#قصه_شب
🍃🐺 نمکی و گرگی 🐺🍃
مادر نمکی، میخواست برود خانهی خالهی مریض. به بچه ها گفت: «در را برای هیچکس باز نکنید. مواظب گرگ بد گنده باشید. گولش را نخورید!»
مادر رفت و خواهرها نشستند به دوختن لحاف چهل تیکه.
ناگهان صدای در آمد. تق تق تق
خواهرها: «کیه کیه در میزنه؟»
گرگ: «منم منم مادرتون!»
نمکی رفت در را باز کند، اما خواهرها نگذاشتند.
خواهرها: «صدای مادر ما نازکه»
گرگ سرفه کرد. صدایش را نازک کرد.
گرگ: «گرد و خاک پریده بود تو گلوم.»
خواهر بزرگتر: «باید از زیر در، دست و پاهاتو نشون بدی»
گرگ: «وا خب مگه باید چه جوری باشن دست و پاهام؟»
نمکی از دهانش در رفت و گفت: «باید سفید و نرم باشه.»
گرگ توی کولهی حیله گری، آرد داشت. دست و پایش را آردی کرد و از زیر در نشان داد.
بچه ها گول خوردند و در را باز کردند.
گرگ هم پرید تو همه را خورد؛ اما نمکی کوچولو، توی خمره قایم شد.
مادر نمکی که آمد، نمکی همه چیز را برایش تعریف کرد.
مادر و نمکی، دنبال رد پای گرگ رفتند تا رسیدند به خانه اش. گرگ با شکم گنده خوابید بود.
مادر یواش قیچی را از زیر چارقدش در آورد. به نمکی گفت: «چند تا سنگ جمع کن!»
مادر، شکم گرگ را پاره کرد و خواهرها را نجات داد. به جای خواهرها، سنگها را گذاشت.
همگی فرار کردند. گرگ از خواب پرید، خواست دنبالشان بدود، ولی سنگین بود و افتاد توی برکه.
نمکی و خانواده برگشتند به خانه. آنها چه کار کردند؟ یک رمز عبور برای آمدن توی خانه، گذاشتند.
🐺
🍃🐺
🐺🍃
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
💚 آیا هر پرچمی قبل از #قیام_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باطل است؟
⁉️ آیا انقلاب اسلامی ایران هم باطل است؟
👤 استاد ایمان اکبرآبادی
#امام_خمينی #دهه_فجر
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنری👌🤩
✔️ترفندهاے خلاقانه با سنجاق سر
از این سنجاق مشڪیا هستا, توے تموم خونه ها پیدا میشه 😬
ببین چ ڪاربردایے ک نداره 💪😍
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنری
🌀با شلوار کهنه بلوز بدوز 😍✌️
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
#خانه_داری
💠هسته خرما رو دور نیندازید
✾࿐༅🍃🤯🍃༅࿐
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
#خوش_مزه
نان کماج(کوماج)
خمیر نان بربری دو عدد از نانوایی تهیه کنید و کمی آرد اضافه کنید تا چسبندگی خمیر از بین بره،زیاد آرد اضافه نکنید چون بعد از پخت خشک میشه.
داخل ظرفی دیگه،روغن و زردچوبه(مقدارش بستگی به اندازه خمیر داره،خودتون متوجه میشید،کم نریزید) و دو قاشق شکر و زیره سیاه و بادیان و کمی سیاه دانه اضافه کنید و خوب مخلوط کنید و به خمیر اضافه کنید و یک عدد تخم مرغ رو هم زده و اضافه کنیدوکاملا باهم مخلوط کنید.
داخل تابه یا قابلمه مورد نظر روغن بریزید،اگه نان نازکتری خواستید،توی دوتا ظرف درست کنید،اگه ضخیم تر خواستید در یک ظرف درست کنید،اما داخل دوتا تابه درست کنید بهتره چون پف نان زیاده.
حالا از خمیر مقداری بردارید و داخل تابه ای که روغن ریختید بزارید خوب پهن کنید،در تابه رو بزارید و تابه رو داخل پارچه ای بزارید و جای گرمی قرار بدید تا خمیر ور بیاد(یعنی پف کنه)وقتی پف کرد بزارید روی حرارت و روی در تابه دم کنی بزارید و با حرارت خیلی کم بزارید پخته بشه و حجیم بشه،ی طرف که سرخ شد،برگردونید و طرف دیگه خمیر رو باز هم با حرارت کم بزارید پخته و طلایی بشه،وقتی برگردوندید دوباره کمی روغن بریزید
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
#خوش_مزه
فرنی زعفرانی😍😍
مواد لازم:
1 قاشق غذاخوری سر پر آرد برنج(من 1ونیم زدم)
1 لیوان شیر
1 قاشق غذاخوری گلاب
2 قاشق غذاخوری سر پر شکر
زعفران به میزان لازم
آرد برنج و شیر را مخلوط و هم زده تا آرد کاملا حل شود و گلوله گلوله نباشد. شکر را اضافه و روی حرارت ملایم بگذارید. مرتب هم بزنید تا به غلظت برسد. زعفران دم کرده را اضافه کرده و هم زده و در آخر گلاب را اضافه و هم زده و شعله را خاموش کنید.
این فرنی وقتی داخل یخچال سرد می شود مزه بستنی سنتی می دهد.
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 *جشن دهه فجر رو به زندگی بچه ها بیارید*
🔻 *جشن خانگی مردمیترین نوع جشن* است. بحث جشن را به زندگی بچهها بکشانید.
⭕️ به بچهها *مقداری پول* 💵 بدهید و گوشهای از دیوار خانه را در اختیار آنان بگذارید و از آنها بخواهید *این دیوار را برای جشن دهه 🎉فجر تزیین* کنند تا در خانه آثاری پیدا شود. یا *هدیهای🎁 به بچه بدهید و دلیل آن را ورود حضرت امام* به کشور معرفی کنید.
✅قومی که *جشنشان مردمی است، قوم یهود* است. به خاطر اینکه *جشن را خداوند در خانهشان* آورده است. *جشن خروج آنان از مصر* را خداوند به این طریق وارد زندگیشان کرد.
⬅️به موسی (ع) فرمود در هیچ یک از خانههای بنی اسراییل در چنین روزی، *خمیر ترش به خمیر نان نزنند* 🥖و خمیر را بلافاصله به تنور بزنند تا نان فطیر شود و *بچهها از مزه نان* سوال کنند، که چرا این نان این مزه را میدهد؟
🗣و پدر و مادر *برای بچهها توضیح دهد* که آن سالی که ما میخواستیم از مصر خارج شویم، *فرصت نداشتیم نان وَر آمده داشته* باشیم. بلافاصله خمیر را به تنور انداختیم. *امروز را به یاد آن* روز نان🍞 فطیر میخوریم.
🎊به این طریق *جشن آمد به خانهها🏡* بحث جشن را باید به *زندگی بچهها* بکشانیم.
آیت الله حائری شیرازی
#دهه_فجر
#فرزند_پروری
💬آیت_الله حائری شیرازی
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
#کاردستی
تاج زیبا برای فرزندان دلبندمان در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی
#دهه_فجر
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ امشب ساعت 21 همه جای ایران فریاد الله اکبر
#الله_اکبر
#دهه_فجر
#ایران_قوی
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
#قصه_شب
🦀🐙هشتپا و بچههایش🐙🦀
هشتپاخانم، هشتتا بچه داشت. کارش زیاد بود و خیلی خسته میشد. بچهها هم کمکش نمیکردند.
هر روز با دو پایش خانه را تمیز میکرد. با دو پایش غذا میپخت. با دو پایش ظرف میشست. با دو پایش خرید میکرد و عرقریزان به خانه میآورد. تازه به خانه که میرسید، میدید که بچهها خانه را زیر و رو کردهاند!
به اولی میگفت: «بازیتان که تمام شد، صدفها را مرتب کن!»
اولی جواب میداد: «به من چه! به دومی بگو مرتب کند.»
به سومی میگفت: «جلبکهای کثیف را قاتی جلبکهای تمیز نگذار!»
سومی جواب میداد: «چرا به چهارمی نمیگویی؟»
به پنجمی میگفت: «بعد از نقاشی، جوهرهایی که ریختی را جمع کن!»
پنجمی جواب میداد: «حالا باشد بعداً. با ششمی جمع میکنیم.»
به هفتمی میگفت: «هرچه میخوری، آشغالش را روی زمین نینداز!»
هفتمی جواب میداد: «من که تنها نخوردم! هشتمی هم خورده. چرا او جمع نکند؟»
هشتپاخانم خیلی بچههایش را دوست داشت، ولی رفتار آنها را دوست نداشت. بچهها که به حرفش گوش نمیدادند، غصه میخورد و پیر میشد. آن وقت حوصلهی شادی نداشت.
یک روز خانمخرچنگه، هشتپاخانم و بچههایش را به جشن تولد بچهاش، چنگولی دعوت کرد.
هشتپاخانم گفت: «ببخشید. ما نمیآییم.» ولی بچهها آنقدر اصرار کردند و از سر و کولش بالا رفتند تا هشتپاخانم راضی شد. دست بچههایش را گرفت و رفت.
در بین راه، بچهاولی، بچهدومی را نیشگون میگرفت. بچهسومی، بچهچهارمی را قلقلک میداد. بچهپنجمی میزد توی سر بچهششمی. بچههفتمی با بچههشتمی قایمباشکبازی میکرد.
وقتی به خانهی خرچنگها رسیدند، هشتتا پای هشتپاخانم به هم گره خورده بود. بیچاره مثل توپ قِل قِل خورد و جلو خانهی خانمخرچنگه افتاد!
خانمخرچنگه او را که دید، داد زد: «مادرتان چرا اینطوری شده؟»
بچهها جوابش را ندادند. دویدند توی خانه و شروع کردند به بازی با چنگولی.
هشتپاخانم به جای آنها هم سلام و احوالپرسی کرد و جواب داد: «توی راه دست بچهها را گرفته بودم. میترسیدم گم بشوند. بچهها به فکر بازی و شیطونی خودشان بودند. هر کدام از یک طرف رفت و من نفهمیدم چی شد که...»
خانمخرچنگه در حالی که با دقت گرههای هشتپاخانم را باز میکرد، به بچههشتپاها گفت: «چندتا از پاهای مادرتان گره کور خورده. امشب باید تنها به خانه برگردید!»
بچهها فریاد زدند: «نه، نه! ما بدون مامانمان نمیرویم. خواهش میکنیم گرههایش را باز کنید!»
خانمخرچنگه فکری کرد و گفت: «پس تا من گرههای مادرتان را باز میکنم، شما و چنگولی باید کیک را بیاورید و بخورید. ظرفها را بشویید. خانه را تمیز کنید و همهچیز را سر جایش بگذارید.»
بچهها قبول کردند. آنقدر کار کردند که از نفس افتادند. تازه فهمیدند که مادرشان هر روز چهقدر کار میکند!
خانمخرچنگه یواش یواش گرههای هشتپاخانم را باز کرد. آن وقت بچهها هشتتایی زیر بغل مادرشان را گرفتند و به خانه رفتند.
از آن به بعد، بچههشتپاها برای اینکه مادرشان گره نخورد، کارها را بین خودشان قسمت کردند.
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱
فوروارد فراموش نشه
🆔 @khrshidkhane_ideas
لطفا دوستانتون رو دعوت کنید به کلی ایده های ساده و کابردی👌
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
⊰᯽⊱┈──🌼❊╌──⊰᯽⊱