eitaa logo
کیمیای سعادت (خانواده)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
211 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↘️ @Kimia_admin انتقادات و پیشنهادات: @AMINNIMA101⬅️
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی با کت و شلوار دیدمش، پقی زدم زیر خنده. هیچ‌کس باور نمی‌کرد این آدم تن به کت و شلوار بدهد. از بس ذوق مرگ بود خنده‌ام گرفت. به شوخی بهش گفتم شما کت و شلوار پوشیدی یا کت و شلوار شما رو پوشیده. در همه عمرش فقط دو بار با کت و شلوار دیدمش. یک بار برای مراسم عقد یک بار هم برای عروسی. در و همسایه و دوست و آشنا با تعجب می‌پرسیدند: «حالا چرا امامزاده داشت.» نداشتیم بین فک و فامیل کسی اینقدر ساده دخترش را بفرستد خانه بخت. سفره عقد ساده انداختیم وسایل صبحانه را با کمی نان و پنیر و سبزی و گردو و شیرینی یزدی گذاشتیم داخل سفره. خیلی خوشحال بودم که قسمت شد قرآن و جانماز هدیه حضرت آقا را بگذارم داخل سفره عقد. سال ۱۳۸۶ که حضرت آقا آمده بودند یزد، متنی بدون اسم برای ایشان نوشته بودم. چند وقت بعد از طرف دفتر ایشان زنگ زدن منزلمان که نویسنده این متن زن یا مرد؟ مادرم گفت: «دخترم نوشته» یکی دو هفته ای گذشت که دیدم پستچی بسته آورده است. آقای آیت‌اللهی خطبه مفصلی خواندند با تمام آداب و جزئیاتش. فامیل می‌گفتند ما تا حالا اینطور خطبه‌ای ندیده بودیم. حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم. می‌گفت اینجا جاییه که دعا مستجاب میشه.» ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1