📖 برشی از کتاب👆
بادبادکباز ما را به ایّامی میبرد که رژیم سلطنتی افغانستان در میان بیخبری مردم سقوط میکند و این کشور دستخوش تحولاتی میشود که تا امروز شاهد آنیم. اما در این رمان حوادث سیاسی گذرا و حاشیهای است و داستان اصلی آن زندگی دو پسر است که با هم در یک خانواده بزرگ میشوند و از یک پستان شیر مینوشند و دوستی عمیقی بینشان شکل میگیرد. ولی دنیای این دو در عینحال از هم جداست: امیر اربابزاده است و مالک خانه و ثروت پدر و حسن نوکرزاده و از قوم هزاره و پیوسته پامال تاریخ. بادبادکباز دربارهی دوستی و خیانت و بهای وفاداری است. دربارهی علایق پدر و پسر است و تسلط پدر، دربارهی عشق و ایثار است و دروغهاشان، دربارهی دورماندن از اصل است و تمنّای بازگشت به آن. رمان در روایتی شیرین و جذاب، درگذر از مصائب زمانه جای امیدواری باقی میگذارد: بادبادک (مظهر خوبی و دوستی و رهایی) سواد و دانش و بازشدن چشم به روی جهانی دیگر، نقش قصهگویی در ایجاد تفاهم، عشق و خلاصه جلوههای گوناگون فرهنگ یک ملت زنده، نشان میدهد که بهقول خودشان «زندگی میگذره» یا بهعبارت دیگر، زندگی همچنان ادامه دارد.
#بادبادک_باز
#برشی_از_کتاب
#چهارشنبه_ها_با_کتاب
@tadavomehamsaran