چند وقت پیش محمدمهدی میگفت:«مامان قبلا چرا عیدها بوی عیدی و شادی میداد ولی الان اسفند که میشه بوی پاییز میپیچه؟ حتی تولد امامها هم یجور غم داره»
گفتم:«نمیدونم. انگار بعد از کرونا همه چی فرق کرد»
تخم مرغ را شکست توی ماهیتابه و با سیر و زردچوبه هم زد:«نه.. قبلتر.. بعد از سردار بود»
اسکاچ زبر را کشیدم ته قابلمه و تو فکر رفتم:«آره..آره.. شاید»
محمدمهدی کاسهی گوجههای پورهشده را چپه میکند توی ماهیتابه. اطراف شعله چند قطره آب گوجه میریزد:«قبول دارین دیگه بعد از حاج قاسم دنیا قشنگ نیست؟»
قابلمه را آب میکشم و دمر میگذارم توی آبچکان:«قطعا.. چون خیلی برامون عزیز بود»
- نه مامان. منو حلما رو چی میگین؟ ما که اصلا اون موقع عقلمون نمیرسید حاج قاسم کیه؟ من دارم کلا میگم. دنیا دیگه یجوری شده. انگار رو همه چی یه هالهی غم نشسته.
شیر آب را میبندم و تکیه میدهم به سینک. نگاه میکنم به قدی که به خودم رسیده.
میگویم:«شنیدم هروقت یک مومن موثر یا یک فقیه از دنیا میره رخنهها و فتنههایی توی دنیا میفته که جبرانناپذیره.»
بادمجانهای کبابی را میریزند توی تابه و درش را میبندد. جلو میروم و با نم دستمال کنار اجاق، لکههای تازهی کنار شعله را پاک میکنم. محمدمهدی بدون حرف خیره شده به ماهیتابه.
میپرسم،:«کجایی؟»
انگار که با خودش بلند بلند فکر کند میگوید:«حاج قاسم که عالم نبود ولی حتما خیلی پیش خدا عزیز بوده. ولی امسال یه عالمه مومن و عالم شهید شدن.. نصرالله.. رئیسی.. سنوار..شاید بخاطر همینه اینقدر دنیا تاریکه»
دوست ندارم نگاهش به دنیا اینشکلی باشد. دنبال چیزی توی جملههام میگردم که دنیا را پیش چشمش مهربانتر کند که برمیگردد طرفم:« میدونین دارم به چی فکر میکنم؟»
- به چی؟
- به اینکه وقتی با شهادت چندتا آدم خوب و تاثیرگذار دنیا اینقدر به درد نخور شده که به چشم من بچه میاد پس جهان قبل از شهادت امامامون چقدر قشنگتر و بینقصتر بوده!
بعد خودش تکرار میکند:«مرغ از قفس پرید و ندا داد جبرئیل
اینک شما و وحشت دنیای بیعلی»
از آشپزخانه بیرون رفت و من همینطور به بیت آخر شعری که خواند فکر کردم. حالا که رسیدیم به اسفند باز دارد حرفهاش توی سرم چرخ میخورد. درست یا غلطش را نمیدانم، حتی نمیدانم این حجم از احساس بهدرد نخوردن دنیا برای یک بچهی سیزدهساله طبیعی هست یا نه.. ولی من مدتهاست دارم به جملهی آخرش فکر میکنم.. به اینکه دنیا قبل از خیانت به امیرالمومنین چقدر شاد و زیبا بوده احتمالاً.. نمیگویم غم و غصه و ظلم و جنایت وجود نداشته ولی قطعا یک شادی عمیق در قلوب مومنین سُر میخورده و نمیگذاشته کم بیاورند.
اینروزها دنیا برای من هم رنگوبوی شادی ندارد. هی این عکسها را کنار هم میگذارم و آن یک بیت شعر را زمزمه میکنم...
به گمانم زمانی دنیا برگردد به تنظیمات کارخانه که پسر علی برگردد.
شاید فقط در این صورت بفهمم دنیای با علی بودن چقدر حقیقی و الهامبخش است..
✍ف.مقیمی
#سیدحسننصرالله
#شیخصفیالدین
#هنیه
#سنوار
#شهدای_مقاومت
#موعود
📲نشر دهید و همراه ما باشید.👇
╭─┅🍃🌺🌸🌺🍃┅─╮
#پایگاه_مقاومت_شهید_امیدعلی
@khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈