گلایه همسران.mp3
2.21M
💠 گلایه بسیاری از همسران در مشاورهها این است چرا با اینکه به همسرم رسیدگی میکنم باز اختلاف زیاد و جنگ اعصاب داریم و شاهد بدخُلقی همسرمان هستیم؟
⭕️ پاسخ جالب و شنیدنی استاد مصطفوی رو می تونید در فایل بالا بشنوید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
▪️عشق خاکستری
🔷 برخی از زوجین تصور میکنند که هیچوقت نباید همسرشان از آنها ناراحت و یا عصبانی شود و اگر چنین شود، خیال میکنند که همسرشان دیگر علاقهای به آنها ندارد؛ درحالیکه هر فردی ممکن است گاهی حتی از دست عزیزترین فرد زندگیاش، ناراحت و عصبی شود.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت9
- کمکم وقتی عکس و فیلم میذاشتم فقط منتظر بودم اون نظر بده.
اگه اولین نفر نبود حتما دومین نفر بود. خیلیا نظر میذاشتند، بعضی عکسام هزارتا پیام دریافت می کرد.
خب بعضیهاش فقط فحش بود و درخواستای بد. اما من یاد گرفته بودم از پس خودم بربیام. لذت می بردم که جواب این جور آدما رو بدم. شاید هم برام یه جور سرگرمی بود.
یعنی حداقل اوائل این طور بود که برای رفع تنهایی و باکلاس بودن همش کنار گوشی و لب تابم بودم... بعد دیگه عادت کرده بودم، عین یه معتاد تا لحظه ای که خوابم ببره یا اولی که از خواب بیدار میشدم مشغول اینا بودم.
تا اون پیام نداده بود من سرم گرم بود اما اون نوع حرف زدن و عکس العملش با همه فرق داشت. هم کلماتش پر بود از شخصیت ومحبت ، هم مثل یک جنتلمن برام می نوشت.
من رو هم توی پیجش به عنوان لیدی افسانه ای معرفی کرد...
با گفتن این جمله چشمانش برق زد.
برقی که زود خاموش شد. یاد استوری الیدی افسانه ای که افتاد، همان حال در وجودش زنده شد.
تا دیده بود از شدت دوقش یک موسیقی گذاشته بود و ساعت ها رقصیده بود!
افسانه بودن یک خط کشیده بود روی تمام شکست هایی که مثل نیش برجانش می نشست.
- بعد از اون استوری رابطم باهاش یه جور دیگه شد؛ اونقدری که برام از هر دوستی عزیزتر شد... پیشنهادهای هنری که بهم میداد فالورام رو بالاتر می برد و حالمو برای چند ساعتی خوب میکرد.
من اون روزا واقعا نیاز داشتم که یکی حال خرابم رو خوب کنه. چون شوهرم رفته بود سراغ یه دختر دیگه. تو پیجش میدیدم عکساشون رو.
خیلی به هم ریخته بودم. هنوز دوسش داشتم.
من به اولین عشق و این حرفا اعتقاد ندارم. کلا به هیچ چیز اعتقاد ندارم.
من میگم که آدم باید جایی باشه، کاری بکنه که دوس داره . هر چیزی که دوست داری رو باید بتونی بری سراغش و کسی و چیزی هم مانعت نباشه.
عوضی به من همین رو میگفت؛ «میگفت که من هم دوست دارم که راحت باشم.»
اما باید این رو می فهمید که روحیه من تحمل این برخوردش رو نداره...
حرف زور توی کت من نمی رفت!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت10
شب ساعت یازده سینا خبر داد که هم مؤسسه خالی شده است و هم هم زمان سه تا مرد و یک زن از خانه کناری خارج شده اند.
شهاب قید خانه رفتن را زد و خودش را رساند. هلی گم را زمان بیشتری توانستند در فضای حیاط مؤسسه پرواز بدهند.
سینا با توجه به تصویری که میدید گفت:
- شهاب برو سمت راست ، انگار یه کم پرده کنار رفته، شاید تصویر کامپیوترا مشخص بشه!
شهاب زیر لب غريد: - نزدیک تر خطرناکه سینا!
- نه! کسی توی اتاق نیست انگار. برو جلو از منتهی الیه پایین زوم کن. چند تا عکس می خوام !
- پس... گردن توا
- گردن من چرا! با صاحب کار که من و شما نوکرشیم. نادعلی مشهورتو بخون برو!
فضای اتاق خالی از افراد بود یا حداقل الآن که این طور پیدا بود.
شهاب سر دوربین را چرخاند که سایه ای در تصویر افتاد. سینا هنوز راضی نشده بود اما ناليد:
- شهاب بچسبون به زمین. هلی گم چسبیده به دیوار کف حیاط زمین گیر شد.
سایه آمد کنار پنجره و چند دقیقه ماند و سر چرخاند. تا برود، سینا یک بند وجعلنا خواند.
شهاب هلیکم را هدایت کرد به سمت بام ساختمان و اتاقک کوچکی که پنجره هایش مات بود و درونش تاریک و تنها نورهایی رنگی در آن خاموش و روشن می شد.
یک ربع بعد از عملیات، ساکنان خانه برگشتند و سینا در سایه درخت به زحمت توانست شماره ماشین را بردارد.
- بدتر از ما اینان.
شب کارن بدبختا. شهاب برم صحبت کنم یه قرارداد ببندیم ، روز کار کنن ما هم بتونیم بخوابیم؟
شهاب چشم غره رفت و سینا ادامه داد:
- آخه شبا بیرون می آن تواین تاریک و روشن صورتشون مثل آدم پیدا نیست.
شهاب ماشین را روشن کرد که در کمال تعجب دیدند دو تا ماشین مقابل و به ایستادند.
از یکی زن و از دیگری مردی پیاده شد و هر دو با هم وارد
سه شدند. شهاب ماشین را خاموش کرد. به چند دقیقه نکشید که چراغ طبقه سوم مؤسسه روشن شد.
کسب تکلیف که از امیر کردند: - بمونید تا هر وقت که رفتند. اگر شدت.م سوار کنید. یک ساعت بود که چراغ روشن بود. - تو گرسنه نیستی؟
سینا این را گفت و نگاهش را دوباره داد به ساختمان سه طبقه ته کوچه، شهاب داشبورت را باز کرد، نگاه سینا که به کیک افتاد غرزد:
- بابا گذاشتی برای ورثه . زودتر میدادی.
از عصر فسیل شدیم اینجا بی آب و غذا
شهاب خودش هم دل ضعفه داشت اما چیزی که باعث می شد تکان نخورد
از این کوچه لعنتی، چراغ روشن طبقه سوم بود. طبق حدس شان زن مسئول مؤسسه بود و مرد ناشناس، کسی غیر از آن سه مرد کادر مؤسسه !
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
بعضی چیزهادرجهان
خیلی مهم تر از دارایی هستند
یڪی ازآنهاتواناییِ
خوش بودن با چیزهای ساده است
امیدوارم همه مون
توانایی لذت بردن از
چیز های ساده زو داشتہ باشیم
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هر رفتار مانند یک نخ نازک است
نخ های نازک( رفتارهای تکراری)
تبدیل به طناب(عادت) می شوند
و آن طناب برای همیشه
دور زندگی ما میپیچد!
مواظب نخ های نازک
زندگیمان باشیم!
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
001.mp3
2.06M
✅ رابطه صحیح زن و شوهر
💠 بخش اول
🔺 احساس مالکیت یا امانت؟
🎙دکتر حمید #حبشی
👌حتماً گوش بدید عالیه👌
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✨﷽✨
✅ وظایف همسران
✍استاد علی صفایی حائری :
در روايت است: " لو عَلِم الخلق كيف خلق اللّه الخلق لم يَلُم أحدٌ أحداً ؛ اگر مخلوقات خدا مىدانستند كه خدا چگونه آنها را آفريده، ملامتها كم مىشد. "
اگر اندازه و توانايى در نظر بيايد، تحميلها و پرخواهىها كمتر خواهد شد.براى حرث و بهره بردارى، كاشتن و پيراستن و برداشتن لازم است. حوصله داشتن ، انتظار كشيدن ، ايجاد فرصت كردن و از فرصتهاى موجود بهره گرفتن ، لازم است. اينها وظيفههايى است كه از هدفها و از خواستههاى تو منشأ مىگيرد.
هر چه بيشتر بخواهى بايد بيشتر اقدام نمايى. كسى كه در سطح غريزه است، غريزه كارگزار اوست و او وظيفهاى ندارد.ولى آدمى كه از اين سطح بالاتر آمده،بايد با مروّت و محبّت،به عمل روى بياورد و با معرفت و محبّت از طرف خود توقع داشته باشد.
و با توسل و توجه به حق، بخواهد كه نهال وصلت آنها زير پاى شياطين خرد نشود و در محدودهى دنيا نپوسد و براى همين چند روزه نباشد، كه مىتوان با همسر مهربان به آرامش و پوشش و بهرههاى بسيار رسيد. و مىتوان تمامى دين و يا دو سوم دين و يا نصف دين و يا ثلث دين را حفظ كرد.
📚 روابط متکامل زن و مرد، ص20
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
📌 چگونه عشق به مرور
كمرنگ مي شود يا از بين ميرود؟
🍂مشكلات شخصيتي
و انتظارت غير واقع:
توقعات بيجايي
به لحاظ مسائل شخصيتي خود
از همسرمان داريم
كه بر آورده شدني نيست
و برآورده نمي شود.
مثلا يك نفر
با اختلال شخصيت وسواسي
زياد نكته سنجي مي كند
و معيارهاي زيادي در ذهنش دارد
و با ريزبيني بيش از حدي كه
به همسرش نشان مي دهد
و او را در چهارچوب خشك
و در قالب معيارهايي كه تعيين مي كند
حبس کرده
و عرصه را بر او تنگ مینماید.
يا كسي كه
اختلال شخصيت پارانوئيدي دارد
و بدبين است
با سوءظن ها و بدبيني های خود
و حسادت و توهم
توطئه هايي كه در ذهن خود
آنها را مي بافد
همسرش را هميشه در نقش يك دشمن
و جاسوس مي بيند
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🖍 از مردی پرسیدند بچهات را بیشتر دوست داری یا همسرت را، پاسخ جالبی داد :گفت: بچهام را عاشقانه و زنم را عاقلانه دوست دارم!! گفتند یعنی چه ؟
🌻 گفت من عاشق بچهام هستم؛ همه کارهاش رو دوست دارم٬ همه افکارش، حرکاتش و همه چیزش برایم زیباست حتی اگر برای دیگران بد باشد
🌸 ولی همسرم را عاقلانه دوست دارم...
دختر زیبای رویاهای من وقتی با من ازدواج کرد
زیباترین موها رو داشت؛ بنابرین الان که بین موهای زیبایش موهای سفید می بینم من آن موهای سفید را میپرستم.
وقتی با من ازدواج کرد صورتش بسیار زیبا بود. حالا که چروکهای صورتش را میبینم من آن خطهای صورتش رو سجده می کنم.
🌼 وقتی از دست من عصبانی می شود و سکوت می کند من آن سکوت را دوست دارم.
وقتی به خاطر من چندین سال با ناملایمات ساخته، من آن ساختنش را دیوانهوار دوست دارم.
پس من نسبت به همسرم عاقلانه عاشق هستم.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💥ازدواج، مرا نجات داد.
✅ "مایکل جونز" نویسنده و پژوهشگر آمریکایی و از منتقدان سیاستهای آمریکا، صهیونیسم و هالیوود در سال ۱۳۹۴ ضمن مصاحبه ای جالب در ایران گفت: "زمانی که ۱۷ سال داشتم با همسرم که ۱۶ ساله بود ازدواج کردم."
📌او گفت من در زمان دانشجویی قربانی انقلاب جنسی دهه ۶۰ میلادی شدم و یک چیز مرا نجات داد و آن ازدواج بود.
⚠️این پژوهشگر آمریکایی که در صحبتهایش انتقادات گستردهای به سیاستهای کنترل جمعیت وارد می دانست، گفت: همین کنترل جمعیت آسیبهای زیادی به جامعه کاتولیک آمریکا وارد آورد و باعث شد یهودیان بیش از پیش بر ساختارهای ایالات متحده مستولی شوند.
👌 مایکل جونز در ادامه و با اطلاع یافتن از اینکه امشب ليلة الرغائب است، گفت: من ۵ فرزند و ۱۵ نوه دارم و برای شما هم آرزو میکنم که ۵ فرزند و ۱۵ نوه داشته باشید.
👈 گفتنی است مایکل جونز سردبیر مجله اینترنتی "culture wars" است و تا کنون چندین کتاب انتقادی را در آمریکا منتشر کرده است.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕷🕸
قسمت11
این برای پرونده نقطه خاکستری جدید بود و حالا شهاب و سینا چشم به چراغ روشن داشتند. دو گروه از بچه ها در محل منتظر دستور بودند.
یک ساعت دیگر هم گذشت، سینا برای تحمل این ساعت ها گفت:
- من برم یه سرو گوشی آب بدم.
شهاب زودتر از ماشین پیاده شد و تا کنار ساختمان رفت و نگاهی به طبقه سوم انداخت. پنجره های کیپ و دوجداره و پرده های کشیده نمی گذاشت هیچ دریافتی جز همان نور کم به کسی برسد.
سینا هم پیاده شد و آمد کنارش و گفت:
- ببین من کی دارم میگم که اینا شبکه ایند. به قول آقا امیر مطمئن باش فقط توی تهران هم نیستند.
آقا امیر با چند تا از شهرا تماس گرفته تا رصد دقیق سطح شهر داشته باشن. آرش هم که ردشون رو توی چند تا شهر پیدا کردها چینش کردند.
قاعده پنهان بمان پیروز بمان رو هم خوب دارند استفاده میکنند.
شهاب داشت خانه ها را نگاه می کرد و دوربین هایی که بالای هر خانه توی ذوق می زد. چشم گرداند بین ساختمان های نمای رومی و گفت:
- سینا خونه های این جا چند متر به نظرت؟
- صد متر؟
- نه بیشتر... صدوده رو حتما داره.
لبخندشان با خاموش شدن چراغ طبقه سوم جمع شد. شهاب لب زد:
- بالای پونصد متره، سه طبقه، بیش از ده تا اتاق داره حتما.
یعنی میشه در هر وعده آموزشی بالای صد نفر را راه اندازی تخصصی کرد. فقط باید بدونیم چه طوری که تا حالا کسی دستشون رو نخونده.
در ساختمان که باز شد پشت درخت پناه گرفتند. مرد در تاریکی چهره اش مشخص نبود.
بلافاصله سوار ماشین شاسی بلندش شد و رفت و زن با حوصله ماشینش را از پارکینگ بیرون آورد.
در کنترلی بود و قبل از بسته شدن، زن رفته
شهاب پیغام حرکت را داد!
کوچه پهن و پردرخت در تاریکی ساعت یازده شب فرو رفته بود اما سینا حاضر نبود در سکوت شهاب فرو برود و پرسید:
- چند درصد امکانش هست که کسی از افراد همون سال این جا باشن؟
اون افراد که همشون یا تعهد دارند یا جريمه. یه عده رفتند سر جای خودشون، یه عده موندن ایران.
شهاب ابرو درهم کشید و رفت سمت ماشین. ذهنش درگیر این مرد بود که ته چهره اش به آدم های نامیزان نمی خورد اما ... استارت زد.
صبح ساعت هفت باید پیش امیرمی بودند برای تحلیل روند.
- حواست با منه شهاب؟
- اوهوم. خیلی امکانش هست.
- خب پس میشه از اونا ورود کرد.
- نچ. مار گزیدن اگر هم باشن. اینا مارمولک تر از این حرفان. همراه شهاب روشن و خاموش شد و اسم فرمانده هردو را به سکوت کشاند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زنان عنکبوتے 🕸🕷
قسمت12
امیرطاقت تا فردا را نداشت؛ سلام و خسته نباشیدش نیروها را زنده میکرد...
شهاب گزارشش را داد:
- این زن سیاه پوش نیمه شب، تنها کسیه که اول وقت میآد با ماشین، در طول روز بدون ماشین از مؤسسه بیرون میزنه، دوباره برمیگرده و تا آخر وقت، همه که میرن او می مونه و چراغ روشن و... البته سینا شماره ماشین هردوتاشون روداد به آرش!
- خوبه ! برید به سحری خانمتون برسید!
- منظورتون کتک وقت سحره دیگه!
خندید امیرولب زد:
نوش جون. تا فردا؛
سینا وقتی در خانه را باز کرد که محبوبه مقابل در نشسته بود و در نور کمی که حاصل خواب بچه ها بود بافتنی می بافت.
پلاستیک لبویی که خریده بود را گذاشت روی میز و گفت:
- به، فقط جبرئیل میدونه یه مرد خسته با دیدن خانمش چه قدر انرژی میگیره!
محبوبه بلند شد و سینا را مجبور کرد که بچرخد.
بافتی را که به میل وصل بود، روی سینا اندازه گرفت؛ باید حلقه آستینش را می انداخت:
- ببین دیگه پای حضرت جبرئیل رو وسط نکش! تا حالا خدا و اهل بیت بودن ، فایده نداشت نه ؟
فکر کردی من کوتاه میام!
سینا برگشت و بافت را از دست محبوبه گرفت و کمی زیر و رو کردن
- نه جبرئیل چون مظلومه گفتم بهشون متوسل بشم شاید به سر تقصیرات بگذری ! در ضمن حواسم هست که این قرار بود تا امروز تموم بشه ، من فردا بپوشم! از کم کاری خوشم نمیاد!
حرفش تمام نشده راه افتاد سمت اتاق تا لباس عوض کند و محبوبه ماند با چشم های گرد شده از روی زیاد سینا:
- فقط حضرت جبرئیل میدونه که شما مردا چه اعجوبه هایی هستید؟
سینا سر از اتاق بیرون آورد و گفت:
- آی آی خانم حواسم هست که چی میگی!
قرار بوده من فردا با این پلیور برم سرکار!
به خاطر حضرت جبرئیل دو روز بهت وقت میدم ضعیفه! فقط دو روز!
محبوبه میلها را زمین گذاشت و رفت سمت آشپزخانه . پلاستیک را باز کرد ولبوها را توی بشقاب چید.
به حواس جمع سینا با این همه مشغله آفرین گفت و بی توجه به خواب بودن بچه ها بلند گفت: رفت تا سال دیگه!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📌سوال کاربر
💥 موقع عصبانیت و خشم همسرم چکار کنم؟
سلام .میشه لطفا راهنمایی کنید ..
وقتی همسرم عصبانی میشود .. چشمام از حلقه می زدند بیرون طوری که رگ های گردنش دیده میشود...
من خیلی می ترسم این موقع ...
میشه بگید در این مواقع چه کاری کنم ؟؟
🖊 پاسخ مشاور:
🌿 باسلام خدمت شما کاربر گرامی:
از توجه و دقت شما به رفتار همسرتون متوجه شدیم که نسبت به ایشون احترام و ارزش خاصی قایل هستید و از اونجایی که دوست دارید در هر حالتی بهترین واکنش را داشته باشید خوشحالیم.
◀️ نکته ی اولی که به نظر میرسه اینه:
طبیعی هست که خشم و عصبانیت مردان نصیب همسرانشون بشه چون نزدیک ترین فرد به اونها هستند و به قولی دم دست و کنارشون. لذا ممکنه حتی در مواردی که اصلا مخاطب شما هم نباشید و تقصیری هم نداشته باشید، ترکش هایی را به جان بخرید.
🔸 مهمترین کاری که یک بانو باید انجام بده شناخت خودش را نسبت به همسرش افزایش بده و ریشه های خشم و عصبانیتش را شناسایی کنه. چه مواقعی و به چه علت هایی عصبانی میشه؟ نقاط قوت و ضعف، منفی و مثبت همسرش را به درستی بشناسه. مثلا نداشتن اعتماد به نفس و تایید نشدن یکی از ریشه های عصبانیت در مردان هست.
✔️ شناخت دقیق و حتی نسبی از همسر باعث میشه شما آمادگی لازم را برای بهتر برخورد کردن داشته باشید. نتیجه ی بعدی اینه که شما از عصبانیت نترسید و بدونید خود این خشم ناشی از قدرت نداشتن و قوی نبودن هست. وقتی شما بتونید ترس را از خودتون در موقع عصبانیت همسرتون دور کنید پس بهتر هم می تونید اوضاع را کنترل کنید و خودتون را گم نکنید. بهتر فکر کنید و به شرایط پیش آمده تسلط کافی و لازم را داشته باشید.
▪️اولین واکنش نسبت به خشم مردان، سراپا گوش شدن و توجه کامل کردن به اونها و رفتارشون هست. با خشم و عصبانیت می خواهند چیزی را بفهمانند و ثابت کنند. پس هر چه تلاش شما درباره ی اینکه او را درک کردید و پیامش را دریافت کردید بیشتر باشه ایشون زودتر آروم میشه.
♻️مهارت همدلی در اینگونه موارد بسیار کاربردی هست و اینکه شما این مهارت را تقویت کنید کمک بزرگی در آروم کردن ایشون و تعادل خودتون کردید. اگر مایل باشید درباره ی مهارت همدلی بیشتر صحبت کنیم و راهکارها و بزنگاه های استفادش را فرابگیرید، در یادداشتی جدا بفرمائید تا بهش پرداخته بشه.
👈هنگامه ی خشم مردان زمان مناسبی برای توضیح و توجیه نیست و به هیچ وجه منطق و دلیل در ان لحظات کارایی نداره و از اینکه بخواهید در اون ثانیه های عصبانیت چیزی را انتقال بدید و توضیح بدید بپرهیزید.
اگر در برپایی آتش معرکه و خشمگین شدن همسرتان سهیم هستید حتما مسئولیت آن را بپذیرید و از عذرخواهی کردن خودداری نکنید و به بهترین شکل آن را انجام بدید. البته سکوت کردن و هیزم به آتش نریختن در عصبانیت ها نباید به قیمت بی احترامی و توهین به شما تمام شود بلکه در وقت و زمان مناسب شما هم از ناراحتی ها و ناگفته های خودتون بگید و از خودتون دفاع کنید. در این مورد هم از مهارت تفکر نقاد یا همون تفکر انتقادی کمک بگیرید که در صورت عدم آگاهی و تسلط نسبت به این مهارت حتما اطلاعات خودتون را در این زمینه افزایش بدید.
♻️مقدمه ی ای برای شروع یک برخورد مناسب با مرد عصبانی را خدمتتون تقدیم کردیم.
🌸موفق باشید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
خوشا آن کس که نیکی
حاصل اوست
پیاپی عشق یزدان در
دل اوست
خوشا آن کس که بعد
ترک دنیا
بهشت جاودانی منزل اوست
شبتون بخیر🌙
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺯﻧﺪگی می ﭼﺮﺧﺪ
چه ﺑﺮﺍۍ ﺁﻧڪه ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ
ﭼﻪ ﺑﺮﺍۍ ﺁﻧڪہ ﻣﯿﮕﺮﯾﺪ...
ﺯﻧﺪگی ﺩﻭﺧﺘﻦ ﺷﺎﺩﯾﻬﺎﺳﺖ
ﺯﻧﺪگی ﻫﻨﺮ ﻫﻢ نفسی ﺑﺎ ﻏﻢ ﻫﺎﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻨﺮ ﻫﻢ ﺳﻔﺮی ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪگی ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺭﻭﺯنه ﺩﺭﺗﺎﺭﯾڪی ﺍﺳﺖ
سلام صبحتان بخیر وسلامتی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
زندگی بعضی وقتها
گیج ڪنندهست…
غم لازمه تا
شادی را بفهمی
سر و صدا لازمه
تا قدر سڪوت را بدانی
و نبودن لازمه
تا واسه بودن
ارزش قائل بشی
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✅دوازده نشانه بیداری روح
۱. لذت بردن از هر لحظه زندگی.
۲. شکرگزاری و قدردانی از آفریدگار در هر فرصتی.
۳. داشتن لبخندهای غیر ارادی.
۴. احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت.
۵. عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران.
۶. عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد خودتان.
۷. توانایی برای از بین بردن
هرگونه نگرانی و دلواپسی.
۸. عدم علاقه به هرگونه درگیری
۹. عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران
فکر کنید و یا دلایل آن را بررسی کنید.
۱۰. تمایل زیاد به اینکه اجازه دهید
زندگی خودش مسیرش را طی کند به جای
اینکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنید.
١١. تمایل به اینکه به طور همزمان تصمیم
بگیرید و عمل کنید،
به جای اینکه به تجربیات
و ترس های گذشته خود رجوع کنید.
١٢. دستیابی به نیروی عشق ورزیدن
به دیگران، بدون انتظار برای بازگشت.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt