eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
194 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بیست و نهم می‌خواست خانه را عوض کند ولی می‌گفت زیر بار قرض و وام نمی‌رم. به فکر افتاده بود پژو ای را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند. وقتی دید پولش نمی‌رسد بی‌خیال شد. محدودیت مالی نداشتم وقتی حقوق می‌گرفت مقداری بابت ایاب و ذهاب و بنزین برمی‌داشت و کارت را می‌داد به من. قبول نمی‌کردنم ولی می‌گفت تو منی من تو. البته من بیشتر دوست داشتم از جیب پدرم خرج کنم و دلم نمی‌آمد از پول او خرید کنم. از وضعیت حقوق سپاه خبر داشتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می‌کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی.ها ایراد می‌گرفتند که به فکر جمع کردن نیست و شمّ اقتصادی ندارد. اما هیچ وقت پیش نیامد به دلیل بی‌پولی به مشکل بربخوریم. از وضعیت اقتصادی‌اش باخبر بودم؛ برای همین قید بعضی از تقاضاها را می‌زدم. برای جشن تولد و سالگرد ازدواج و این‌ها مراسم رسمی نمی‌گرفتیم اما بین خودمان شاد بودیم. سرمان می‌رفت هیئت‌مان نمی‌رفت. رایت‌العباس چیذر، دعای کمیل حاج منصور در شاه‌عبدالعظیم علیه‌السّلام، غروب جمعه‌ها هم می‌رفتیم طرف خیابان پیروزی، هیئت گودال قتلگاه. حتی تنظیم می‌کردیم شب‌های عید در هیئتی که برنامه دارد سالمان را تحویل کنیم. به غیر از روضه‌هایی که اتفاقی به تورمان می‌خورد این سه تا هیئت را مقید بودیم. حاج منصور ارضی را خیلی دوست داشت تا اسمش می‌آمد می‌گفت: اعلی الله مقامه و عظم شأنه. ردخور نداشت شب‌های جمعه نرویم شاه عبدالعظیم علیه‌السلام. برنامه ثابت و هفتگی‌مان بود. حاج منصور آنجا دو سه ساعت قبل از نماز صبح دعای کمیل می‌خواند. نماز صبح را می‌خواندیم و می‌رفتیم کله پاچه بخوریم، به قول خودش: «بریم کلپچ.» ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1