eitaa logo
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
284 دنبال‌کننده
95 عکس
17 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › • . باترۍ خالـیھ بچه حزب‌اللهـے رو فقط هیئت میتونه شارژ کنھ🖤، - وَاینجا‌هیئتـےبایادوحضورشُهدا : )! . کانالِ‌اصلی ؛ ‌‌Γ eitaa.com/komeil3 . . . #هیئت‌خـٰادمان‌ِولـےعصر🌱'
مشاهده در ایتا
دانلود
فردای روزی کھ جنگ ایران و عراق آغاز شد یعنی اول مهرماه سال ۵۹ با گروهـے از پاسداران راهی جنوب شدیم. تجربیات زمان خبرنگاری خیلی در اطلاعات عملیات آن دوران کمکم کرد .📚
بعد از مدتـے توانستم واحد اطلاعات و عملیات سپاه را راه اندازی کنم و در همین زمان‌ها بود کھ عناصر و افراد مناسب را برای اطلاعات شناسایی کردم و آموزش های لازم را بھ آنها دادم و بعد از گذشت سهـ ماه از آغاز جنگ واحدهای اطلاعات عملیات در تمامـے محورهای جنوب مستقر شدند . بیشتر از یک‌سال از جنگ گذشتھ بود که با خانوم پروین داعی‌پور ازدواج کردم و صاحب دخترۍ بھ نام نرگس شدم :))🌱
در دی ماه ۱۳۵۹ به عنوان یکـے از معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شدم . در عملیات شکست حصر آبادان در طرح ریزی ، سازماندهی و کسب اخبار و اطلاعات دشمن بھ همراه همکارانم به موفقیت های خوبی رسیدیم .😌🌹
در عملیات طریق القدس که برای اولین بار قرارگاه مشترک بین سپاه قدس و ارتش تشکیل گردید ، بھ عنوان معاونت فرماندهۍ کل سپاه در قرارگاه فرماندهی عملیات مشترک ، حضور داشتم . در عملیات های فتح‌ المبین ، رمضان و بیت‌ المقدس نیز فرماندهۍ قرارگاه نصر [ قرارگاه مشترک ارتش و سپاه ] بھ عهده من بود🚶🏻‍♂.
پس از اتمام عملیات رمضان از طرف محسن رضایـے ، فرماندهِ وقت کل سپاه ، بھ سمت فرماندهی قرارگاه کربلا و جانشین فرماندهۍ کل در قرارگاه های جنوب منصوب شدم . در قرارگاه کربلا ضمن پی ریزی عملیات مسلم بن عقیل ، عملیات محرم را هم طرح ریزی کردیم . بعد از اتمام موفقیت آمیز عملیات محرم بھ عنوان جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه منصوب شدم .🇮🇷
من علاقه زیادی بھ کادرسازی و تربیت نیرو برای فرماندهی و اطلاعات داشتم کھ از جمله این نیروها میتوان به شهید مهدی‌ زین‌ الدین اشاره کرد .💐
در روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ ، قبل از آغاز عملیات والفجر مقدماتـے و وقتی برای شناسایی منطقھ فکه ، به همراه چند نفر ، راهی آنجا شده بودیم ، توسط یکی از خمپاره های دشمن عملیات دنیوۍ من هم تمام شد :)💚
• شادی ارواح طیبھ شهدا صلوات . ☁️
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
• شادی ارواح طیبھ شهدا صلوات . ☁️
‌ اگر دو چیز را رعایت بکنـے ، خدا شهادت را نصیبت می‌کند : یکی پرتلاش باش دوم مخلص این دو تا را درست انجام بدۍ خدا شهادت را هم نصیبت می‌کند! - شهیدحسن‌باقری .🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب کوبندھ شهید حسن‌باقری به استاد دانشگاه نامسلمون ..! ‌[ همچین دانشجوهایـے داشتیم :) ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتِ اولین دیدار و آشنایـے رهبر معظم انقلاب با حسن‌باقری از زبان حضرت‌آقا . غلامحسین افشردی معروف بھ حسن‌ باقری ، نابغه جنگ شناخته شد !✌️🏻♥
- با معرفـے نامهـ؛ ‹شهید محمدجوادِ تندگویان› در خدمتتون هستیم رفقا .🌱 •هیئت‌خـٰادمان‌ولـےعصر🕌' ⸤ Eitaa.com/komeil_78
پدرم آقاجعفر، تو میدان بهارستان، کفاشی داشت، و نزدیک بودن مغازش به مجلس شورای ملی باعث شده بود در جریانات سیاسی حضور داشته باشه
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
پدرم آقاجعفر، تو میدان بهارستان، کفاشی داشت، و نزدیک بودن مغازش به مجلس شورای ملی باعث شده بود در جر
اون، مرد بسیار معتقدی بود و منو قبل از اینکه حتی بخوام به مدرسه برم، به مسجد میبرد و با قرآن و مسائل مذهبی و اعتقادی آشنا کرد
من اکثر شبا به همراه پدرم و پدربزرگم به مسجد بینائی و هیئت بنی فاطمه و فاطمیون خانی آباد میرفتم ساکت و آروم یه گوشه مینشستم و نماز خوندن و دعا کردن مردم رو تماشا میکردم، از اونجا بود که گوشم به تدریج با گفتار عالمان دین آشنا شدم
سال ۱۳۳۶ به دبستان رفتم، با اینکه محله ما توی جنوب شهر تهران بود و از لحاظ همه امکانات محروم بودیم ولی من همیشه سعی میکردم بهانه نیارم و درسمو خیلی دقیق و خوب بخونم و همیشه هم نمرات بسیار بالا میگرفتم سال ۱۳۴۱ دوره دبستان رو با معدل ۲٠ به اتمام رسوندم و تونستم توی کل تهران نفر اول بشم 😅 جالبه بدونید نفر دوم معدلش ۱۶ بود
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
سال ۱۳۳۶ به دبستان رفتم، با اینکه محله ما توی جنوب شهر تهران بود و از لحاظ همه امکانات محروم بودیم و
همین نمره خوبم باعث شد برای تحصیل در مقطع دبیرستان بتونم به "دبیرستان جعفری اسلامی" برم که جزو بهترین مدارس تهران محسوب میشد
توی دوران دبیرستان هم سعی کردم ممتاز بودن خودم رو ادامه بدم من زبان عربی و انگلیسی رو به صورت کامل بلد بودم و میتونستم به راحتی حرف بزنم حتی برای بچه های دیگه تدریس هم میکردم
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
توی دوران دبیرستان هم سعی کردم ممتاز بودن خودم رو ادامه بدم من زبان عربی و انگلیسی رو به صورت کامل ب
سال ۱۳۴۶ دیپلم ریاضیمو گرفتم و از دبیرستان فارغ التحصیل شدم تسلطم روی زبان انگلیسی و عربی بهم توی کنکور خیلی کمک کرد، و باعث شد چندین دانشگاه قبول بشم: تهران، شیراز و...
اون موقع کنکور مثل الان نبود و خیلی خیلی سخت میگرفتن، شرکت کننده های کنکور هم خیلی زیاد بود، نسبت قبولی واسه بچه زرنگای بالاشهری هم حتی شیش درصد بود و هر دیپلمه ای نمیتونست از سد کنکور رد بشه
من برادری ندارم و فقط یه خواهر کوچیک تر از خودم دارم که اسمش فاطمه هست و من خیلی خیلی دوستش دارم 😅 واسه اینکه من تک پسر بودم، خانوادم خیلی روی من حساسیت داشتن، مخصوصا مادرم
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
من برادری ندارم و فقط یه خواهر کوچیک تر از خودم دارم که اسمش فاطمه هست و من خیلی خیلی دوستش دارم 😅 و
ولی من خیلی دلم میخواست بتونم مستقل باشم، توی دوران دبیرستان هم همینطور بودم، بار ها بامیه فروشی کردم، به دوستانم تدریس کردم تا بتونم کمک خرج خانوادم باشم
همین حس مستقل بودن بود که دلم میخواست بتونم از محیط خانوادگی فاصله بگیرم برم یه جای دوووور، رو پای خودم وایستم پدرمم به خاطر اینکه از هواداران دکتر مصدق بود، برام از ایشون خیلی تعریف کرده بود
همه این موضوعات دست به دست هم داد تا اینکه من برای ادامه تحصیلم، دانشکده نفت آبادان رو انتخاب کردم 😔ولی مادرم به این موضوع رضایت نمیداد، میگفت همه آرزو دارن بیان دانشگاه تهران درس بخونن، ولی تو با اینکه قبول شدی، میخوای پاشی بری اووووو آبااادااان، تک و تنها