eitaa logo
دنیای کودکان
73.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
3 فایل
با ما بهترین مادر دنیا باشید♥️♥️ کانال عالی تربیت فرزند ارتباط با ما @Hastiii98 تبلیغات پذیرفته می شود https://eitaa.com/joinchat/1530397092C444c0ca877
مشاهده در ایتا
دانلود
برای بچه‌ات باغبان باش نه نجار 🔹نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همه‌چیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً می‌داند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی و داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد. 🔸اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را می‌کند، به جزئی‌ترین نشانه‌ها دارد و بهترین شرایط را برای گل‌ها و گیاهانش فراهم می‌کند. اما با وجود این، نمی‌تواند تعیین کند که درختی که کاشته یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهد شد. 🔹باغبان برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیش‌بینی‌ نشده است. یک روز صبح از بیدار می‌شود و می‌بیند درخت‌ها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کرده‌اند. یا می‌بیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است. 🔸بعضی از و می‌خواهند برای بچه‌شان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیده‌اند: پسرم باید شود. دخترم باید پزشک شود! و بعد لحظه‌لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خط‌کش و پرگار و گونیا اندازه می‌گیرند. 🔹۴۰ دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰ دقیقه و همین‌طور تا آخر. 🔸آن‌ها تحت هیچ شرایطی اجازه نمی‌دهند این برنامه به‌هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کرده‌اند این است که نجارها با چوب بی‌جان کار می‌کنند، ولی بچه‌ها نهال‌های زنده‌اند. باید برای بچه‌ها باغبان بود. 🔹باید به آن‌ها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگی‌شان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آن‌ها باید راه خودشان را بروند. 🔸با ، را بیاموزند و با شلختگی و به‌هم‌ریختگی، اهمیت و را درک کنند. 💠یادمان نرود که مرغوب‌ترین میز و صندلی‌ها هم هیچ‌وقت شکوفه نخواهند داد💠 @kodakan_city
یک پسر شلخته ای بود که هیچ وقت بعد از بازی وسایلش را جمع نمیکرد .مادرش همیشه به او میگفت آخر اسباب بازیهایت از دست تو فرار میکنند ولی گوش پسرک بدهکار نبود . تا اینکه یک شب که پسر خوابیده بود اسباب بازیهایش تصمیم گرفتند او را ترک کنند . همه آنها جمع شدند و از آنجا به شهر اسباب بازی رفتند .🚜🛴🚲🚒🛵🚕🏍🚁🎈🔫🔮 صبح وقتی پسر کوچولو بیدار شد و دنبال اسباب بازیهایش رفت دید که هیچکدام از آنها نیستند با ناراحتی و گریه پیش مادرش رفت و سراغ آنها را گرفت : - مامان شما اسباب بازیهای من را برداشتید ؟ - نه ! - پس کجان ؟ - مگه بهت نگفتم که از دستت فرار میکنن . حالا دیگه اسباب بازی نداری . 😢 پسرک گریه کنان به اتاقش برگشت ولی هیچ چیز برای بازی وجود نداشت . چند روزی گذشت وپسرک حسابی حوصله اش سر رفت پس تصمیم گرفت که از اسباب بازیهایش عذر خواهی کند و همیشه بعد از بازی آنها را سر جای خود بگذارد .در همین افکار بود که خوابش برد .خبر تصمیم او به شهر اسباب بازی رسید و اسباب بازیهای او هم خوشحال شدند و به خانه او برگشتند. 🚚🚕🚗🚲🛴🏍🚁🔮🎈 صبح وقتی پسر از خواب بیدار شد و آنها را دید جیغ بلندی از خوشحالی کشید وشروع به بازی کرد و از آن به بعد همیشه بعد از بازی وسایلش را جمع میکرد و سر جایش میگذاشت . 😊 @kodakan_city