eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
142 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ گاهی گذشت میکنم گاهی گذر معنای این دو فرق میکند بخشیدن دیگران دلیل ضعیف بودن من نیست آنها را می بخشم چون آنقدر قوی هستم که میدانم آدمها اشتباه می کنند بزرگترین هدیه گذشت آرامش است 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚎☁️ آن روز، تمام آسمان ابری بود. دُرسا مشغول بازی بود. ابر کوچولویی پایین آمد و گفت: «خانم‌کوچولو با من دوست می‌شوی؟» دُرسا به دور و برش نگاه کرد. جز یک ابر سیاه کسی آن‌جا نبود. جلوتر رفت و پرسید: «تو چیزی گفتی؟» ابرکوچولو خندید و گفت: «بله، گفتم با من دوست می‌شوی؟» دُرسا خوش‌حال شد و گفت: «معلوم است که دوست می‌شوم. چند لحظه صبر کن تا برگردم.» آن وقت رفت و از خانه‌ی‌شان با یک قرقره‌ی قرمز برگشت و آن را دور ابر سیاه گره زد. بعد ابرسیاه را محکم بغل کرد و آن را داخل خانه‌ی‌شان برد. مادر دُرسا پرسید: «عزیزم این ابر را از کجا آوردی؟» دُرسا با شادی گفت: «با این ابر زیبا تازه آشنا شدم و قرار است آن را فردا برای مادربزرگ هدیه ببرم.» بعد نخ ابرش را به میله‌ی تختش گره زد و خودش مشغول جمع کردن وسایل فردا شد. ابر سیاه گفت: «چه سفر هیجان‌انگیزی!» آن وقت هر دو با هم خندیدند. فردا صبح دُرسا و مادرش سوار اتوبوس شدند. دُرسا با هیجان نخ قرمز ابرش را کشید و ابر سیاه با حرکت اتوبوس با آن‌ها آمد. آن‌ها رفتند و رفتند. وقتی به تهران رسیدند اتفاق عجیبی افتاد! ناگهان نخ ابر دُرسا پاره شد و ابر سیاه میان دودهای تهران گم شد! دُرسا خیلی ناراحت شد و بلند داد زد: «ابر سیاهم کجا رفتی؟ برگرد.» اما جوابی نشنید. دُرسا از دوری ابرش بغض کرد. مادر گفت: «نگران نباش! باید موضوع را با مادربزرگ در میان بگذاریم.» وقتی آن‌ها به خانه‌ی مادربزرگ رسیدند، دُرسا همه‌ی ماجرا را برای مادربزرگ تعریف کرد. مادر بزرگ گفت: «این‌که غصه ندارد. باید دنبال ابرت برویم.» آن‌ها از خانه بیرون آمدند. دُرسا گفت: «برای پیدا کردن ابر سیاه بهتر است به بلندترین ساختمان شهر برویم.» مادربزرگ گفت: «بلندترین ساختمان شهر برج میلاد است.» و تندی خودشان را به آن‌جا رساندند. دُرسا از آن بالا داد زد: «ابر سیاه کوچولویم، ابر قشنگم، بیا پیشم! کجایی؟» ابر سیاه این‌بار صدای دُرسا را شنید و خواست به سمت صدا برود؛ اما میان دودهای سیاه اسیر شده بود و هر چه تلاش کرد نشد که نشد. ابر سیاه غرشی کرد و شروع کرد به گریه کردن، آن وقت با اشک‌های ابرکوچولو باران زیبایی شروع به باریدن کرد. ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖シ ســــــــــــــــــــلام شیرین خانوم😍 صبح قشنگت بخیــــــــــࢪ و خوشے الهے یہ لبخند بہ همہ دوروبریات بده ...😍 اخه لبخندت نشاط و شادی میده به همه بیا و امروز یہ عالمه کارهاے قشنگ انجام بده و همه رو خوشحال کن کارهاے خوب حتے اگہ کوچیک هم باشن مثل یه لبخند قشنگ ❤️ یہ بغل محکم 👋👋 یہ حرفے که حال خوب کنہ 🎈 و... سکه هاے قلک آخرت هستن ممکنه به چشم نیان ولے وقتی زیاد میشن خیــــــــــــــــــــلی قیمت دارن 🍬🍬🍬 مارفتیم‌حسابی‌گل‌بکاریم😍 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ آقا سلام می دهم✋ از جان و دل به تو🍃 تا اینکه بشنـوم «و علیک السّلام» را😍 ‌ 🌱 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👩‍👧‍👦😘 «مواظب محبتمون به همسرمون باشیم» اگر فرزند محبت بین پدر ومادرش رو ببیند ، قطعا در یه محیط امن پرورش پیدا می کنه، واز روحیه و شخصیت سالم تری برخوردار می شه. آخه بچه ها به راحتی از رفتار والدینشون الگو می گیرن و تکرارشون می کنن . ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طراحی با حنا روی دست و بدن نیاز به خمیر حنا نداره اینطوری درست کنید وبرای همسری دلبری کنید 😉 🍀☘🍀☘🍀 مواد لازم: پودر حنا ۱۲۰ گرم آب لیموی ترش۲ عدد شکر چای کیسه ای ۴ عدد پودر قهوه ۴ قاشق غذاخوری آب نیم لیتر پنبه قیف اول پود حنا رو خوب الک میکنیم. بعداز اون آب ،قهوه ، چای وشکر را با هم مخلوط میکنیم و میجوشونیم تا رنگ بگیره. دراین قسمت پود حنا رو اضافه میکنیم و هم میزنیم تا خمیر یه دست دربیاد این خمیر به غلظت و رقت سس کچاپ باشه چون اگه شل باشه از پوست شره میکنه و چیزیش باقی نمیمونه واگه صفت باشه رنگ به پوست نمیده بعد روی این ترکیب رو تا ۲۴ساعت میپوشونیم و در دمای اتاق میگذاریم تا رنگ بگیره بعداز این مدت داخل قیف میریزیم و استفاده میکنیم. درضمن هرچقدر این ترکیب روی پوست بمونه رنگش بیشتره و زمان بیشتری طول میکشه تا از روی پوست پاک بشه یه نکته:میتونید اول طرحتون رو روی یه کاغذ بکشید بعدترکیب رو روی طرح بزنین چند دقیقه صبر کنین یکم خودش رو بگیره بعد کاغذ رو برگردونین روی پوست نمدار و بزارین با کاغذ بمونه روی پوست تا رنگ بده ترجیحا کاغذ رو غنی باشه امتحان شده است❤️ ☘🍀☘🍀☘ امیدوارم استفاده کنید و دلبری کنید ‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥ 🆔 @khrshidkhane_ideas زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪 ❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥