#کتاب#کتاب_بخوانیم
کتابخانه نیمهشب
✅اگه میفهمیدیم هیچ شیوهی زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همهچیز خیلی سادهتر میشد.
فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل بخشی از ذات شادیه .🤭😓 نمیشه شادی رو داشت و غم رو نداشت.
البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازهای دارن،🤷🏻♀️ اما هیچ زندگیای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم.
تصور اینکه چنین زندگیای وجود داره، فقط باعث میشه توی زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم🥺❌
.
#افتاب_گردان
#طرح_آفتابگردان
#پکیج_آفتابگردان
#کلاسهایتابستانه
………………..«🌞🌞🌞🌞»………..………
یاد دادن احساسات به بچهها،
یعنی کمک کنیم خودشونو بهتر بشناسن
و آرومتر زندگی کنن
………………«🌻🌻🌻🌻»…………………
🌀بذار حال خوب رو از بچگی شروع کنیم
🖌️ثبتنام شروع شده👇🏻
☎️ثبتنام
۰۹۰۴۴۴۶۰۹۱۶
🗣️ایدی ثبتنام👇🏻
@moshaver_beheshti
.
#روزمرگی#مراجعین_ما
یکی از مراجعهای ما پسری بود به نام “آراد”. 🧑🏻
آراد ده ساله بود و زندگیاش شده بود فقط گوشی و بازیهای کامپیوتری. 📲💻
صبح که بیدار میشد، هنوز چشمهاش درست باز نشده، گوشی رو برمیداشت و بازی میکرد. شبها هم تا دیروقت بیدار میموند و جلوی صفحهی موبایلش چشمک میزد.👀
هیچچیز دیگهای براش مهم نبود. نه درس، نه دوستان، نه حتی بازیهای واقعی توی حیاط. 🦶🏻⚽️
اگر کسی چیزی میگفت، عصبانی میشد. 😤غذاش رو جلوی گوشی میخورد، 🍔🍜جواب مامان و باباش رو با بیحوصلگی میداد، 😵💫و وقتی بازی قطع میشد، به همه غر میزد.🥴
.
پدر و مادرش خیلی ناراحت بودن. 🤧
هر کاری کرده بودن، فایده نداشت. گوشی رو قایم کردن، باهاش حرف زدن، تهدیدش کردن👿، ولی آراد همون بود. 🤕
تا اینکه بالاخره، تصمیم گرفتن کمک بگیرن. یک روز، دست آراد رو گرفتن و آوردنش پیش ما — پیش تیم مشاور کودک.🧕🏻
آراد اولش با ناراحتی اومد تو. اخم کرده بود، 😠گوشیاش رو سفت توی دستش گرفته بود📱، و زیر لب غر میزد که: «اینا نمیفهمن…»😒
ما هم نه دعواش کردیم، نه گوشیاش رو گرفتیم. فقط باهاش حرف زدیم و اونچه که نیاز داشت رو به مادر و پدر و آراد یاد دادیم 🧕🏻🧑
.