eitaa logo
خُذْنیِ مَعَکْ🕊مرا با خودت ببر
871 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
80 فایل
🌱﷽ تا کسی رُخ نَنماید نَبرد دِل ز کسی دلبر ما دل ما برد و به ما رخ ننمود. . . . 📍کپی با ذکر صلوات «وقف امام زمان عج» تأسیس:1400/1/25 مدیر کانال: @khadeem12w
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️در روایت داریم امام صادق علیه السلام برای شیعیان عصر غیبت، بحران ها و گرفتاری هایشان گریه کرده است. 😭اگر هنوز در طول روز و هفته ، جای خالی امام عصر علیه السلام و حیرت عصر غیبت را حس نمی‌کنیم، معلوم است در غفلت غرق شده ایم! 💚
🍃هرگز سختی های زندگی خود را برای دیگران تشریح نکنیم‼️ ✨مفضل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود و فقر و تنگدستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار می داد. در محضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگی های خود را مو به ‌مو تشریح کرد. "فلان مبلغ قرض دارم. فلان مشکل را دارم.. متحیرم چه کنم؟ و..." خلاصه در آخر کلام از امام صادق علیه السلام درخواست دعا کرد. ✨امام به کنیزش دستور داد یک کیسه اشرفی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند بعد این کیسه را در افطار مفضل قرارداد. مفضل به امام عرض کرد: آقا..! مقصود ما از آنچه در حضور شما گفتم دعا بود! حضرت امام فرمودند: بسیار خوب! دعا هم می‌کنم اما این را بدان هرگز سختی های خود را برای مردم تشریح نکن. اولین اثرش این است که وانمود می‌شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شکست یافته ای، در نظرها کوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود. 📜کافی جلد 4 صفحه 21
🌹امام سجاد علیه‌السلام: برای ما دو غیبت است: (غیبت صغری و غیبت کبری) یکی از آن دو، طولانی‌تر از دیگری است و آن قدر طول خواهد کشید، که اکثر معتقدین به ولایتش(یعنی شیعیان) از او دست خواهند کشید (خدایا پناه می‌بریم بتو از کُفرِ بعد از ایمان) در آن زمان کسی بر امامت و ولایت او ثابت‌قدم و استوار نمی‌ماند، مگر آن کسی که: یقینش را قوی و معرفتش را صحیح سازد و در دلش نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ‌گونه گرفتگی و کراهتی احساس نکند و تسلیم ما اهل‌بیت باشد. 📚کمال الدین ج۱ص۳۲۳
‹🥀🌥› چہ‌زیباست خاطرات‌مردانۍ کہ‌پروا؎نام‌ندارند ودرڪھف‌گمنامۍخویش مأواگرفتہ‌اند..🌷 ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت چـھ دوست داری بنویسند از وصف تو ؟ گفتم یڪ ڪلام: شهید...♥️ ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
❬خستہ‌ام..! از‌هر‌آنچہ‌کہ‌مرا‌ٰوصل‌این‌دنیا نمودھ،دلــم‌حال‌هواۍٖ‌جمع ‌شھیداٰن‌را‌ٰمیخواهد...シ ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
درگٻرِدفاعِ مُقدسٻمـ📿 در جبہه‌ے |نفس⚠️| ـــــــــــــ | |✨🕊 ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
اگر من سرفه‌ام بگیرد، هیچ چیز جایگزین آب نمی‌شود. اگر بگویند که به تو پول و شیرینی می‌دهیم ولی آب را نخور، قبول نمی‌کنم! می‌دانم که تنها آب است که من را نجات می‌دهد. ما هنوز باور نکرده‌ایم که نماز اول وقت ما را نجات می‌دهد و هر بار می‌خواهیم آن را با شیرینی‌های دنیوی جایگزین کنیم. خدای بزرگ روزی پنج بار به هنگام اذان به ما زنگ می‌زند و خیلی از ما جواب نمی‌دهیم و یا بی محلی می‌کنیم... اذان مغـرب به افق اهـواز 19:53 ________ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
اکنون اذان مغرب به افق اهـواز التمـاس دعا
اگہ¹نفر²هزارتومن بهمون‌قرض‌بده تاآخرعمریادمون‌مےمونہ🔍 تاعمرداریمـ‌خودمونو💡 مدیونش‌مےدونیمـ📦 اما‌ 😭 'جونشون'رو‌‌برامـۅن دادن خیلےازحرفاشون‌رو‌زمین‌مونده💔 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌________ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت۵۲ رو کردم به نفیسه! داشت ذکر میگفت! +ببخشید رو.شونت خوابم برد! ساعت چنده!؟ _اشکال نداره عزیزم، 10 صبح +اها ممنون! میدونی خاله دلم نمیخواد از اینجا برم اخه بین الحرمین کربلا نمیشه ازش دلکند! دوست دارم بمونم! _ان شاءالله دوباره بیای حالا بابات قول داده بیارتت! نگران نباش ، +ان شاءالله _بریم!؟ +بریم! بلند شدم که میخواستم برم یکی از خدام دستم رو گرفت گفت:هدیه مِن سید الشهداء حجر من البلاط (هدیه از سید الشهداء سنگ از کاشی های حرم)! هدیه متبرکا! +برای منه!؟ خیلی ممنونم دستتون درد نکنه خیلی با ارزشه! اجرتون با امام حسین علیه السلام _ببین تو چقد خوش شانسی یبار مهر شهید گمنام الان سنگ از کاشی های حرم +قابل شمارو نداره! _نه عزیز دلم هدیه است مبارکت باشه برو تهران انگشترش کن خیلی قشنگه رنگش! +ان شاءالله! از تو بین الحرمین قدم میزدم تا برسم به در خروجی! راه میرفتم و تمام خاطرات تو ذهنم تکرار میشد اولین شب که خوابم برد بین در بین الحرمین! چادر سرم نبود! چی بودم چی شدم! چقدر این تحول و تغییر قشنگه! گرمی هوا احساس تشنگی میکردم نمی دونم چرا یاد کربلا افتادم! از طفل شش ماهه تا خوده امام حسین علیه السلام که تشنه به شهادت رسید دقیقا هوا اینجور گرم بود یاد بیشتر!؟ اصلا دوست نداشتم قدم زدن تو این راه بین الحرمین تموم بشه! رفتیم کمی اونطرف اب خوردیم! کمی جلوتر رسیدیم به دم خروجی بین الحرمین عین بچه ها بغض کرده بود گیر داده بودم به دم در بین الحرمین! مامان و عمه زهرا، رقیه، نفیسه خانوم، زهرا و زینب دختراش اومدن بیرون منم پشت سرشون! طبق معمول یک ماشین گرفتیم مستقیم رفتیم خونه اقایون موندن داخل حرم گفتن نماز رو میخونیم و برمی گردیم این حال من شد مزید بر علت نمیذاشتن زیاد بمونم میگفتن بینیت دوباره خون ریزی میکنه! منو کشوندن اوردن خونه! چقد بد پس فردا صبح برمیگردیم خونمون! بعد نماز سفره نهار رو چیدیم تا سفره رو مرتب کردیم صدای ایفون در اومد چادر سر کردم رفتم درو باز کردم! سرم گرفتم بالا اقا سید بود! چقد خسته بنظر میاد +سلام عمو خسته نباشید! _سلام دخترم خوبید ان شاءالله خوش آمدین زیارت قبول باشه ان شاءالله +ممنون ازشما الحمد لله خاله نفیسه اومد پشت سرم :اقا سید بفرمایید! خوش امدین!.............. _سلام اره الحمدلله حل شد برگشتم زود! راضیه:من رفتم داخل که مزاحم نباشم! پشت،سرشون بقیه هم رسیدن برگشتن از حرم! همه نشستن سر سفره شروع کردن به خوردن نهار! ما شاءالله جمعیت کمی نبود! حوالی غروب باز رفتیم حرم! اینبار رفتم حرم اقا ابو الفضل العباس س دلم میخواست همیشه اینجا زندگی کنم بوی ضریح حضرت عباس س خیلی خوش بو بود! فقط دلت میخواست اینجا نفس بکشی! تسبیح گرفته بودم دستم :-) و این ذکر رو زیر لبم زمزمه میکردم یا کاشف الکرب عن وجه الحسین...... دلم آروم بود!