May 11
کیمیای سعادت (همسران)
[ ♥️✨ .. کوه .. ] داستان سوم: جایی که ما گیر کرده بودیم، تنها نقطهای بود که از ریزش بهمن، در امان
#اطلاعیه
↩️ لطفا پاسخ مسابقه را فقط به صورت الف، ب، ج، د ارسال کنید و از نوشتن آیه و سوره خودداری نمایید!
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مصاحبه بسیار مهم فرمانده نیروی انتظامی در مورد #حجاب
👈 از هفته آینده افرادی که کشف حجاب کنند ابتدا تذکر میگیرند؛ سپس به محاکم قضایی معرفی میشوند ...
توی گروههاتون پخش کنید.
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
بالاترین قابلیت جذب، در شبهای قدر وجود دارد.
چگونه دعا کنیم و چه تصمیمی بگیریم
که بالاترین تقدیرِ خودمان، نصیبمان شود؟
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
38.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️بعد از مکانهای گردشگری و فرودگاه، این بار متروی شهر #شیراز
🔻 درود و آفرین به مسؤولین دغدغهمند و احیاگران فریضه امر بمعروف و نهی از منکر در این شهر👏
🔹 بارها گفتیم حراست مجموعهها به راحتی میتوانند جلوی بیحجابها را بگیرند و اینها هم برای گرفتن خدمات مجبور هستند به قانون احترام بگذارند.
🔹 امیدواریم این روند ادامه داشته باشد.
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
📸 دیوارنگاره «افطارمان در قدس» در میدان جهاد تهران
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️هر کس میگوید روحانی و دولت اصلاحطلبش منافق و خائن نبودند فقط این کلیپ یک دقیقه ای را ببیند .
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضیا بهخاطر مشکلاتی که دارند و همه رو از سمت خداوند میبینند گمان میکنند که خداوند آنها را فراموش کرده اما...
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ...
به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو .
خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ...
🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟
این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند.
🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و میخواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ...
بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم.
بقچه ای از حوله، لباس و صابون فلهای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم.
پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد.
🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید!
نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!!
نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم»
🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجرهای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد.
پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!»
گفت: «وجوهات نیست، نذر است».
گفتند: «نذر؟»
گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!»
پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! »
من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود.
بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ...
نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بیحساب میدهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه میدهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم»
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
Joze18.mp3
4.41M
📖 تحدیر جزء هجدهم قرآن کریم
🎙 تلاوت استاد معتز آقایی
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تعویض پرچم حرم امیرالمومنین (ع)
نجف، سیاهپوشِ مولا شد.🖤
#علی_مولا | #رمضان
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنای واقعی زندگی ...
بیستم فروردین یاد و خاطره سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی گرامی باد.
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
#اعمالمشترکه و خاصه شبهایقدر
التماس دعای فرج و عاقبت بهخیری🤲
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
امام صادق علیهالسلام:
هر که فاطمه را آنگونه که سزاوار است، بشناسد بیتردید شب قدر را درک کرده است.
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
توصیههای سلوکی برای بهرهگیری بهتر از ماه رمضان
#توسل به وجود مبارک حضرت زهرا و امام زمان
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
✨خدایا راهم را به سوی خیرات این ماه هموار ساز🤲🏻
#ماه_رمضان
#خیر #برکت
https://eitaa.com/kimiayesaadat1
202030_934650458.mp3
4.02M
➖ #تحدیر_استاد_معتز_آقائی 👆
#جزء_نوزدهم
التماس دعا