#مامان_فرزندی
من با بچه ها یه #کاردستی عالی ساختیم
یه ماهی ناز و خوشگل
لوازم مورد نیاز:
قاشق یکبار مصرف،کاعذ رنگی، رنگ ، چسب
بزن بریم بسازیمش:
اول قاشق رو به دلخواه رنگ میزنیم با گواش،رنگ اکریلیک ویا هر رنگ دیگه ما با لاک رنگ کردیم
بعدکافیه برای ماهیمون باله و دم از کاغذ رنگیهامون جداکنیم و تزئینشون کنیم
و تکه های باله ،دهان ودمش رو با چسب ،بچسبونیم .
حالا یه ماهی ناز و اوشجیل داریم🐠🐟
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
❤️💞❤️
تُرکا وقتی عاشـق یکین، بهـش میگن؛
|سَن ناواخـدان مَنیم نَفسیـم اولـدون|
یعنـی تـو از کی نفـس مـن شـدی ! ...
زیبا نیست؟ :)
😍😍😍
═♥️ℒℴνℯ♥️═
#همسردلبر
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#خواب_بچه_ها
🌳🐻 دو دوست 🐻🌳
دو دوست در جاده ای با هم قدم می زدند. کناره های جاده را درخت های بلند پوشانده بود.
ناگهان خرسی بیرون آمد و به دنبال آن ها دوید. یکی از آن دو مرد دوید و بالای درخت رفت. خرس نمی توانست مرد را بگیرد ولی مرد باز هم می ترسید.
دومین مرد فرصت نداشت که به طرف درخت برود. او ساکت و بی حرکت روی زمین دراز کشید و چشم هایش را بست.
خرس به او نزدیک شد و او را بو کشید ولی مرد نفسش را در سینه حبس کرده بود.
خرس او را تکان داد و دماغ و دهان خود را به صورت مرد مالید. ولی مرد همچنان بی حرکت بود و تکان نخورد.
سرانجام خرس رفت. مرد کمی بعد بلند شد و به طرف دوستش که بالای درخت بود رفت و فریاد زد: خرس رفته است، بیا پایین.
مرد از درخت پایین آمد و با خنده از دوستش پرسید: وقتی خرس دهانش را کنار گوش تو آورد، به تو چه گفت؟
دوست او جواب داد: خرس گفت مردی که فرار کرد و بالای درخت رفت و سعی نکرد به تو کمک کند، دوست خوبی برای تو نیست!
👶🏻
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
سال نو آمد
ولی شما همیشه
رفیقِ کهنه ما بمانید ...
#اهل_دل 💫
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
💚ジ
سلام خانومےکہ صبح قشنگت رو با لبخند شرو؏ مےکنے ...درود خدا و اهل بیت برشما🍃
پاشو با حال خوب ...
چاے رو بذار قل قل کنہ☕️
خانواده روجمع کن اولین جمعه سال رو با هم یه صبحانه مشتی بزنید 🧀🥛🥞🍷🍳🍞🥚☕️
#صبح_بانشاط
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#سلام_منجےدلها
سلام ای مولای غريبم
داستان عشق من به شما
مال این دنیا نیست!
سالها پیش از این دنیا،
من خریدار محبت شما شدم،
و شما مرا به فرزندی پذیرفتید.
و این عشق، ادامه خواهد داشت؛
تا ظهورت، تا بهشت و قیامت، و تا خدا خدایی میکند!
پدر مهربانم دوستت دارم
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
کتلت 🧆🥪🧆
🔸من براي ٣٠٠تا ٤٠٠گرم گوشت چرخكرده دو تا سه تا سيب زميني متوسط رنده شده ي پياز متوسط اب گرفته رنده شده و نمك فلفل زردچوبه و يك عدد تخم مرغ رو خوب مخلوط و بعد از ورز دادن تو روغن سرخ كنيد (گاهي تخم گشنيز يا سبزي خشك معطر بهمراه پودر سير هم ميزنم بهش)
😋😋🍃🍃🍃😋😋
امتحان کنید
🎀~✲⊱♥️
#آشپزخونه_کوچک_من
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#حرف_کوتاه
میدونستی بانو؟؟¿؟
کسی که روحِ تشکُّر داره؛
بقدری در نگاه خدا عزیزه؛
که بسیاری از گناهانش رو میبخشه،
و کوله بارِ سفـرش رو سبک میکنه!
تمرین کنیم:
ازخوبیهای دیگران تشکر کنیم.😊
اول از همه تشکر از خدا جون و خوبی های بی انتهاش😍
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#جمعه_وانتظار
سلام یابن الحسن✋🌸
پشت دیوار بلند زندگی
مانده ایم چشم انتظاریک خبر
یک انا المَهدی بگو
یاابن الحسن(عج)
تا فرو ریزد حصار غصه ها
💓اللهم عجل لولیک الفرج💓
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
سلام سلام به مامان های صبور
حالتون؟؟
احوالتون؟؟
می خوام از #منولحظه_هام بگم براتون👌❤️
ما امروز بنا به دستور بچه ها سفره هفت سینمون رو جمع کردیم ☺️☺️
بچه ها می خواستن از سمنو، سماق و سنجدسفره میل بفرمایند من گفتم هرموقع سفره رو جمع کردم میدم بخورین 😉
دیگه بچه زورشون زیاد بود مجبور شدم همین امروز جمعش کنم 🤪🤪😋
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#جذاب_باش
خانم خانم ها
🥔🥔🥔
با ماسک آب پیاز و آب سیب زمینی پوستتون رو جوان نگه دارید
یک عدد پیاز وسیب زمینی رو در ظرف های جداگانه رنده کنید
بعد آب اون ها رو میگیریم و اول یک لابه ای سیب زمینی به همه پوستمون (صورت)میزنیم وبلا فاصله آب پیاز رو میزنیم روش بعداز ۳۰ دقیقه پوست رو با صابون بشویید.
هر دو هفته تکرار کنید بعداز مدتی شاهد جوان ماندن پوست و روشن شدن آن خواهید بود.
🥔🥔🥔
این روش امتحان شده است 👌
بعداز سه ماه ماهیانه استفاده بشه و قطع نشه تا تاثیر آن ماندگار باشه😊
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
#خواب_بچه_ها
آسمان چه شکلی است؟
گراز صدای رعدو برق را شنید. خواست سرش را بالا بگیرد و ببیند این صدا از کجاست، اما نتوانست. ترسید و زیر درخت پنهان شد، موشی آرام سرش را از لانه اش بیرون آورد، گراز را دید که میلرزید و گوش هایش را تیز کرده بود. موشی گفت:« چه شده؟ چرا می لرزی؟ »گراز آرام گفت:« مگر نمی شنوی! نمیدانم آن بالا چه خبر شده! صدای چیست!» موشی به آسمان نگاه کرد و گفت:« منظورت آسمان است؟ آسمان ابری است، خبری نیست، صدای رعد و برق است، میخواهد باران ببارد.»
گراز با خودش گفت:« آسمانِ ابری! »
خواست از موشی بپرسد آسمان و ابر چه شکلی هستند؛ اما موشی در سوراخش پنهان شده بود. گراز خودش را به خانه اش رساند تا زیر باران خیس نشود. باران که بند آمد دوباره سراغ موشی رفت. موشی را دید که به آسمان نگاه میکرد و لبخند میزد، جلو رفت و گفت:«در آسمان چه می بینی؟»
موشی گفت:« رنگین کمان! سرت را بالا بگیر و ببین !» گراز سرش را پایین انداخت و گفت:«ما گراز ها نمی توانیم به آسمان نگاه کنیم، من تا به حال آسمان را ندیده ام»موشی کمی فکر کرد و گفت:«یعنی تو ابر و خورشید و رنگین کمان را ندیده ای؟» گراز آهی کشید و گفت:« نه ندیده ام الان در آسمان ابر و خورشید و رنگین کمان هست؟»
موشی سرش را بالا گرفت و گفت :« بله بعد از اینکه باران بند آمد رنگین کمان به آسمان آمد» گراز گفت:« رنگین کمان چه شکلی است؟» موشی نگاهی به اطراف کرد و گفت:« رنگین کمان ۷رنگ دارد و مثل یک سرسره ی رنگاوارنگ در آسمان است»
گراز با چشمانِ گرد نگاهش کرد و گفت:« وای چه زیبا و رویایی»
گراز با سمش چند خط روی خاک گلی کشید و گفت:«راستی خود آسمان چه شکلی است؟»موشی با دقت به آسمان نگاه کرد و گفت: :« آسمان به رنگِ آبیِ روشن است مثل رنگِ برکه ی بالای جنگل، مثلِ.... » موشی به فکر فرو رفت داشت فکر می کرد آبی آسمان مثل چه چیزی که دوتا مرغ عشق زیبای آبی از بالای سرشان پرواز کردند. موشی سریع گفت:«مثل پرهای مرغ عشق»
گراز که با چشمانِ گرد نگاه میکرد و به حرف های موشی گوش میداد گفت:« چه زیبا! دیگر چه چیزهایی در آسمان وجود دارد؟»
موشی گفت:« پرنده ها در آسمان پرواز می کنند.»
گراز سمش را با شادی به زمین کشید و گفت:« پرنده ها را دیده ام وقتی روی زمین غذا می خوردند.» موشی ادامه داد:« ابر… در آسمان آبی ابر هست»گراز لب و لوچه اش آویزان شد گفت:« ابر؟ ابر دیگر چیست؟»موشی گفت:« ابر همان که باران و برف از آن می بارد، همان بارانی که چند ساعت پیش می بارید. »
گراز لبخندی زد و گفت:«بله برف و باران را دیده ام! ابر چه شکلی است؟» موشی به ابرها نگاه کرد و گفت:« ابر مثلِ…مثلِ…»
موشی دستش را روی چانه اش گذاشت و فکر کرد. او میخواست چیزی شبیهِ ابر پیدا کند.
یک دفعه چیزی به یادش افتاد، به گراز گفت:« همین جا بمان من زود بر میگردم» تند و سریع رفت و به مزرعه ی پنبه که نزدیک جنگل بود رسید.چند تکه پنبه چید و برگشت.
گراز ابرویش را بالا داد و گفت:« پنبه برای چه آوردی؟»
موشی پنبه را جلو برد و گفت:« ابر مثل این پنبه است، سفید، نرم و سبک»گراز خوب به پنبه نگاه کرد و گفت:« چه زیبا»
موشی گفت :«توی آسمان خورشید هم هست»گراز ساکت و منتظر به دهان موشی نگاه کرد.موشی ادامه داد:« خورشید گرد است مثل گردیِ کله ی یک خرس گرم و پر نور است مثل آتشی که چند روز پیش مانده بود جنگل را از بین ببرد » گراز لبش را گاز گرفت و گفت:« وای نه من از خورشید میترسم»
موشی لبخند زد و گفت:«نترس خورشید گرم و پر نور است اما خطرناک نیست »گراز نفس راحتی کشید و گفت:« خیالم راحت شد! »موشی خندید. گراز سر به زیر انداخت و با بغض گفت:« حیف شد که من نمی توانم این همه زیبایی را ببینم»موشی دلش برای گراز سوخت، دلش می خواست کاری کند تا گراز بتواند آسمان را ببیند. یک دفعه از جا پرید و گفت:« فهمیدم! برو کنار برکه در برکه می توانی عکس آسمان زیبا را ببینی» گراز دور خودش چرخید و با خوشحالی از موشی تشکر کرد و به سمت برکه راه افتاد. وقتی به برکه رسید که شب شده بود.بعد از دیدن عکس آسمان در برکه به خانه ی موشی برگشت. موشی را صدا کرد، موشی آرام از خانه اش بیرون آمد و با دیدن اخم های گراز گفت:« چه شده ؟ چرا ناراحتی؟!» گراز گفت:«من عکس آسمان را در برکه دیدم! اما با آنچه تو گفتی فرق داشت!» موشی جلوتر آمد و گفت:« چه دیدی؟» گراز گفت:« من در برکه سیاهی دیدم! مثل پر کلاغ! مثل راه های آقای گورخر! در آسمان نقطه های سفید و نورانی دیدم و توپ گرد و سفیدی که زیبا بود و می درخشید»موشی بلند خندید و گفت:« دوستِ خوبِ من اسمان شب با روز فرق دارد. شب تاریک و سیاه است، آن نقطه های نورانی که دیدی ستاره ها بودند، آن توپِ گرد و درخشان ماه بود!» گراز که حالا متوجه اشتباهش شده بود خندید و گفت:« فردا صبح میروم و آسمان روز را هم در برکه می بینم »
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
#صبح_بانشاط
🔻قیمتی ترین رایگان دنیا"وقــتـــــ"است....✨
وقت طلا نیست،❌
وقت زندگی است...✅
و هیچ چیز باارزشتر از "زنــدگــے" نیست...✨
بیایم از امروز
قدر 'لحظه هامون' روبدونیم👌🏻
که عــمــر و زنـــدگــے المثنی نداره❣
سلام بانوی نور👋🏻
صبحت به خیر ...🌿
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥
🆔 @khrshidkhane_ideas
زندگیتو زیبا بساز با دستان قدرتمندخودت💪
❥❀━•—°⊰🍃🌸⊱°—•━❀❥