eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
193 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۰ مرتبه ذکر روز جمعه @kimiayesaadat1
۹ مهارتی که باید یاد بگیریم! @kimiayesaadat1
شکر را غنیمت شمارید؛ که کم‌ترین بهره آن افزایش نعمت است. @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و دوم در ساعات مشخصی به من می‌گفتند بروم به بچه شیر بدهم. وقتی می‌رفتم، قطره‌ای شیر نداشتم. تا کمی شیر می‌آمد می‌گفتم الان بیام شیر بدم، می‌گفتند نه اگه می‌خوای به بچه‌های دیگه شیر بده. محمدحسین اجازه نمی‌داد. خوشش نمی‌آمد از این کار. دو دفعه رفت آن دنیا و احیا شد، برگشت‌. مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش رو به بهبودی هست. پدرم که تا اون روز راضی نشده بود بیاید دیدنش، در خانه تا نگاهش بهش افتاد، یک دل نه صد دل عاشقش شد. مثل پروانه دورش می‌چرخید و قربان صدقه‌اش می‌رفت. اما این شادی و شعف چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد. دیدم بچه نمی‌تواند نفس بکشد، هی سیاه می‌شد. حتی نمی‌توانست راحت گریه کند. تا شب صبر کردیم اما فایده‌ای نداشت. به دلهره افتادیم که نکند طوری بشود. پدرم با عصبانیت گفت: از عمد بچه رو مرخص کردند که تو خونه تموم کنه. سریع رساندیمش بیمارستان. بچه را بستری کردند و ما را فرستادن خانه. حال و روز همه بدتر شد. تا نیاورده بودیمش خانه این‌قدر به‌هم نریخته بودیم. پدرم دور خانه راه می‌رفت و گریه می‌کرد و می‌گفت این بچه یه شب اومد خونه همه رو وابسته و بیچاره خودش کرد و رفت. محمدحسین باید می‌رفت. اوایل ماه رمضان بود. گفتم تو برو اگه خبری شد زنگ می‌زنیم. سحر همان شب از بیمارستان مستقیم به گوشی خودم زنگ زدن گفتن بچه تمام کرده. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
🌺مژده جدید به مخاطبان باحال با صفا 🤔 🎁 فرصت شرکت در مسابقه تا پایان اردیبهشت ماه تمدید گردید 🤩🤩🤩 🥇مجله آشنا شماره ۲۲۱ ایندفعه با طعمی متفاوت از زندگی و با چاشنی قرن جدید تقدیم حضورتان میشود 🔻برای دانلود مجله برروی لینک زیر کلیک نمایید👇👇👇 http://shamiim.ir/Uploaded/Files/DefaultFolder/1400123120109577_Ashena-221-WEB2.pdf 🔻برای شرکت در مسابقه مجله محبوب آشنا ۲۲۱ بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇 http://ashena.shamiim.ir/
🌹امام خامنه ای حفظه‌الله: ♦️از من سوال کردید که به شبکه‌های اجتماعی و مجازی کنونی که متعلق به دشمن است وارد بشویم یا نه؟ به نظر ما ورود هوشمندانه خوب است ولی افرادی بروند و کاردسته جمعی کنند و بنیه داشته باشند که خودشان غرق نشوند. ورودتهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. اثر گذار و تهاجمی باشید نه اثر پذیر. 📚دیداربا اعضای قرب بقیه الله ۹۵/۸/۱۹ @kimiayesaadat1
⭕️ حاج قاسم ویژگی هایی داشت که باید حاج قاسم فضای مجازی هم آنها را داشته باشد نظیر اخلاص، ولایتمداری، سختکوشی، راهبرد بر گرفته از منویات امام (ره)و رهبری، سرعت عمل و بهنگام، بیان تاثیرگذار، روحیه انقلابی، تخصص، تدبیر در امور، مردمی بودن، جوانگرایی و‌... ⭕️ حال ما مانده ایم و تذکرات پی در پی امام امت درباره فضای مجازی ول که هر روز شاهد تسخیر قلب ها و ذهن های نوجوانان و مردم در این جنگ شناختی هستیم و چشم انتظار حاج قاسم فضای مجازی که در این نزاع تمدنی در این حوزه نیز شاهد شکسته شدن محاصره تبلیغاتی دشمن و تزریق امید در جامعه باشیم. ⭕️ در این شرایط باید به تاسی از حاج قاسم که در میدان جنگ سخت یاور مظلوم بود و با ظالم می جنگید ما هم با راه اندازی رسانه های تراز انقلاب اسلامی به سرعت از مظلومین زیر بمباران تبلیغاتی دشمن با اخبار جعلی و پیام های مایوس کننده حمایت کرده و ظالمین را رسوا کنیم. ⭕️ در آخر نیز با تشکیل جبهه مقاومت رسانه و فضای مجازی در داخل و خارج کشور باید برای نشر و بسط مکتب سلیمانی زمینه ساز تربیت حاج قاسم های فضای مجازی را فراهم کنیم. ✍️ سید علیرضا آل داود @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و سوم شب دیوانه کننده‌ای بود. بعد از پنجاه روز امیرمحمد مرده بود و حالا شیر داشتم. دور خانه راه می‌رفتم و گریه می‌کردم و روضه حضرت رباب می‌خواندم. مادرم سیسمونی‌ها رو جمع کرد که جلوی چشمم نباشه. عکس‌ها و سونوگرافی‌ها و هرچه از بچه داشتم گذاشت زیر تخت. با پدر مادرش برگشت. می‌خواست برایش مراسم ختم بگیرد: خاکسپاری، سوم، هفتم، چهلم. خانواده‌اش گفتند بچه کوچک این مراسمات رو نداره. حرف حرف ِ خودش بود. پدرش با حاج آقا مهدوی‌نژاد که روحانی سرشناس یزد بود حرف زد تا قانعش کند. محمدحسین روی حرفش حرف نمی‌زد. خیلی باهم رفیق بودن‌. از من پرسید راضی هستی این مراسم‌ها رو نگیریم. چون دیدم خیلی حالش بد هست رضایت دادم که بی‌خیال مراسم بشود. گفت پس کسی حق ندارد بیاد خلد برین (قبرستان یزد) برای خاکسپاری. خودم همه کارهاشو انجام می‌دم. در غسالخانه دیدمش. بچه را با یکی از رفقایش غسل داده بودند و کفن کرده بودند. حاج مهدوی‌نژاد و دو سه تا روحانی دیگر هم بودند. از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بودم. زیاد پیش می‌آمد که باید سرم می‌زدم. من را می‌برد درمانگاه نزدیک خانمان. می‌گفتند فقط خانم‌ها می‌توانند همراه باشند، درمانگاه سپاه بود و زنانه مردانه جدا. راه نمی‌دادند بیاید داخل. کل کل می‌کرد داد و فریاد راه می‌انداخت. بهش می‌گفتم حالا تو بیای تو این سرم زودتر تموم می‌شه. می‌گفت نمی‌تونم یه ساعت بدون تو سر کنم. آنقدر با پرستارها بحث کرده بود که هروقت می‌رفتیم آنجا اجازه می‌دادن بیاید داخل. هر روز صبح قبل از رفتن سر کار یک لیوان شربت عسل درست می‌کرد و می‌گذاشت کنار تخت و می‌رفت. برایم سوال بود که این آدم در مأموریت‌هایش چطور دوام می‌آورد از بس که بند من بود. در مهمانی‌ها که می‌رفتیم، چون زنانه مردانه جدا بود، همش پیام می‌داد یا تک زنگ می‌زد. یا جایی می‌نشست که بتواند من را ببیند. با ایما و اشاره بهم می‌گفت که کجا بشینم و با کی دوست شوم. گاهی آنقدر تک زنگ و پیام‌هایش زیاد می‌شد که جلوی جمع خنده‌ام می‌گرفت. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درباره فواید بی‌نظیر سبزی حتما ببینید و از این سبزی پرفایده که الان هم فصلش هست استفاده کنید. @kimiayesaadat1
🔻5 نوشیدنی شبانه برای سم‌زدایی از کبد و لاغری 🌿🌿بدون شک شما هم با ما هم عقیده‌اید که سالم بودن و افزایش کیفیت زندگی در گرو داشتن عادت‌های سالم است. البته نمی‌توان گفت که این عادت‌های سالم صرفاً به این معنی است که چند روزی در هفته غذای خوب بخورید، آب بیشتر بنوشید و کمی ورزش کنید، زمانی به نتیجه مثبت خواهید رسید که این عادت‌های سالم را به طور روزانه دنبال کنید. یادتان باشد که همیشه به کارهای تکمیلی نیز نگاه کنید.🌱🌱 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/28993/
قسمت پنجاه و چهارم همه چیز دارم، فقط محمدحسین اینجا نیست. اگه می‌تونی اونو برام بیار. نه که بخوام خودمو لوس کنم، جدی می‌گفتم. پدرم می‌خندید و دلداری‌ام می‌داد. بعدها که پدر و مادرم در لفافه معترض شدن که یا زمان‌های مأموریتت رو کمتر کن یا دست همسرت رو بگیر با خودت ببر. خیلی خونسرد گفت با نرفتنم مشکلی ندارم، ولی اون‌وقت شما می‌تونید جواب حضرت زهرا رو بدید. پدرم ساکت شد مادرم هم نتوانست خودش را کنترل کند زد زیر گریه. شرایطی نبود که مرا با خودش ببرد. به قول خودش در آن بیابان مرا کجا می‌برد. البته هر وقت از آنجا پیام می‌فرستاد یا تماس می‌گرفت، می‌گفت تنها مشکل اینجا نبودن توئه. همه سختی‌ها رو میشه تحمل کرد الا دوری تو. نمی‌دانم به دلیل وضعیت کاری بود یا چیز دیگر، ولی هر دفعه تأکید می‌کرد کسی از ارتباطمون بو نبره. فقط مادرم خبر داشت. روزهایی که نبود می‌شمردم همه می‌دانستند دقیقا حساب روزها و ساعت های نبودنش را دارم. یک دفعه خانمی از مادر شوهرم پرسید چند روزه رفتن؟ ایشان گفتند بیست و پنج روز. گفتم یه روز کم گفتین. پرسید چطور مگه ؟گفتم ماه قبل ۳۱روزه بود. اطرافیانم تعجب می‌کردند که تو چطور متوجه می‌شی محمدحسین پشت دره؟؟؟ می‌گفتم از در آسانسور. در آن را ول می‌کرد. عادت کرده بودم به صدای محکم به‌هم خوردنش. یک دفعه تصمیم گرفت مو بکارد. رفت دنبال کلینیک خوب و مطمئن. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حجاب دیدار ⁉️ آیت‌الله بهجت(ره) به این پرسش که چه چیزهایی مانع دیدار با حضرت حجت(عج) است؟ فرموده‌اند «کجا رفتند کسانی که با صاحب‌الزمان(عج) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده‌ایم که قطع ارتباط نموده‌ایم و گویا هیچ‌چیز نداریم. آیا آن‌ها از ما فقیرتر بودند؟! اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم! جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟! و او به همین از ما راضی است... ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.» (در محضر بهجت،‌ ش 589). @kimiayesaadat1
🌸کتاب pdf خانه پدری " ویژه کودکان درباره امام زمان 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @kimiayesaadat1
خانه پدری -امام زمان.pdf
4.87M
" ویژه کودکان درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف @kimiayesaadat1
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان چقدر تو زندگی برامون اولویت داره؟ @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و پنجم انگشتانم را فشار داد و شروع کرد به خواندن: ما بی‌خیال مرقد زینب نمی‌شویم روی تمام سینه زنانت حساب کن تا اعزامش چند روزی بیشتر طول نکشید. یک روز خبر داد که باید کم‌کم بار و بنه‌اش را ببندد. همان روز هم بهش خبر دادند که زود خودش را برساند فرودگاه. هیچ وقت ندیده بودم نماز صبحش را این‌طوری بخواند، چیزی شبیه به کلاغ پر. بهش گفتم خب حالا تو هم، نترس جا نمی‌مونی. فقط یادم هست مرتب می‌پرسیدم کی برمی‌گردی؟ چند روز می‌شه؟ نری یادت بره اینجا زنی هم داشتی‌ها. دلم می‌خواست همراهش می‌رفتم تا پای پرواز ولی جلوی همکارانش خجالت می‌کشیدم. خداحافظی کرد و رفت. دلم نمی‌آمد در را پشت سرش ببندم. نمی‌خواستم باور کنم که رفته. خنده روی صورتم خشکید. هنوز هیچی نشده دلم برایش تنگ شد. برای خنده‌هایش برای دیوانه بازی‌هایش، برای گریه‌هایش برای روضه خواندن‌هایش. صدای زنگ موبایلم بلند شد. محمدحسین بود. به‌نظرم هنوز به نگهبانی شهرک نرسیده بود. تا جواب دادم گفت دلم برات تنگ شده. تا برسد فرودگاه چند دفعه زنگ زد. حتی تا پای پرواز که گفت الان دیگه گوشی رو خاموش می‌کنم. می‌گفت می‌خوام تا آخرین لحظه باهات حرف بزنم. من هم دلم می‌خواست با او حرف بزنم. شده بودم مثل آنهایی که در دوران نامزدی، در حرف زدن سیری ندارند. می‌ترسیدم به این زودی ها صدایش را نشنوم. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
مشاجره و نزاع نور باطن را خاموش می‌کند. آیت‌الله فاطمی‌نیا @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ جوانانِ آزادِ پاسدارِ حق بسازید! آقای عزیز و خانم محترم و معلم عزیز؛ بچه آزاد تربیت کردن دردسر و زحمت دارد و کاری دشوار است. این که آدم بچه را طوری بار بیاورد که با یک تشر، با یک «گم‌شو!» حساب خودش را بکند، خیلی مشکل نیست؛ ولی این که انسان بخواهد بچه را طوری بار بیاورد که «گم‌شو» در او خیلی اثر نکند اما محاسبة‌النفس در او اثر بکند و از بچگی شروع به حساب کشی از خویشتن کند، خیلی دشوار است؛ خیلی صرف وقت می خواهد؛ خیلی مهارت می خواهد. ممکن است کسانی بگویند «کو وقت این حرف‌ها؟ کو حوصله این حرف ها؟» درست می‌‌فرمایید. ولی اگر چنین نکنیم بعد باید بپرسیم: «کو آن جوانان رشید آزاد و آزاده که بتوانند پاسدار حق و حقیقت باشند؟» 📚 نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۲۱ @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت پنجاه و ششم دلم نیامد گوشی را قطع کنم، گذاشتم خودش قطع کند. انگار دستی از داخل صفحه گوشی پاهایم را محکم چسبیده بود. زل زده بودم به اسمش. شب اولی که نبود، دلم می‌خواست باشد و خر و پف کند. نمی‌گذاشتم بخوابد، اول من باید خوابم می‌برد بعد او. حتی شب‌هایی که خسته و کوفته از مأموریت برمی‌گشت. تا صبح مدام گوشی‌ام را نگاه می‌کردم. نکند خاموش شود یا در خانه آپارتمانی در دسترس نباشم. مرتب از این پهلو به آن پهلو می‌شدم. صبح از دمشق زنگ زد. کددار صحبت می‌کرد و نمی‌فهمیدم منظورش چیست. خیلی تلگرافی حرف می‌زد. آنتن نمی‌داد. خیلی قطع و وصل شد. بدی‌اش این بود که باید چشم انتظار می‌نشستم تا دوباره خودش زنگ بزند. بعضی وقت‌ها باید چند بار زنگ می‌زدیم تا بتوانیم یک دل سیر حرف بزنیم. بعد از بیست دقیقه قطع می‌شد. باید دوباره زنگ می‌زد. روزهایی می‌شد که سه چهار تا بیست دقیقه‌ای حرف‌هایمان طول می‌کشید. اوایل گاهی با وایبر و واتساپ پیامکی رد و بدل می‌کردیم. تلگرام که آمد خیلی بهتر شد. حرف‌هایمان را ضبط شده می‌فرستادیم برای هم. این‌طوری بیشتر صدای هم را می‌شنیدیم و بهتر می‌شد احساسات را به هم نشان دهیم. ۴۵روز سفر اولش شد ۶۵روز. دندان‌هایش پوسیده بود. رفتیم پیش دایی‌اش دندانپزشکی. گفت چرا مسواک نمی‌زنی. گفت: ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 شجره نامه خورشید انقلاب، پدر مهربان امت... @kimiayesaadat1
🔴 💠 قهر کردن، مهلکی‌ است که روابط همسران را به شدّت سرد می‌کند. و توصیه می‌شود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود. 💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیش‌قدم شوم و با چه شیوه‌ای قهر او را تبدیل به کنم. 💠 فرمولهای زیادی برای این کار‌ وجود دارد اما یکی‌ از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد. 💠 در این کار حتما همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر می‌توانید او را بخندانید و فضای را برای او آماده کنید. 💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به می‌شود و راه برگشت را برای فرد سخت می‌کند. @kimiayesaadat1
🔴 ✍️حجت الاسلام رنجبر: 💠 شما مغازه‌های کیف فروشی زنانه را دیده‌اید که چقدر قشنگ کیف‌ها در آنجا آویزان شده‌اند، اما در آن را که باز می‌کنید، می‌بینید داخل آن پر از کاغذ و روزنامه باطله است. وقتی شما کاغذهای باطله را بیرون می‌ریزید، کیف‌ها هم از آن قواره و شکلی که دارند می‌افتند. ولی وقتی که همین کاغذهای باطله را مچاله می‌کنید و در کیف فرو می‌برید، کیف شکل می‌گیرد. خشم و هم زباله زندگی است، وقتی آن را بیرون می‌ریزیم و بروز می‌دهیم خودمان زشت می‌شویم و از قیافه انسانی می‌افتیم، دیده‌اید کسی که عصبانی می‌شود چهره‌اش زشت می‌شود ولی وقتی همین خشم را به خاطر خدا فرو می‌برید پیدا می‌کنید. @kimiayesaadat1