eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
1.9هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
85 فایل
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است پس بکوشیم بسازیم ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH 👫انتخاب عقلانی =زندگی عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موثر با خانواده شوهر👇🏻 ✅از ابتدای ازدواج و آشنایی با خانواده همسر، احترامشون از جمله خواهر شوهرتون رو حفظ کنید. ✅بدون چشم داشت و حس طلبکارانه بهم محبت کنید. ✅از همسرتون در مقابل خواهر شوهرتون انتقاد نکنید. ✅اگه با خواهر شوهرتون مشکل دارید، بدگوییش رو پیش مادر شوهرتون نکنید و ازش نخواید بین شما قضاوت کنه. ✅رازهای شخصی و خصوصیتون رو به خواهر شوهرتون نگید. ✅سعی کنید در برخی مناسبت‌ها برای خواهر شوهر هدیه‌ای بخرید. ✅حرف‌های خواهر شوهر رو به همسرتون منتقل نکنید، چراکه فقط مشکلات رو بزرگ‌تر می‌کنه. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت99 دویدم و همراه سرباز رفتم تو بهداری. هیچکس به غیر از شهرزاد و افسر خانمی که مراقبش بود اونجا نبود. افسر زن با دیدن من احترام نظامی گذاشت. رفتم کنار تخت و با نگرانی به شهرزاد خیره شدم. با تردید به افسر گفتم --سرکار مختاری لطف کنید چند لحظه بیرون بمونید. --چشم..... نشستم رو صندلی کنار تخت و آروم صداش زدم. --شهرزاد؟ بی رمق چشماش رو باز کرد و با دیدن من سعی کرد بشینه. --سلام آقا حامد. --سلام.راحت باش خواهش میکنم. برگشت به حالت قبلی و معذب خودش رو رو تخت جمع کرد. نگران گفتم --خوبی؟ با بغض گفت --راستش نفهمیدم چی شد. صبح که ساسان اون حرفارو بهم زد. از اینکه اسم ساسان رو بدون پسوند گفت غیرتی شدم و یه نمه اخم کردم. --منظورت آقای ولایتیه؟ خجالت زده گفت --بله ببخشید آقای ولایتی. --خب چی بهت گفت؟ یه قطره اشک از گوشه چشمش سرخورد. --آقا حامد مادرتون اسمش مهتابه؟ --بله. --پس یعنی..... گریش گرفت و نتونست ادامه حرفش رو بگه. با تردید دستمو جلو بردم و دستشو گرفتم. لبخند زدم و به شوخی گفتم --زمین خیلی گرده ها شهرزاد خانم! گونه هاش گل انداخت و میون گریه ریز خندید. با انگشت شستم اشک روی گونشو گرفتم و با بغض لبخند زدم. --خوشحالم از اینکه مادرت رو پیدا کردی! بغض عجیبی گریبان گیرم شده بود. از رو صندلی بلند شدم. --من دیگه برم. استراحت کن. خواستم در رو باز کنم که صدام زد. --آقا حامد. به نیمرخ برگشتم و بهش خیره شدم. --بله؟ خجالت زده گفت --خوشحالم که برادری مثل شمارو پیدا کردم. خون تو رگام یخ بست قطره اشکی ناخودآگاه از چشمم سر خورد. سعی کردم صدام نلرزه. --منم خوشحالم.... یه احساسی مانع گفتن ادامه حرفم شد و سریع از اتاق اومدم بیرون. با دیدن یاسر رفتم پیش. --چیشده بود؟ --بریم بهت میگم. با جدیت گفتم --ممنون سرکار...... نشستم رو صندلی و سرمو گذاشتم رو میز. --حامد؟! حامد؟! سرمو بلند کردم و کلافه گفتم --بَــــلــــه! --خـــب چیشد؟ --انگار از شنیدن حرفای ساسان شوک بهش وارد شده و حالش بد شده. --حامد. --هوم؟ --احیاناً شوکی که به شهرزاد وارد شده واگیردار بوده؟ --چـــی؟ --آخه از وقتی که از اتاق اومدی از این رو به اون رو شدی. تلخند زدم --خوشحالم که برادری مثل شمارو پیدا کردم. با صدای تقریباً بلندی گفتم --من نمیخوام برادر باشم یاسر میـــفهمــی؟ --خب حالا صداتو بیار پایین. کلا انگار تو استینایی هستیا. ملت عاشق میشن جیکشون در نمیاد رفیق ماهم عاشق شده عین آتشفشان فوران میکنه! از تشبیهش خندم گرفت. --چیه میخندی؟ --حرفت خنده دار بود. بی توجه به حرفم با جدیت گفت --حامد چه بخوای چه نخوای یه نسبتی بین تو و شهرزاد به وجود اومده که نمیشه انکارش کرد. ولی شهرزاد که خواهر تنی تو نیست! پس عین یه مرد برو بهش بگو. کنجکاو پرسیدم --چی بگم؟ --برو بگو من عاشق عمتون شدم! خب بهش بگو که بهش علاقه داری دیگه! خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین. --اگه قبول نکرد؟ --اون موقع یه تصمیم دیگه میگیریم. با جدیت گفت --ببین حامد بعد از اینکه بازجویی های شهرزاد تموم بشه قطعاً پدرت میارتش خونتون. اما اون موقع اوضاع سخت تر میشه ها! پس الان بگی خیلی بهتره. موبایلش زنگ خورد و رفت بیرون. صداشو شنیدم که میگفت --سلام نگارخانمم..... تو لحظه اسم شهرزاد رو با پسوند خانمم تصور کردم و لبام به خنده کش اومد....
🌹هر دو بدانیم 👈 زمانی که یکی از زوجین، با «مقایسه کردن» همسرش با دیگران به سرزنش او اقدام می‌کند، در روح و سرشت همسرش دردی ناگوار رُخ می‌دهد. معمولاً مقایسه کردن به دو روش روی می‌دهد! 1⃣ مقایسه بیرونی 👈 که بیان کردن و عیان نمودن کاستی‌های همسر در مقایسه با هر شخص دیگری در حضور خود همسر است. 2⃣ مقایسه درونی 👈 یعنی دائماً همسر را در بوته‌ی ذهنی با مقایسه کردن و مورد هجمه‌ی انواع نواقص و کاستی‌ها قرار دادن. ❎ هر کدام از این شیوه‌های مقایسه در به هم ریختن اساس خانواده و شخصیت و روح همسران بسیار تأثیرگذار است. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 ⭐️ اگر می خواهید زندگیتان... 💥 کیفیت روابط در همسران بستگی به میزان مهارت های طرفین دارد. 📽 تله های برهم زننده ی آرامش را در کلیپ بالا مشاهده کنید👆👆 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از چلچراغ
اول هفته تون سرشار از لطف خدا ان شاالله خداوند زندگیتون را بی گره ببافد روزتون پر از برکت و لحظه هاتون لبریز از عشق به امام هادی(ع) 🖤شهادت امام 🖤هادی (ع) تسلیت باد 🕊🕊🕊🕊
▪️اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم ▪️بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ▪️الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ ⚫️ سلام علیکم و رحمت الله و برکاته، صبحتون بخیر و عافیت ⚫️ رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای: حضرت امام هادی و امامان دیگر علیهم السلام، همه در این خط حرکت کرده‌اند که حاکمیت خدا را، حاکمیت قانون الهی را بر جامعه‌ها حکومت بدهند. تلاش‌ها شده است، جهادها شده است، زجرها کشیده شده است. زندان‌ها و تبعیدها و شهادت‌های پرثمر و پربار در این راه تحمل شده است. ⚫️ «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می‌کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می‌شد. ▪️⚫️▪️شهادت مظلومانه دهمین امام شیعیان حضرت امام علی ابن محمد النقی الهادی علیه السلام را به پیشگاه مقدس حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و عموم شیعیان و محبین آن حضرت تعزیت و تسلیت عرض می‌نماییم. ◾️ حبیب‌الله
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت100 نشستم رو صندلی و سرمو به دیوار تکیه دادم و چشمامو بستم. با حس اینکه یه نفر کنارم نشست چشمامو باز کردم و دیدم شهرزاده. به نیمرخش خیره شدم که برگشت و با نگاهش غافلگیرم کرد. با بغض گفت --الان چی میشه؟ نفسمو صدادار دادم بیرون --نمیدونم. --میدونم که از دستم عصبانی هستی! اما بخدا مــن....مــن.... گریش گرفت و نتونست ادامه بده. سرمو بردم پایین و یه نمه اخم کردم. با صدای آرومی گفتم --تو چی شهرزاد؟ کی گفته من از دست تو عصبانیم؟؟ بی توجه به حرفم گریه میکرد. از طرفی گریه های شهرزاد و نگاه ترحم آمیز مردم به شهرزاد غیرتیم کرد و با حرص از رو صندلی بلند شدم و دستشو گرفتم. --دنبالم بیا. تند تند راه میرفتم و شهرزاد تقریباً پشت سرم میدوید. رفتیم تو حیاط و نشستم رو نیمکت. شهرزاد به تبعیت از من نشست. گریش تموم شده بود. سعی در آروم کردن خودم داشتم. --ببین شهرزاد اتفاق امروز چه فردا میفتاد چه یه سال دیگه... اتفاق بود. نه من نه تو نه هیچکس دیگه نمیتونیم جلودار اتفاقات بشیم! لحنمو آروم تر کردم --شهرزاد ازت خواهش میکنم انقدر گریه نکن! با صدای گرفته ای گفت --شما جای من نیستید که بفهمید! اینکه22سال از مادر واقعیت دور باشی و بعد که میبینیش اینطوری بشه... دوباره گریش گرفت و این بار با صدای بلند گریه میکرد. --باشه قبول! من حال تورو نمیفهمم! خواهش میکنم جون هرکی که دوس داری گریه نکن! عصبانی به طرفم برگشت و با لحن تندی گفت --میشه انقدر به من نگید گریه نکن!گریه نکن! اولین بار بود شهرزاد رو عصبانی میدیدم. از طرفی خندم گرفته بود و دنبال یه جواب میگشتم تا بهش بدم. نمیدونم اون لحظه چه فکری کردم و اون حرف رو زدم. رُک گفتم --میخوای بدون چرا آره؟ سمج گفت --آره. دستمو گذاشتم رو قلبم --چون وقتی تو گریه میکنی اینجا میلرزه! با تعجب و خجالت به چشمام زل زده بود با صدای بمی گفتم --پس دیگه گریه نکن! باشه؟! از رو صندلی بلند شدم و از نیمکت فاصله گرفتم. حس میکردم باری از رو دوشم برداشته شده اما عذاب وجدان خیلی بدی گرفته بودم.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 به اون در تامین هزینه ها کمک کنید اگه می‌بینید که شوهرتون علی رغم تلاش کافی کار مناسبی پیدا نمی‌کنه، بدون انتقال حس منفی، بخشی از هزینه‌های زندگی رو تامین کنید. اما باید دقت داشته باشید که وظایفش رو به عهده نگیرید. 🛑 بیکاریش رو همه جا جار نزنید سعی کنید برای حفظ شأن و شخصیت همسرتون، تا می‌تونید بیکاریش رو پنهون نگه دارید. در صورتی که گذران زندگی اتفاق می‌افته، از کسی درخواست کمک مالی نکنید. 🛑 هم سر باشید همسر یعنی شریک زندگی، یعنی حامی و همقدم. کسی که باید در تمام شرایط سخت و آسان زندگی کنار همسرش باشه و ازش حمایت کنه. بسیار زیباست که در زندگی، روزهای سخت رو تجربه کرده و با حــمایت از همسر در کنار هم با موفقیت ازشون عبور کنید. 🛑 بهش در یافتن شغل کمک کنید این کار رو در نهایت احترام، با احساس خوب و با عشق براش انجام بدین. رفتارتون به گونه ای نباشه که شوهرتون احساس کنه ازش خسته شدید و می‌خواید از شرش خلاص شید. حمایت‌های عاطفی و جنسیتون رو ازش دریغ نکنید. 🛑 فرزندان رو با شرایط آشنا کنید اگه فرزندان‌تون به سنی رسیدن که کلام شما رو بفهمن، حتما درباره شرایط مالی و روحی پدرشون بهشون توضیح دهید و بخواید که توقعات‌شون رو کمی محدود کنن. اونا رو طوری تربیت کنید که در آینده هم بتونن این شرایط رو برای خودشون تحمل کنن. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
💠 اولین شرط داشتن جامعه ای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است ✍️ همه دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایه خانواده های سالم و امن پدید آمده است. علاوه بر این، کارایی و ارزش علم و هنر نیز در صورت برپایی خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هویت انسانی بشر نابود میشود، بلکه همه تلاشهای فردی و اجتماعی نیز در حقیقت بی ثمر و نافرجام خواهد ماند. 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
بوییدن گل ها به ويژه گل رز جهت تقویت حافظه موثر است. با بوییدن گل رز، قسمتی از مغز که متعلق به یادگیری است،تقویت می شود و حس آرامش و سر زندگی میکنید. 🌹😊برای هم گل بخرید😊🌹 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت100 نشستم رو صندلی و سرمو به دیوار تکیه دادم و چشمامو بستم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗فرشته ای برای نجات💗 قسمت101 همین که خواستم حرفی بزنم آرمان اومد و رو به من گفت --بابا میگه بیا پایین کارت دارم. ناامید از حرف نزدن شهرزاد از پله ها رفتم پایین. بابام تو آشپزخونه بود --جانم بابا؟ --حامد یه تکه پا برو سوپری یکم خوراکی شاخص خودت بگیر و بیا. خندیدم --منظورتون همون چیپس و پفک و... خندید --آره سفارشیشو بگیر... مقصد سوپری تا خونمون زیاد نبود و بخاطر همین ترجیح دادم پیاده برم. غروب آفتاب عجیب دلگیر بود و بارون نم نم میبارید. تو دلم گفتم کاش از احساس شهرزاد باخبر بودم و اونم میگفت که دوسم داره یانه؟! دم سوپری چشمم به پاستیلا خورد و چندتا بسته از هر مدل برداشتم و بعد از خرید خوراکی های دیگه برگشتم خونه...... --سلام. مامان همونجور که نشسته بود رو مبل و داشت تلوزیون نگاه میکرد جواب سلامم رو با لبخند داد. چشماش هنوز بارونی بود. لبخند زدم --خوبی مامان جان؟ --آره خداروشکر بهترم. رفتم تو آشپزخونه --به به پدر عزیز چه غذای خوشبویی! --حالا تا خوشمزه بشه خیلی مونده. خندیدم --کمک نمیخوای؟ --نه بابا جون برو اتاقت آرمان کارت داره. از راه پله ها رفتم بالا و در زدم. --بیا تو داداشی. همین که در رو باز کردم با شهرزاد چشم تو چشم شدم و سریع نگاهم رو گرفتم.....
طرز برخورد با بی احترامی با دیگران.mp3
4.87M
💫✨پاسخ : طرز برخورد با بی احترامی خانواده استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» 💢⚜️ پرسش : 🛑موضوع: بی احترامی خانوادم به همسرم سلام چند سالی هست که ازدواج کردم مشکلی که دارم این است که جدیدا یه مدتی هست که برادرم به شوهرم خیلی حساس شده و گاهی بی احترامی میکنه مثلا سر سفره اضافات غذاها را جلوی همسرم میذاره و گاهی اوقات خود خانواده می‌بینم به همسرم احترام نمی‌گذارند سر سفره به همسرم تعارف نمی‌کنند خیلی وقت‌ها ما سکوت می‌کنیم و جدیدا به این فکر افتادم که رابطه را قطع کنم استاد به نظرتون میتونم یه مدتی رابطمون رو با خانواده خودمون قطع کنم تا پی به کار اشتباهشون ببرند خیلی ممنون از وقتی که می گذارید🙏 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🔴 💠 پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله: ✍ همچنان که فرزند نباید به والدین خود بی‌احترامی کند، پدر و مادر نیز نباید به فرزند خود بی‌احترامی کنند. 📚میزان الحکمه ج۱۳ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوء ظن به همسر.mp3
8.15M
💫✨پاسخ : 🛑موضوع: سوء ظن و شک به همسر استاد کاظمیان«کارشناس ارشد مشاور خانواده» 💢⚜️ پرسش : 🛑موضوع: سوء ظن و شک به همسر سلام استاد گرامی بنده آقای ۳۷ ساله هستم که حدود ۱۲ سال ازدواج کردم خدا را شکر زندگی خوبی دارم مشکلی که چند وقت زندگی منو درگیر کرده اینه که به همسرم اعتماد ندارم الان همسرم باردارهست چند بار بهش گفتم که واقعا این بچه مال ما هست با اینکه من خیلی مراقب بودم که باردار نشه به نظرتون این شک ها طبیعیه در صورتی که غیر طبیعی هست باید چه کار کنم خیلی ممنون از وقتی که میگذارید 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
❤️ 👌 با درمیان گذاشتن خواسته های پنهان و نیز درونی ترین و عمیق ترین نیازهایتان با همسرتون، کمکش کنید تا شما را خوشحال کند 😊❤️ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امشب 💫از خدایی که از همیشه 🌸نزدیکتر است برایتان 🌸عاشقانه‌ترین 💫لحظات را میطلبم 🌸زیباترین لبخندها 💫را روی لبهایتان و 🌸آرام ترین لحظات را 💫برای هر روز و هر شبتان شبتون در آغوش امن خدا💫✨ 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt