نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
🌿ادامه #داستان حضرت ایوب علیه السلام🌿 قسمت چهارم 🌺تلاشهاى رُحمة همسر باوفاى ايوب عليه السلام🌺
🍒ادامه #داستان حضرت ایوب علیه السلام🍒
قسمت پنجم
🌾شماتت دشمنان، بدترين رنج براى ايوب🌾
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه ابليس پس از وارد كردن آن همه بلا بر حضرت ايوب، جز صبر و شكر از او نديد، و از گمراه نمودن او مأيوس شد، نزد راهبان و عابدانى كه در غارهاى كوهها مشغول عبادت بودند و قبلاً از اصحاب ايوب به شمار می آمدند رفت و به آنها گفت: برخيزيد نزد اين عبد مبتلا (ايوب) برويم، و از بلاى او سؤال كنيم. آنها برخاستند و سوار بر مركبها شدند تا نزديك خانه ايوب رسيدند، و در آن جا از مركبها پياده شده، و به حضور ايوب آمدند و در ميان آنها يك نفر نوجوان نيز وجود داشت. به ايوب گفتند:
چه گناهى كرده اى كه به اين بلا گرفتار شده اى، حتما گناهى را مخفيانه انجام داده اى، آن را به ما خبر بده. (به اين ترتيب شماتت نمودند.)
حضرت ايوب فرمود: سوگند به عزت پروردگارم، او می داند كه هرگز لقمه غذايى نخورده ام كه يتيم يا فقيرى در كنارم نباشد كه از آن غذا بخورد، و هرگز دو اطاعت بر من عرضه نشد، مگر اين كه آن عبادتى را كه براى بدنم زحمت بيشترى داشت، برگزيدم.
در اين هنگام آن نوجوان به راهبان رو كرد، و گفت: بدا به حال شما با پاى خود نزد پيامبر خدا آمده ايد و او را سرزنش و شماتت و مجبور می كنيد، تا از عبادت خداوند آن چه را پوشانده آشكار سازد، او جز عبادت خدا كارى انجام نداده است.
ايوب عليه السلام در همين هنگام (دلش شكست) و عرض كرد:
⭐️رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الشيطانُ بِنصبٍ و عَذاب⭐️ٌ؛
پروردگارا! شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.
خداوند دعايش را مستجاب كرد... ايوب سلامتى خود را بازيافت و درهاى الهى به رويش گشوده شد.
امام صادق عليه السلام افزود: حضرت ايوب پس از بهبودى پرسيدند: در اين بلاى بزرگ، بدترين درد و رنج چه بود؟! در پاسخ فرمود: شِماتَةُ الاَعداءِ شماتت دشمنان.
در پست بعد با آخرین قسمت #داستان حضرت ایوب( چگونگی رفع بلا از ایوب و دیدار همسرش) با ما همراه باشید.
قوتقَلباونجاکهخدامیگه🦋
.
.
.
🌱قالَ لا تَخافا ۖ إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
﴿۴۶﴾طه
نترسیدبَندِگانمن
حَواسمبهتونهست
میبینمتون،
میشنومتون..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ بسیار زیبای سلام خادمان به محضر مولا صاحب الزمان ارواحنا فداه
🎙با صدای علی فانی
بسیار زیبا
✅پیشنهاد دانلود
#امام_زمان #جمعه
┊ ┊ ┊ ࿐ᷢ𖤓🍃⚘
┊ ┊ ࿐ⷷ𖤓🍃⚘
┊ ࿐ᷦ𖤓🍃⚘
࿐ⷶ𖤓🍃⚘
𖤓🍃⚘
❖️⃟🌼ܢܼܚܚܩِࡆࡋࡋܣࡆࡋܝܥܩࡆࡍ߭ࡆࡋܝَܥࡅ࡙ܝܩܢ
صبح روز شنبه
بر مؤمنین و مؤمنات به خیر
◽️⇦ شنبه روز زیارتی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
روزمان را
با هدیه ۵ شاخه گل صلوات🌷
به محضر مبارکشان معطر میکنیم
◽️⇦ ذڪر روز شنبه صد مرتبه
《 #یـارَبَّالْعـالَمیــٖـن 》
💢↶ دعای روز شنبه ↷💢
🍃🍂بنام خداوند بخشنده مهربان🍂🍃
〖 به نام خدا که رحمتش بسیار
و مهربانیاش همیشگى است
به نام خدا که کلمه پناهجویان
و گفتار پرهیزگاران است
و پناه میبرم به خدای بلند مرتبه
از ستم ستمگران و نیرنگ حسودان
و سرکشی ظالمان و او را میستایم
ستایشی برتر از ستایش ستایشگران
خدایا تویی یگانه بیانباز و پادشاه علی
الاطلاق، در فرمانرواییات مخالفت نشوی
و در پادشاهیات هماوردی نداری
از تو میخواهم که بر بنده
و فرستادهات محمد درود فرستی
و سپاس نعمتهایت را چنان قسمت من کن
که مرا به کمال خشنودیات نائل گرداند
و به برکت عنایت خویش بر طاعت
و مداومت عبادت خود و شایستگی
پاداشت یاری نمایی
و تا زندهام به بازداشتن از گناهانت
بر من مهر ورزی و تا پایان عمر بر
انجام آنچه بهرهام رساند توفیقم دهی
و به کتاب خود برای پذیرش حق
سینهام را فراخ گردانی
و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم
فروریزی و در دین و جانم به من
سلامت بخشی〗
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
هر روز...
روز ِتوست
هر ثانیه وُ دقیقه ...
بهِ بهانهی نام وُ یادت
نان بر سفرهمان است و
دلِمان ...
قُرصِ قرص است
از اینکه امام زمان داریم!
از پدر مهربانتَر...
از مادر دلسوزتَر...
و رفیقی شَفیق ؛
خوش بحال ما
که |تو| را داریم.
روزتون مهدوی 🌴
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
عطر شقایق های دنیایی تو... ابراهیم
با خاک باران خورده می آیی تو...ابراهیم
لبخند تو حسّ شکوفایی هر روز است
اردیبهشت خانه مایی تو...ابراهیم
#سلام_بر_ابراهیم
#رفیق_شهیدم_تولدت_مبارک
#من_از_خدا_که_تو_را_آفرید_ممنونم
۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°○♥️○°
دریاب مرا،منی کھ تنها تو را دارد و بس !
#شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
34.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 با ذکر حالت رو خوب کن!
➕معرفی چند ذکر
#استادپناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی روز معلم
❤️❤️❤️❤️❤️
بعضےاز گـناهـان
یهجوريبینمون عاديشدن،
کهتا بهطرفمیگی،چرااینکارو
انجاممیدی !؟
میگه: «همـه»انجاممیدن،حالابرامنعیبه ... !
اینخیلیچیزخطرناکیه ...!❌
بهاینافرادبایدگفت:
اوندنیادیگه، «همــه» قرارنیست
بجای توبرن جهنم، تو خودت بایدبری ..!
_یادموننره:
خودمونمسئولکارهاییڪه
انجاممیدیم، هستیم... پس
بابهانه،خودمونو فریبندیـم ..!
#حواسمون_باشه
soundsgallery-1528885940fqlhd77np3l4.mp3
417.3K
خدا بنده ی ما نیست ⛔️
🎙 #استاد_قرائتی
تبیین و رد استدلال غلط یک عده برای #ترک_نماز با مثال های جالب از حجت الاسلام والمسلمین قرائتی.
داستان هاے واقعـے.pdf
40.6K
#قسـمت_چهارمـ
اعترافات یڪ زن از جهاد نڪاح
✍نویســـنده: سیده زهرا بهادر
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_پنجم
سیترلینا بیتالو ـ ۱۸ ساله ـ اهل هلند
«سیترلینا بیتالو» یک دختر ۱۸ ساله و یک کاتولیک بسیار معتقد بود. او به همراه خانواده اش در شهر ماستریخت یک زندگی معمولی را تجربه می کرد. سیترلینا یک روز به صورت پنهانی و بدون اطلاع خانواده اش، ماستریخت را به مقصد استانبول ترک کرد تا خودش را به سوریه برساند.
نام او در بدو ورود به «رقه» به «عایشه» تغییر پیدا کرد و با شخصی به نام «عمر یلماز» ازدواج کرد. تا اینجا همه چیز برای سیترلینا خوب بود تا اینکه شوهرش مجبور شد، همسر خود را به «امیر» داعش دهد. ازدواج او با امیر هم چندان دوام نیاورد و او در مدت کوتاهی مجبور به ۷ ازدواج شد و این در حالی بود که داعش اجازه ترک خاک «رقه» را نیز به سیترلینا نمی داد. داعشی ها معتقدند که مهاجران صرفا برای جهاد به آن ها می پیوندند و نه برای عیاشی و این ازدواج های مکرر را هم نوعی جهاد برای زن می دانند.
تحمل مادر سیترلینا در این یک سال تمام می شود و تصمیم می گیرد با حمایت پلیس ضدتروریسم هلند راهی ترکیه شود تا دختر جوانش را از داعش پس بگیرد. همه برنامه ها به درستی پیش می رود و این مادر و دختر در استانبول با یکدیگر دیدار می کنند تا راهی هلند شوند.
ستیرلینا پس از ورود به خاک هلند به اتهام همکاری با داعش، بازداشت، اما پس از دو روز به شرط عدم ترک شهر خویش و با قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد. با این حال از آن روز دیگر هیچ اطلاعی از او و خانواده اش وجود ندارد و به نظر می رسد به زندگی مخفیانه روی آورده اند.
سالی جونز ـ ۴۷ ساله ـ اهل انگلیس
«سالی جونز» نوازنده یک گروه موسیقی راک انگلیسی بود نه به دینی معتقد بود و نه تعصب جهاد نکاح داشت او در برهه ای دچار مشکلات فراوان شد و مسیر زندگی اش تغییر کرد. یکی از مشکلات سالی جونز در آن سال ها بیکاری و بی پولی شدید بود که باعث شد او بیشتر وقتش را در فضای مجازی بگذراند.
او در همین گشت و گذارهای اینترنتی اش عاشق پسری به نام «جنید حسین» شد. جنید یک دورگه انگلیسی ـ پاکستانی بود که در ارتش سایبری داعش فعالیت می کرد. جنید، سالی جونز را مجاب کرد که برای داشتن یک زندگی مرفه راهی رقه شود.
سالی جونز در بدو ورود به رقه نام خود را به «سکینه» تغییر داد و با جنید ازدواج کرد. او یکی از افراد گردان الخنسا شد و پس از مدتی هواداران سالی جونز، نوازنده مورد علاقه خود را با ردا و پوشیه در شبکه های اجتماعی دیدند و آن هم در حالی که این فرد به «زن خون خوار داعش» مشهور شده بود.
او قسم خورد سر همه کسانی را که به داعش نپیوندند ببرد...
آفیناد اسکانووا- اهل روسیه
«آفیناد اسکانووا» درباره عزیمت خود به مناطق تحت تسلط تروریست ها گفته است: مبلغان داعش از طریق اینترنت من را متقاعد کردند که خانواده خود را ترک کنم و به خاورمیانه بروم و با «زندگی ایده آل» آشنا شوم و در واقع من را به عنوان همسر داعشی انتخاب کرده بودند.
آفیناد طی بازجویی در کشورش اعلام کرد: پس از ورود به سوریه من را به مقر زنان داعشی فرستادند تا سرنوشت بعدی ام را تعیین کنند.
وی می افزاید: ازدواج با تروریست هایی که می دانستیم به زودی کشته می شوند سرنوشت زنان اردوگاه بود و بازهم از این مقر سر در می آوردند. در این مقر تعداد بسیار زیادی از زنان روسی و قزاقستانی و از کشورهای دیگر حتی آمریکا هم هستند که همراه فرزندان و حتی نوزادان خود در آنجا به سر می برند.
آفیناد همراه پسر خردسال خود توانسته با خودروهای عبوری با فرار به مرز سوریه و ترکیه و سپس به شهر استانبول فرار کند...
برگه ها رو روی میز گذاشتم دیگه مغزم یاری نمیکرد ادامه بدم چه سرنوشت های تلخی! یکی به زندگی مخفیانه روی میاره... دیگری می شه یکی مثل خود داعش...یکی هم پا به فرار می گذاره البته اگر جان سالم به در ببره...
نمی دونستم خانمی که قراره فردا ببینم چه مسیری از این طیف رو رفته؟ هر چند که هر کدومش باشه تلخه...
توی همین افکار بودم که آقای جلالی در اتاق در زد و گفت من برای فردا بچه های فیلمبرداری رو کنسل کردم ظاهراً سوژه راضی نشده مصاحبه تصویری بگیریم دیگه همه چی دست خود شماست ...
گفتم یعنی من تنها برم؟
آقای جلالی با تعجب گفت مگه مصاحبه های قبلی کسی همراهتون بود!
گفتم نه ولی خوب این فرق میکنه! اگه امکانش هست حالا که خانم امجد هم می دونن ایشون هم با من بیان ولی مصاحبه رو خودم انجام میدم...در همین حین فرزانه با چشمهای متحیر نگاهی به من انداخت...
آقای جلالی سری تکان داد و گفت چی بگم والا با شرایطی پیش اومده و بچه های فیلمبرداری نیستن باشه مشکلی نیست بعد هم دوباره تاکید کرد خبرش بیرون درز پیدا نکنه !
#سیده_زهرا_بهادر
ادامه دارد.....