قصه.mp3
11.76M
🔰#قصه های_ویژه_کودکان
👌۵ تا ۱۲ سال
👤#شهید_مصطفی_چمران
🔸قسمت: هشتم
🔹موضوع: ازدواج مجدد
📚تهیه کننده: قصه قهرمان ها
#افزایش_ظرفیت_روحی 4
🔶 پذیرش رنج تا حد زیادی میتونه انسان رو در مقابل سختی ها قدرتمند کنه.👌🏻
☢️ ما باید بدونیم که دنیا #قوانین مشخصی داره که اگه طبق اون قوانین جلو نریم حتما زندگی بسیار سخت و تلخی خواهیم داشت و حتی دیگه لذت های زندگی هم نمیتونه حال ما رو خوب کنه.
🔷 یکی از مهم ترین قوانین دنیا اینه که ....
ادامه دارد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا ما دعا میکنیم ؟ در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند.
پاسخ آقای الهی قمشه ای :
دعا تجمع نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم... یک قانون فیزیکی ميگه که:
هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است. انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است ...
اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره و خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ میزنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!" نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت میکنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان.
در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند
پس بهترین دعاها را به همدیگر هدیه کنیم 🙏🏻🌹
👤 دکتر الهی قمشه ای
انتقال مفاهیم دینی- 3.mp3
13.37M
💠🌱 راه تسهیل انتقال مفاهیم دینی به کودکان و نوجوانان
قسمت سوم
🔸مفاهیم باارزش را
با ادبیات قابل فهم برای کودکان ارائه دهیم.
🌷استاد پناهیان
قسمت سوم
💠 #داستان ضرب المثل
👈خود کرده را تدبیر نیست.
روزی بود، روزگاری بود. آسیابان مهربانی بود که توی آسیاب خودش گندم دیگران را آرد می کرد و کاری به کار مردم نداشت.
روزی، ناگهان در آسیاب باز شد و غولی وارد آسیاب شد. غولی بزرگ و پشمالو. غولی که آسیابان نمی دانست برای چه از آسیاب او سر در آورده است.
آسیابان تا غول را دید، ترسید اما خودش را نباخت و از غول پرسید: «تو کی هستی؟» غول در جواب گفت: «تو کی هستی؟»
آسیابان گفت: «من خودم هستم.»
غول گفت: « من هم خودم هستم.»
آسیابان هر چه می گفت، غول هم حرف او را دوباره تکرار می کرد. علاوه بر این، آسیابان هر کاری می کرد، غول هم همان کار را می کرد.
مدتی آسیابان با غول حرف زد، اما هیچ چیز از حرف ها و کارهای او نفهمید.
آسیابان به دردسر افتاده بود و نمی دانست چه بکند.
یک بار که از کارهای تقلیدی غول خیلی عصبانی شده بود، به او گفت: «می روی یا بکشمت.»
غول هم رو به آسیابان کرد و گفت: «می روی یا بکشمت.»
آسیابان این بار از غول خیلی ترسید. این را فهمید که به راحتی نمی تواند غول را از آسیابش بیرون کند. چاره ای جز فرار نداشت.
در یک فرصت خوب، با عجله از آسیاب خارج شد.
از آسیاب که بیرون آمد، گوشه ی دنجی نشست و نفس راحتی کشید. خیلی فکر کرد که چه باید بکند و چگونه خودش را از شر غول نجات بدهد، اما فکرش به جایی نرسید.
عاقبت تصمیم گرفت به دیدن مرد دانا و آگاهی که توی روستا بود برود و تمام ماجرا را برای او تعریف کند.
آسیابان از جا بلند شد و به دیدن مرد دانا رفت.
مرد دانا فکری کرد و به آسیابان گفت: «پس می خواهی هر طور شده از شر غول خلاص بشوی و به کار آرد کردن گندم ها بپردازی. این که کاری ندارد جواب های، هوی است به آسیاب برو و کارهایی را که می گویم انجام بده؛ مطمئن باش از دست غول خلاص می شوی.»
حرف های مرد دانا که تمام شد، آسیابان بدون ترس و ناامیدی به آسیاب خودش برگشت
به پیشنهاد مرد دانا، هنگام برگشتن به آسیاب، دو کاسه در دستش بود در آسیاب را با پا باز کرد و با صدای بلند به غول سلام کرد. غول هم گفت: «سلام.»
آسیابان توی یکی از کاسه ها نفت ریخته بود و توی آن یکی آب.
آسیابان جایی ایستاد که نزدیک غول باشد و او تمام کارهایشان را ببیند او کاسه ی نفت را روی زمین گذاشت،
کاسه ی آب را روی سر خودش ریخت و به لباس خودش کبریت کشید.
غول هم همین کارها را کرد او نفت را روی سرش ریخت، کبریت را روشن کرد و شعله ی کبریت را به بدنش نزدیک کرد
غول یک باره آتش گرفت. فریادش بلند شد و با عجله به طرف رودخانه دوید.
اما تا به رودخانه برسد، کلی از موهایش و چند جای بدنش سوخته بود غول خودش را داخل آب انداخت و آتش بدنش را خاموش کرد
و سلانه سلانه، در حالی که از درد ناله می کرد، پیش غول های دیگری که با آن ها زندگی می کرد رفت.
غول های دیگر دور و برش جمع شدند و پرسیدند: «چه شده است؟ چرا به این حال و روز افتاده ای ؟ چه کسی تو را آتش زده؟»
غول گفت: «خودم.» و بعد تمام ماجرای آشنایی با آسیابان و تقلید حرف ها و کارهای او را برای غول ها تعریف کرد.
غول ها به او خندیدند و گفتند: «پس، خود کرده را تدبیر نیست.»
🔈🔈🔈🔈🔈
شنیدنِ صدایِ اذان و نماز نخوندن
یعنی...⁉️
😈 کسے یا چیزی رو به خدا ترجیح میدی.
دقت کردی وقتے دوستت آنلاینه
☹️ولی جوابِ پیامت رو نمیده چقدر ناراحت می شے ...
اذان یعنے خدایِ همیشه آنلاین.
بهت پیام داده...
❗️نکنه آنلاین باشے ❗️
و به جایِ چت با خدا چت با یکی دیگه انتخاب کنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عاشق #خدا شدن سخت نيست،
مقدمه ی آندشواراست...
مقدمه ی عشقبهخدا،
دلبريدنازدنياوديگراناست...
مقدمه ی عشقبه خدا،
گذشتنازخودوسپردنامور به اوست...🍃
مداحی_آنلاین_نماهنگ_پناهم_بده_طاهری.mp3
4.48M
⏯ #استودیویی احساسی
🍃پناهم بده کسی رو به جز تو ندارم
🍃پناهم بده برا دیدنت بی قرارم
🎙 #حسین_طاهری
👌بسیار دلنشین
#السلطان_اباالحسن✋
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚