🍃🌸🦋🌸🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋
🍃
#پارت12
#آن_بیست_و_سه_نفر
وقتی این بیت فرخی یزدی را برایم خواند ٬داستان زندگی و ماجرای دوخته شدن لب های شاعر ب دستور حاکم یزد،
را برایم تعریف کرد و این بیت او را هم برایم خواند:
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته ام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام
قصه فرخی یزدی را ته باغ برایم تعریف کرد ؛ کنار نیزاز خودرویی که حسن، برادر بزرگمان ، هیچ وقت نتوانست ریشه کنشان کند.
(موسی یوسف زاده معلم بود و در سِمَت مسئول امور تربیتی آموزش و پرورش کهنوج و بخشدار منوجان و رودبار خدمت کرد. در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ ، در جزیره ام الرصاص ، ب شهادت رسید و پیکر مطهرش در سال۱۳۷۴ ب دست گروه تفحص شناسایی و بعد از تشیع جنازه ای با شکوه ، در زادگاهش ، روستای هورپاسفید ،دفن شد)
از ان روز بهاری چند سال گذشته بود و من در حاشیه نیزاری دیگر بودم.
تا چشم کار می کرد جلوی سنگر آب بود و نیزار. ،نیزار،نیزار...
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی و قانونی دارد❌❌
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄