#خاطــره🎞
همرزمشهیــد:
همان روز شهادتش دیدم یه گوشه نشسته داره مینویسه توحال خودش بود...
من به شوخی گفتم آقاچی مینویسی بروپشت دوربین یا خودش میادیانامه اش یه شعرهم براش خوندم باخنده گفت عموبعدمیخونی🙈
گفتم بعدکجاست🤨😄
چندساعت بعدکه شهیدشدجلوی بیمارستان کاغذراازجیبش درآوردم مقداری مقدمه داشت داخل همان مقدمه نوشته بودنوشتن هرروزراازپدرم یادگرفتم ونوشته بودکه امروزاینجایه جوریه میگن شهادت فکرکنم اینجایکی شهیدمیشه آدمهاهمه یه شکلین همه خوبن خدایاآیامیشه؟؟؟
عموشاهین همین حالاآمدومیگه که یاخودش میادیانامه اش وووودیگه نتونستم بقیه رابخونم گریه امونم نداد😭
شهدایه فکری به حال من روسیاه بکنید😞
+ خدایاچقدرادب داشت این آقابابڪ . .♥️
#شهیدبابکنورے
#خوشتیپ_آسمانی
@khoshtipasemani
#تلنگرانه|💛|
صبح زود
همینکه از خانه بیرون زد به شیطان گفت
مسابقه می دیم
از الان تا شب...
چشمش به دختری که از سر کوچه میومد افتاد!
نگاهش رو کج کرد و
به شیطان گفت: فعلا یک هیچ به نفع من...!!!
#ماچند_چندیم؟👌
@khoshtipasemani
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتنگ توعم عزیز برادرم❤️😢
@khoshtipasemani
May 11
#خــاطره🎞
رفیقشهید :
پدر شهید نوری سفارش کرده بودن
هرگز نذارید بابک بیاد جلو
دو نفر اونجا بودن، آقای حسن قلی زاده و
داوود مهر ورز که تاکید فراوان داشتن
که پدر #بابڪ سفارش کرده ایشون رو
جلو نیارید...
بابک همراه شهید نظری و
شهید کاید خورده و یکنفر دیگه قسمت
موشکی بودن.
اینارو از ما دور کردند. مارو بردند جلو.
بابک اومد گریه میکرد میگفت :"
مگهمندلندارممنمدوستدارمجلو
باشم..."
و خواست خدا بود که ایشونم آوردن
جلو. بازهم نه اون جلویی که ما بودیم.
یه مقدار فاصله داشتن و #لیاقتشهادتی که نصیبشون شد واقعا عجیب بود.....💔🍂
#شهیدبابڪنورے
#خوشتیپ_آسمانی
@khoshtipasemani
خوشتیپ آسمانی
#الگو_بردارے بابک اعتقاد داشت که لازم نیست کارهایش را به کسی نشان دهد و لازم نیست دیگران بدانند چه ک
یاد حرف شهید ابراهیم هادی افتادم که میگفتن:((مشکل ما اینه برای رضای همه کار میکنیم جز رضای خدا))
😊😊
Majid Bani Fatemeh - Mibare Baroon128 (UpMusic).mp3
6.91M
میباره بارون..😔😔
هوامو داشته باش آقا منو به تو سپرده ان😔🖤
اگر موقع گوش کردن دلتون شیکست ،مارو هم دعا کنین🖤
#مجید_بنی_فاطمه
#لا_عشق_حسین
#اقا_دلتنگم
#خوشتیپ_آسمانی
@khoshtipasemani 🖤
#خــاطره🎞
پدر:
از ناجا براش امریه اومده بود که خودش
رو به نیروی انتظامی تبریز معرفی کنه.
اومدـبهم گفت:" بابا اگه تو بخوای میتونی منو توی
رشت نگه داری ."گفتم: پسرم برات ابلاغیه اومده،
قطعی شده باید بری تبریز خودتو برای سربازی
معرفی کنی به نیرو انتظامی. گفت :"نه، بابا من
رفتم تحقیق کردم گفتن که سه تا از دوستان
قدیمیت که باهم بودید تو سپاه هستن و
سرهنگ هستن ،اگر سه سرهنگ سپاه منو تایید
و معرفی کنن من میتونم تو همین لشکر قدس
رشت خدمت کنم..."
مادر:
بابک رفت سربازی محل خدمتش رشت بود.
در زمان سربازی هرازگاهی خونه نمیومد
میگفت:"جای دوستانم که مرخصی رفته ان،موندم" بعدها فهمیدیم که به کردستان میرفته
و اونجا لب مرز وداوطلبانه خدمت میکرده✨♥️
#چقدخوبهمثهتوزندگےکردن ..
#شهید_بابک_نورے
@khoshtipasemani 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گزارشتصــویری
|•دومینسالگــردعزیزبرادرمان،
شهیدمدافــــعحرم بابڪنورے هریس•|
"اجراےگروهسرودرسمیلالههاےزینبی"
#خوشتیپ_آسمانی
#شهیدبابڪنورے
@khoshtipasemani