مناز این همه ای مدعی به صحبت یار
که پیش آن گل نورسته خار را مانی
#هوشنگ_ابتهاج
نشود فاشِ كسی آنچه ميان من و توست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش كن با لب خاموش سخن میگويم
پاسخم گو به نگاهی كه زبان من و توست
روزگاری شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما كس نرسيد
همهجا زمزمهٔ عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه
ای بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست
اين همه قصهٔ فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خيالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به ديباچهٔ عقل
هر كجا نامهٔ عشق است، نشان من و توست
سايه ز آتشكدهٔ ماست فروغ مه و مهر
وه از اين آتش روشن كه به جان من و توست
#هوشنگ_ابتهاج
جفا ز بخت بد خویش میکشم من زار
وگرنه یار به من از وفا دریغ نکرد
#هوشنگ_ابتهاج
دل خراب من دگر خرابتر نمیشود
که خنجر غمت ازاین خرابتر نمیزند
#هوشنگ_ابتهاج
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش میکنی
#هوشنگ_ابتهاج
تو را به آینهداران چه التفات بُوَد؟
چنین که شیفتهٔ حسن خویشتن باشی
#هوشنگ_ابتهاج
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی
#هوشنگ_ابتهاج
قصه پیداست ز خاکستر خاموشی ما
خرمن سوختگان را به سخن حاجت نیست
#هوشنگ_ابتهاج
انتظار
خیال آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر میزد
شراب لعل تو میدیدم و دلم میخواست
هزار وسوسهام چنگ در جگر میزد
زهی امید که کامی از آن دهان میجست
زهی خیال که دستی در آن کمر میزد
دریچهای به تماشای باغ وا میشد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر میزد
تمام شب به خیال تو رفت و میدیدم
که پشت پردهٔ اشکم سپیده سر میزد!
#غزل
#هوشنگ_ابتهاج
قصور عقل کجا و قیاس قامت عشق
تو هر قبا که بدوزی به قدر ادراک است
#هوشنگ_ابتهاج
ز دوست آنچه کشیدم سزای دشمن بود
فغان ز دوست که در دشمنی چه بیباک است
#هوشنگ_ابتهاج