eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامٌ علـے‌من‌كان‌في‌عيني‌كل‌البشر و لم أطلب من الله يومًا سواه ! سلام بر کسی کھ در چشمانم ؛ تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم . . ! 💚.
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
🖤_
• . نفسش‌ سخت‌ گرفتھ اَست بھ آغوش‌ بکش نوکر‌‌ ِ‌خستھ ی رَنجور بهم‌ریخته‌را🌱!( : [ ] . 🖤˹ @komeil3 ˼
• کربلای همه دستتھ خانوم سه ساله💔 ـــــ ـ .
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
• کربلای همه دستتھ خانوم سه ساله💔 ـــــ ـ #محرم .
. ‌ حضرتِ سه ساله ، یک جای کار می‌لنگد . من هم بابا گُم کرده‌ام شبیھ تو ولی انگار .. دل من شبیه تو انگار بهانھ گیر خوبی نیست ! که بعد از قرن‌ها هنوز که هنوز است به سراغِ پدر نرفته💔 ‌ .
تمام عمر دنبالِ پناھ و مأمنـے بودم نجستم بهتر از روضھ زمانی را مکانی را ـــــ ـ .💔
رفقا پاشید هندزفریا رو بیارید ..
میدیدم مامانم یِ گوشھ نشسته همین جور زار زار گریه می‌کرد گفتم مامانی ، برای بابا گریه می‌کنی؟! گفت : اره قربونت برم می‌دیدم تابوت شُهدا رو میارن میگفتم بابای من تو این تابوتا نیست؟ مامانم می‌گفت : نه عزیزم دنبالش نگرد اونجا بود که معنیِ مفقودالاثر رو فهمیدم ..
سال‌ بعد خانواد های شُهدا رو میبردن سوریه ، خدا نصیب همتون کنه ما هم رفتھ بودیم . من دستِ مامانم رو گرفته بودم ، سه سالم شده بود ، مامانِ من از انتهای یه کوچه‌ی کھ درست تهش یه گنبد کوچولو بود ؛ گرفته بود و داشتیم تو کوچه راه می‌رفتیم ..
مامانم شروع کرد به گریه کردن گفتم مامانی این گنبد مالِ کیه؟ اینقدر کوچولوئھ .. مامانم گفت این گنبد مال خانومیه که بابات به عشقِ اون اسم تو رو گذاشت رقیه ..
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
پلی کنید .
صوت اگھ قطع شد دوباره پلی کنید*
بعد برام تعریف کرد ، گفت : دخترم یادته وقتی بابات دفعه آخری کھ داشت می‌رفت دست راستشو با خودش بیاره گفت : دیگه نزار بچه‌م رفتنمو تماشا کنه.. بغلت کردم ، یادته؟ این رقیه هم وقتی باباش داشت برای آخرین بار می‌رفت ، عمه‌اش گفت : دیگه رفتن باباتو تماشا نکن ..
بعد تعریف کرد و گفت : یه روزی همین جا خرابھ‌ای بود یِ تشتی اوردن ، سر باباشو اوردن اونم مثل تو خیلی خوش سر و زبون بود همش با باباش درد و دل می‌کرد سر باباش رو براش آوردن با سر باباش درد و دل می‌کرد تا اینکه ما رسیدیم‌به اونجایی که سرش نوشته بود السلام عَلیک یا سیدة‌ تنا رقیه سلام‌الله !
نگاااه کردم دیدم یِ حیاط کوچولو انتهاش هم یھ ضریح کوچولو دست مامانمو ول کردم دوییدم طرف این ضریح دیدم عه .. بالای این ضریح پر از عروسکای کوچولوئه ، یاد عروسکایی افتادم که بابام برام از جبهھ میورد ، با دست ِ چپش عروسک رو بهم میداد و با دست راستش منو نوازش می‌کرد
ضریح رو بغل کردم و گفتم سلام ..
خانوم تو رقیه‌ای منم رقیه‌ام خانوم تو سه سالته منم سه سالمه خانوم شنیدم تو خیلی خوش سرو زبون بودی . . منم خیلی خوش سرو زبون بودم.. خانوم شنیدم تو خیلی برایِ بابات درد و دل کردی ، منم خیلی برای بابام درد و دل میکردم .. اما‌خانوم شنیدم که یه روزی همین جا تواین‌خرابه یِ تشت برات‌اوردن سر باباتو گذاشتن توش .. تو با این سر درد و دل کردی ، اما تو میدونی مفقودالاثر یعنی چی؟؟!(:
سلامٌ علـے‌من‌كان‌في‌عيني‌كل‌البشر و لم أطلب من الله يومًا سواه ! سلام بر کسی کھ در چشمانم ؛ تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم . . ! 💚.
خوشا دختری کھ مکتبش حُسینی بود !
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
خوشا دختری کھ مکتبش حُسینی بود !
• . هجرت ؛ میراثِ خاندانِ پیامبر است و در این بین ، دختران و خواهران طلایه‌دارِ مسیرِ حق و حقیقت هستند ! . 🖤˹ @komeil3 ˼
. ‌ یِ بچه حزب‌اللهـے واقعی هیچ‌وقت نمیاد فضای مجازی کھ فالور جمع کنه و عکساشو به اشتراک بزاره ..! یه حزب‌اللهی فقط برای زمین زدن دشمن تو این فضا آماده میشه :)✌️🏿 نکنه یادت بره واسه چی‌ اینجایی . ‌ .
https://eitaa.com/shahid_sadeg_edalat/8317 اجرتون با حضرتِ سیدالشهدا تشکرات .🌱
سلامٌ علـے‌من‌كان‌في‌عيني‌كل‌البشر و لم أطلب من الله يومًا سواه ! سلام بر کسی کھ در چشمانم ؛ تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم . . ! 💚.
• ما را برایِ عشق حُسین آفریده‌اند . !