💙#قسمتنوزدهم🌷
💙#شهید_لاکچری🌷
💫#تقدیمنگاهتون😍
💫#بهقلمامینربیعی✍
/دوستانه/
بابک:اتوبوس قرارگاه رسید؛بچه ها اگر خوبی و بدی از ما دیدید حلال کنید.
رفیق یک:بابک ما انتظار نداشتیم بعنوان مدافع حرم بری😕
رفیق دو:یادته چندبار قرار بود بری ولی قسمت نمی شد😞
بابک:ولی دیگه الان قسمت شده وخدا خواسته😇
رفیق سه:خوبه اصلا استرس نداری.نسبت به بقیه خیلی ذوق وشوق داری،آماده شهادتی؟؟
بابک:شهادت توفیق می خواد.شهادت سعادت می خواد.ان شاءالله که لیاقت شو داشته باشیم😊
بابک:/خیلی خوشحال/ بلاخره ماهم رفتنی شدیم🤩
رفیق یک:رفیق هلال احمری من اینجا ماشین هستا می تونیم برگردیمااا
رفیق دو:اصلا انتظار نداشتیم اسمت در بیاد😟
بابک:نه دیگه ان شاءالله که بتونم برم😁،امشب اعزام می شم😍
رفیق دو:راستی دم رفتنی یه خبر خوب دارم واست😌
بابک:چی؟؟؟؟
رفیق دو:امروز مسئول مالی اون سازمان زنگ زده حل شد.
بابک:واقعا؟؟😳😍خدایی راست میگی؟؟😳🤩
رفیق یک:اگر پیگیری های تو نبود اونا حالا حالاها راضی نمی شدن😅
بابک:خدا رو هزارمرتبه شکر،کار خدا بود😍هرکاری که برای شهدا باشه خودشون هم گره گشایی می کنن
رفیق دو:اجرت با شهدا رفیق😄
رفیق سه:ان شاءالله بری شهید بشی بیای..
بابک:داداش ان شاءالله شهید می شم نگران نباش😄
صدا:بابک نوری هریس...نیروی اعزامی گردان امام حسین.
رفیق دو:دیگه وقتشه دارن صدات میکنن بابک🤧
رفیق یک:به نظرم اسمت جز چندتای آخر بود آره؛چون فامیلیت حرف نون بود چندتای آخربه حساب می اومدی.چون دیر خوندن؟!
بابک:اول و آخر نداره عزیزم☺️مهم اینکه خدا از ما راضی باشه،من دیگه باید برم.حلالم کنید.یاعلی🙃