چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ59
- اتفاقا بیشتر خوش میگذره. فکر کن همه آروم و اهل زیارت من و محدثه شيطون و اهل شلوغ کاری حسابی حرصشون رودر میاریم.
بالاخره به خنده افتاد و سری به تاسف برایم تکان داد.
-پس میرید که برنامه هاشون رو بهم بزنید.
چشمکی زده و سری به تایید برایش تکان دادم کیارش تعللی کرده و مردد گفت:
-میگم چطوره به بهونه ی مشهد مامانت اینارو بپیچونی باهم بریم شمال
تکه ای از کیک در دهانم گذاشتم و با نیشخندی پرسیدم:
-شمال؟ حتما اونم دوتایی؟
خودش را نباخت و شانه ای برایم بالا انداخت
-نه میتونیم بگیم سونیا و کامیارم بیان
با دستمال لبم را از خامه ی کیک پاک کردم و جرعه ی آخر قهوه ام را نوشیدم.
-ممنون ولی ترجیح میدم این سفر و برم ، شمال باشه یک وقت دیگه.
لبخندی ساختگی به رویم زد و نگاهی به ساعت مارک دارش انداخت.
-اوکی عزیزم هرجور راحتی بریم؟
با برداشتن کیفم اعلام آمادگی کردم و هر دو با هم از کافه خارج شدیم.فهمیده بودم که کیارش از رد کردن پیشنهادش دلخور شده است. اما برایم مهم نبود. حتی اگر همین فردا هم رابطه را تمام میکرد ناراحت نمیشدم. هر چه بیشترجلو میرفتیم بیشتر متوجه میشدم که او قصدش از رابطه چیزهای دیگری هم هست که با تفکرات من نمیخواند.
دختر معتقدی نبودم اما دلم میخواست اولین هایم را با کسی که دوستش دارم تجربه کنم.
ادامه دارد....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ59 - اتفاقا بیشتر خوش میگذره. فکر کن همه آروم و اهل زیارت من و
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ60
من حتی در آن سن کم هم که در اوج احساسات بودم وقتی با اویی که دوستی مان آبرویم را در محله برد رابطه داشتم اجازه ندادم کوچکترین لمسی بینمان اتفاق بیفتد چه رسد به الان که رابطه ام با کیارش از روی احساس نبوده است و تنها به خاطر اصرارهای زیاد سونیا و رساندن او به خواسته ی دلش بود.
میدانستم سونیا اگر بفهمد پیشنهاد شمال آن هم با حضور او و کامیار را رد کرده ام زنده زنده مرا میسوزاند.
همینطور هم شد. وقتی کیارش من را به دانشگاه رساند همزمان با ما سونیا هم رسید.
سلام و احوالپرسی با پسر عمویش کرد وکیارش هم که دلخوری اش را با سکوت در ماشین نشان داده بود نه گذاشت نه برداشت به او گفت:
- یک مسافرت شمال می افتادی اگر رفیقت ناز نمیکرد.
از همانجا سونیا با چشمانش برایم خط و نشان کشید تا زمانی که با کیارش خداحافظی کردیم و وارد حیاط دانشکده شدیم شروع به نیشگون گرفتن از بازویم کرده و همزمان با جیغ جیغ هایش کل دانشکده را از کنسل شدن سفر شمال خبردار کرد.
-دیوونه آخه آدم شمال رو اونم با کیارش ول میکنه میره مشهد اونم با کی با یک سری چادر چاغچولی که اصلا باهاشون آبت تو یک جوب نمیره خیلی خری حدیث احمق بیشعور ...
-هووووی..... ترمز بریدیا بابا پسر عموت میخواست دوتایی بریم اما وقتی ازش پرسیدم برای اینکه من راضی بشم گفت تو هم بیای.
آرام تر شده و با لبی برچیده پرسید:
-کامیار هم میومد؟
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
به رسم وفای هر شب بخوانیم
☘️قرائت هرشب #دعایفرج به نیت ظهور✨️
الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج» 💚
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
𓆩همچنانشوقِوصالتزندهمیداردمرا𓆪
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
سلام و صلوات
دستت رو بزار روی سینه ات میخوایم سلام بدیم
سلام امام زمانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🦢🌸☀️صبح شد
الهی که خیر باشد
برای تمام اهل زمین 🦢🌸
#صبحبخیر
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
#روزسیوششم از چله #کنترلخشم
امام علي عليه السلام :
اِحْذَرُوا اللِّسانَ فَاِنَّهُ سَهْمٌ يُخْطى .
از زبان بر حذر باشيد؛ چه آن ڪه تيرے است ڪه به خطا مىرود.
📚[شرح غررالحكم ، ج 2، ص 671.]
🤍هیچ عبادنی مثل سڪوت نیست :)
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
💜 ازدواج، قبل از هر چیزی
به بلوغ عقلی احتیاج داره.
💚 چیزی که نه لزوما
با سن و سال بهدست میاد
نه با تحصیلات ‼️
💙 بلوغ عقلی همون چیزیه که باعث میشه ملاک و معیارهای یه نفر برای ازدواج منطقی باشه یا هیجانی یا فانتزی .
#ازدواجآسان
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
به نظر میاد بچه ها👆
درحال انجام چه کاری اند؟
همزمان هم بازی میکنن، هم نقاشی میکشن ، هم تلوزیون تماشا میکنن👌
ولی همچنان به پای ما خورشید های خونه نمیرسن ها😉
#بدونهفیلتر
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
❌ نگذارید ؛
قهرهاتون طولانی بشه
بغض هاتون طـوفان بشه
دلهاتون احساسِ سنگینی کنه
😤 هرچقدر هم که صداتون بالا رفت
و اخمتون در هم شد 🤨
☺️ با حرفی، 😍 نگاهی، 🤗 آغوشی
یک نقطه ی پایان بذارید 🔹
😠 ادامه دادن یعنی غرور
و تکرار غرور ،
تمرینِ جدایی هست 💔
#تکنیکهمسرداری
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞