eitaa logo
|خُذنےْمَعكٰ|
1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4هزار ویدیو
115 فایل
﷽؛🌱 |تاآخرین نفس تورا عاشقانه دوست خواهم داشت| . #جهاد_تبیین🇵🇸/🇮🇷 #رسانه #مهدویت #صاحبنا . . کپی با ذکر #صلوات حلال ( بجز رمان راضی نیستم) «وقف امام زمان عج»📍 خادم خاکِ پای آقا: @khadeem12w خادم تبادل : @khademl36
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ره منزل ليلۍ ڪه خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است ڪه مجنون باشی 📚 ؟ تابستان سال ۱۳۸۶بود . در مسجد امين الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم. بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته! درست مثل اينكه مسجد، جزيرهاي در ميان درياست! امام جماعت پيرمردي نوراني با عمامهاي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟ جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدي. من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم. سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخالق فرمودند: دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخالق ميدانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخالق و عرفان عملي اين‌‌ها هستند. تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز قهوهاي بر تنش بود. خوب به عكس خيره شدم. كام ًال او را شناختم. من چهره او را بارها ديده بودم. شك نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي!! سلاٰم‌بر‌ابراهیٓم۱ صـ۹ـفحھ 🍃ࢪفیق‌شہیدم‌ابراهیم‌هادے🍃