eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
1.1هزار دنبال‌کننده
183 عکس
33 ویدیو
3 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار @javadmd14
مشاهده در ایتا
دانلود
به کوه‌بودن خود اتکا مکن ای مرد! تو آدمی‌زادی، تکیه‌گاه می‌خواهی...
در یک کلمه می‌شوم امروز خلاصه دلتنگم و دلتنگم و دلتنگم و دلتنگ...
عَرَق نشَسته ز پندم رُخِ نکوی تو را رقیب روی تو خواهد، من آبروی تو را
‌من از نگاه پر از اخم تو نمی‌رنجم خدای مهر و محبت، عذاب هم دارد
خبری نيست به‌جز تنگی دل در اينجا
شیخِ دهکده امروز عقدِ تو را می‌خوانَد فردا نمازِ مرا...
می‌خواهید در عکس زیبا بیفتید، بدهید کسی که بیشتر از همه دوستتان دارد بگیرد!
غزل‌هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را برای ماه می‌خواندم، نظر می‌کرد پایین را
هنوز منتظری تا زمانه با تو بسازد؟! چه انتظارِ بعیدی، چه آرزویِ محالی...
۱۱ آذر سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی
در وسعت اندیشۀ خونبار جنگل از پشت خنجر می‌خورد سردار جنگل بر کنده‌های پیر، زخم تیر پیداست پوشیده از گل‌های خون، دیوار جنگل در ذهن سبز شاخه‌ها با خون تداعی سرهای سرداران شود بر دار جنگل شعر بلند استقامت را سرودند مردان سخت‌آواز در پیکار جنگل بوی تر خون کاروان باد آورد از کوچه‌های خیس شالیزار جنگل سرشار از عطر تر بی‌رنگ باران خاک و نسیم و شاخۀ پربار جنگل پر می‌کشد تا کهکشان روشنایی از کوه ظلمت مرغ آتش‌خوار جنگل در انتظار صبح پیروزی است با ما در سنگر شب، دیدۀ بیدار جنگل
ایمانمان محاصره شد با خطر؛ بیا! قرآن شده معامله با سیم و زر؛ بیا! با صد سپاه آمده ابلیس در مصاف ما مانده‌ایم بی‌نفر و بی‌سپر؛ بیا! در ظلمت زمین و زمان غوطه‌ور شدیم دیگر به شهر شب‌زده‌ها ای قمر بیا! دارد به پیشواز اجل می‌رود جهان دنیای ما بدون تو شد محتضر؛ بیا! طوفانی است چشم من و حال روزگار مثل نسیمِ خواب خوشی، بی‌خبر بیا! ای مایۀ امید دل زخم فاطمه ای در قنوت و سجدۀ اهل سحر! بیا! دور از تو باغ‌ها همگی بی‌ثمر شدند ای از خیال باغچه‌ها سبزتر! بیا!
یاعلی امروز تنها مانده‌ایم در هجوم اهرمن‌ها مانده‌ایم یاعلی شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین گردش گردونه را بر هم بزن زخم‌های کهنه را مرهم بزن مشک‌ها در راه سنگین می‌روند اشک‌ها از دیده رنگین می‌روند مشک‌های خسته را بر دوش گیر اشک‌ها را گرم در آغوش گیر
من همچنان به دلبری دختران شهر یک ذره "بی‌توجهی‌اش" را نمی‌دهم...
به دست، کیسهٔ غم را گرفته‌ام بروم دلم گرفته، دلم را گرفته‌ام بروم...
یک‌رنگی و بوی تازع از عشق بگیر پرسوزترین گدازه از عشق بگیر در هر نفسی که می‌تپی، ای دل من! یادت نرود: اجازه از عشق بگیر
مرا ببخش که دنبال نان شب بودم و روزهای فراقت به طول انجامید...
چه شد که دل به تو دادم؟ مگر نمی‌دیدم که حاصل همهٔ عشق‌ها پشیمانی است
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی
هر صبح زندگی برای ادامه پیدا کردن به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌ای زیباتر از چشمانت...
این سر که ز اندیشه مرا بر سرِ زانوست گر بر سرِ زانوی تو می‌بود، چه می‌بود؟
روی تختم نشسته‌ام باید، این نفس‌های آخرم باشد وقتی از دست می‌روم شاید نامه‌ای لای دفترم باشد ناخوشم، مثل شعرهای خودم تلخم از بغض‌های تکراری خاطراتی که روز و شب شده‌اند قرص‌هایی برای بیداری تو که گرمی به زندگی خودت گریه‌های مرا نمی‌فهمی به حضورت هنوز معتادم تو ولی بی‌بهانه بی‌رحمی من که یک‌عمر در خودم بودم سینه‌ام را به عشق آلودی رفتنت رفته‌رفته پیرم کرد کاش از اول نیامده بودی فکر کن! پشت هم دعا بکنی تا سرت روی شانه‌اش باشد می‌رود تا تمام خاطره‌ات دو سه خط عاشقانه‌اش باشد فکر کن! آخرین نفس‌هایت زیر باران شبی رقم بخورد عشق یعنی که رفته باشد و بعد حالت از زندگی به‌هم بخورد فکر کن! در شلوغی تهران عصر پاییز دربه‌در باشی شهر را با خودت قدم بزنی غرقِ رؤیای یک نفر باشی می‌نویسم، اگرچه چشمانم تا ابد از نگاه تو مست‌اند تو برو تا همیشه راحت باش خاطراتت مراقبم هستند
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
♡ می‌خواستم در را به رویت وا کنم‌ها! اما کلیدم گم شده! شرمنده ای صبح! @eitaaparvanegi
عشق من و تو حرام شد هرچه که بود قربانی انتقام شد هرچه که بود دیگر حرفی نمانده با هم بزنیم بین من و تو تمام شد هرچه که بود
جز فروتن نشود هر که ز اهلِ هنر است همه‌جا جای گُهر در تَهِ دریا باشد...
دیگر فلک نداد به کس روی خوش نشان از لحظه‌ای که صورت مادر کبود شد‌‌...