🔺 مسئله انتساب متن رجالالبرقی به صاحب المحاسن؛
- #سوال :
در یکی از جلسات شرح حدیث عنوان بصری، بحث به سمت معرفی منابع رجالی شیعه رفت و در اونجا شما رجال برقی رو به احمد بن محمد برقی منتسب کردید، در حالی که ظاهرا این کتاب به نوه ایشان منسوب است. شما این انتساب رو قبول ندارید؟ یعنی بنظر شما رجال برقی متعلق به همون احمد بن محمد هست و نه نوه ایشان؟
- #پاسخ :
کتاب «رجال البرقی» بواسطه قدمتش از جهات مختلفی نیازمند تحقیقات و تصحیحات بیشتری است. اما مشخصا مسئله انتساب آن به احمد بن محمد بن خالد برقی رای مشهور علمای شیعه است. آنچه در آن جلسه گفته شد بنا بر همین رای مشهور بود. اما از آنجایی که اخیرا برخی از اهل تحقیق در انتساب این کتاب به احمد بن محمد بن خالدبرقی تردید کرده اند، بد نیست توضیحی در این خصوص عرض کنم:
الف) ادله تقویت کننده انتساب رجال البرقی به احمد بن محمد بن خالدبرقی:
اگر این کتاب متعلق به احمد بن محمد بن خالد نباشد، قاعدتا می باید متعلق به یکی از افراد خاندان او باشد. از ابی عبدالله بن خالد برقی چنین کتابی نقل نشده است؛ همچنین از فرزندان احمد بن محمد نیز چنین کتابی عنوان نشده. در حالی که قدما در فهرست کتب احمد بن محمد بن خالد برقی، وجود کتابی تحت عنوان «رجال» را در میان آثار او گزارش کرده اند؛ به عنوان نمونه تنها به دو نقل اکتفا میکنیم:
1. نجاشی در رجال خود در فهرست آثار او ، از ابن بُطَّه که از اجل شاگردان برقی بوده است، از «کتاب الرجال» و نیز «کتاب الطبقات» یاد میکند. (رجال النجاشی . رقم 182 . ط جامعه مدرسین)
2. ابن شهرآشوب در کتاب معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعه پس از نقل فهرستی از آثار احمد بن محمد بن خالد برقی چنین مینویسد: «و زاد محمد بن بطه علی ذلک: طبقات الرّجال(رقم55: ص31 .ط نشر فقاهت)». در این نقل بجای کتاب الرجال و کتاب الطبقات ، کتاب طبقات الرجال آمده است. در اینکه چرا در طول سه قرن، گزارش ابن شهرآشوب کمی با گزارش نجاشی متفاوت شده است، می باید تحقیق شود اما دلالت تعبیر «طبقات الرجال» بر تعلق کتابی رجالی به احمد بن محمدبرقی تمام است.
بنابراین انتساب رجال البرقی موجود به احمد بن محمدبرقی انتسابی معقول و مستند بنظر میرسد.
ب) مروری بر ادله مخالفین این انتساب:
استاد محقق حضرت آیت الله سبحانی در کتاب کم نظیر خودشان تحت عنوان کلیات فی علم الرجال دلائل و شواهدی علیه این استناد آورده اند. نیز آیت الله نورمفیدی در کتاب اخیر خودشان (مسائل بنیادین علم رجال) نسبت به این انتساب با استناد به همان شواهد تردیدهایی روا داشته اند. مخلص بیان ایشان به این شرح است؛
[ ادامه مطلب در فرسته دوم 👇 ]
- #سوال :
سلام.
خدا قوت. من کتاب فارابی شما رو خوندم. خیلی زحمت کشیده بودید. منتها دیدم در هر دو مقدمه (و بخصوصمقدمه بر رساله دوم) خیلی زیاد به مناظره نحوی و منطقی ارجاع دادید. یجورایی میشه گفت بحثتون روی اون مناظره سواره. اما ظاهرا این مناظره بیشتر موقعیتی مثالی و نمادین بوده، نهواقعیتی تاریخی. بنابراین فکر میکنم کل روایتی که از موقعیت منطق در بین مسلمین ارائه کردید، دچار خدشه است و نامعتبر. خیلی کلنجار رفتم تا این مطلب رو بگم یا نگم، اما گفتم بگم شاید در چاپ دوم کتاب بخواهید اصلاح کنید.
- #پاسخ :
در دو مقاله مقدمه که بر ترجمه دو رساله از فارابی( آنچه باید پیش از آموختن فلسفه بدانیم ) ارائه کردهام ؛ به مناظره مشهوری که در نیمه اول قرن چهارم میان ابوبشر متّی بن یونس و ابوسعید سیرافی نحوی واقع شده بود، ارجاع دادهام. اشکالی که یکی از خوانندگان مطرحکردهاند، ناظر به این مطلب است. این اشکال را در دو قسمت بررسی خواهمکرد؛
الف) مناظره معروفی که میان متی بن یونس و ابوسعید سیرافی واقع شد، یکی از وقایع مشهور علمی در قرن چهارم است. در طول تاریخ علوم اسلامی هیچ کس متعرّض واقعیت تاریخی این مناظره نشده است؛ بلکه همواره مورد اشاره اهلعلم و مورخین علوم اسلامی بوده است؛
ابوحیان توحیدی این مناظره را در کتاب خود الإمتاعوالمؤانسة بطور کامل نقل کرده است، و همو در کتاب المقابسات خود در ضمن بحثی که با ابواسلیمان سجستانی درباره نسبت منطق و نحو داشته است، بطور بسیار خلاصه، ذکری از این مناظره آورده است. البته او خود در این مجلس حاضر نبوده است؛ بلکه بخشهای ابتدایی مناظره را از ابوسعید سیرافی (که استاد ابوحیان بوده است) شنیده، و بخشهای پایانی را از ابوالحسن علی بن عیسی رمانی نقل کرده است. پس از او دیگرانی چون سیوطی (در صونالمنطق) و یاقوت حَمَوی (در معظم الأدبا) نیز به این مناظره اشاره کردهاند و نمیدانیم آنان خبر این مناظره را از طریقی غیر از ابوحیان داشتهاند یا خیر؟ در این صورت مسئله از دوحال خارج نیست:
۱. اگر این واقعه از طریقی غیر از ابوحیان به آنان رسیده باشد، احتمال واقعی بودن این ماجرا بیشتر میشود، زیرا کسانی جز ابوحیان نیز راوی این قضیه بودهاند.
۲. اشاره یاقوت و سیوطی به این مناظره اگر بخاطر نقل ابوحیان از این واقعه باشد، این نقل را باید در حکم توثیق ابوحیان در نقل اخبار تاریخی دانست؛ چراکه به نقل او اعتماد کردهاند. بخصوص که در نقل تاریخ جرحی در خصوص ابوحیان در دست نیست.
پس تا اینجا راهی جز واقعی دانستن این مناظره باقی نمیماند.
ب) آنچه در دو مقدّمه(بخصوص مقدمهدوم) محلّ تأمّل است؛ دو طرح و درک متفاوت از زبان و حکم است. موجودیت تاریخی این دو طرح، منوط به این مناظره نیست. توضیح فارابی در رساله التوطئة فی المنطق (که آن را با عنوان «درآمد بر منطق» به فارسی گزاره کردهام و رسالهدوم همینکتاب است) ، و نیز رسالة الفصل بین الصناعیتی المنطق الیونانی و النحو العربی اثر یحیی بن عدی از یک سو، و همچنین رسالات متعددی که نحویون در ردّ منطق نگاشتهاند دلیلی روشن است بر وجود این دو طرح از زبان. به عنواننمونه ابوسعید سیرافی که در مناظره نیز یکی از طرفین است بنا بر گزارش ابنالنّدیم رسالهای در ردّ منطق نگاشته بود. بنابراین حتی اگر خدشهای در واقعیبودن این مناظره در میان باشد ( که نیست)، باز روایتی که از تاریخ موضع مسلمین در قبال منطق و حکم ارائه کردهایم، دچار اشکال نخواهد شد.
[ادامه مطلب در فرسته دوم👇]