🔺سامانه فهرستگان نسخ خطی:
جای خالی یک سامانه جامع از نسخ خطی همواره احساس میشده است. ظاهرا به همت موسسه الجواد قدمی در این راه برداشته شده است:
https://scripts.nlai.ir/
🔺از کار افتادگی سنت؛ امکان بروز بدعت
|تاملی در دگردیسی معرفتی که جامعه اموی را ممکن کرد|
✍ حمیدرضا میررکنیبنادکی
▪️در صفحه اینستاگرام برنامه تلویزیونی سوره بخوانید.
https://www.instagram.com/p/CTNXvhWFral/?utm_medium=copy_link
@konashmirrokni
لینک یادداشت مذکور 👇
https://www.google.com/amp/s/www.mehrnews.com/amp/4880973/
هدایت شده از اجتهاد
💢عراق مستعد و محتاج گفتوگو است
💫ملاحظاتی در خصوص دیدار قریبالوقوع آیتالله سیستانی با شیخ الازهر
✍️سید حمیدرضا میررکنی بنادکی:
🔹بازنمایی ما از این دیدارها عمدتاً نظیر دیدار یک فقیر غرق عطش با یک غنی مستغنی است؛ گویی اگر پاپ به محضر مرجع عالیقدر ما رسیده، از برای شنیدن حرفهایی که نشنیده و تلمذ و خاکساری بدانجا آمده. این تصویر گرچه ما شیعیان را خوشحال میکند، اما پیش از خوشحالی ما را دچار بلای خوشخیالی میکند. ما از این قبیل اخبار خرسند میشویم و آن را همچون یک پیروزی تاریخی قلمداد میکنیم، حال آنکه سؤالات مهمتری را رها کردهایم...
🔸این دیدارها در راستای یک برنامه واقعی از سوی طرفین برقرار میشوند. در واقع پاپ یا شیخ الازهر ضرورتی را در برقراری گفتوگو میبینند. آن ضرورت چیست؟
🔹سادهلوحی است اگر فرض کنیم که حضور شیخ الازهر – بهمثابه یکی از نقاط مولد و مراجع رسمی عالم اهلسنت – صرفاً یک بازدید سیاحتی است یا کاری است برای درک محضر یک مرجع شیعه؛ آنچه حضور شیخ الازهر را ضروری کرده است میدانی است که ۳۱ درصد جمعیت عراق عرصه آن است...
🔸برخی افراد که علاقهمند به زیستن در فانتزیهای تاریخی هستند، مثالهایی نظیر ارتباط شیخ الازهر با آیتالله بروجردی را پیش میکشند و خیال میکنند تنها شکل ارتباط عمیق چیزی شبیه به همان کار است… . درحالی که نمیبینند ایران این ارتباط را به شکل قدرتمندتر و فراگیرتری در منطقه پیگرفته است...
👈 متن کامل یادداشت را در «شبکه اجتهاد» بخوانید: https://b2n.ir/k60775
🆔 @ijtihad
🔺در مورد غوغای اخیر حول حضرت آیت الله صافی چه موضعی باید اتخاذ کرد؟!
حمیدرضا میررکنی بنادکی
(قسمت اول)
متن کامل بخش اول در فرسته بعدی 👇🏻
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔺در مورد غوغای اخیر حول حضرت آیت الله صافی چه موضعی باید اتخاذ کرد؟!
حمیدرضا میررکنی بنادکی
(قسمت اول)
مرور واقعه؛ در روز 29 مهرماه 1400 (میلاد حضرت رسول(ص) و امام صادق جعفر بن محمد(ع)) آقای قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی به رسم متداول مسئولین به دیدار علمای قم رفت. در محضر حضرت آیت الله صافی سخنانی رد و بدل شد؛ آنچه در رسانهها منعکس شد مواردی بود که در اصل گلایۀ ایشان میتوانش خواند؛ گلایه از وضع معیشتی مردم. این مطلب عمداً یا سهواً در کنار انتقاد دیگری از ایشان قرار گرفت، و آن انتقاد از "قهر" بودن ایران با «بسیاری از کشورها» بود. عین عبارات به گزارش خبرگزاری شقفنا بدین صورت بود:
"توصیۀ حقیر این است که باید با تمام کشورهای دنیا با عزّت و اقتدار رابطه داشته باشیم. اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است. شما باید با عقلانیت و تعامل سازنده، حقوق ملت را احقاق کنید. امروز یکی از راههای اصلاح امور این است که با حفظ منافع کشور و با عزّت، با جهان در ارتباط باشیم که خیلی از مشکلات برطرف خواهد شد."
تمام مناقشات حول این بیان بود؛ برخی از طیف روشنفکران که بعضاً در سابق، صبغۀ دینی بیشتری هم داشتند، جملۀ "اینکه با بسیاری از کشورها قهر باشیم صحیح نیست و به ضرر مردم عزیزمان است" را مورد تأکید قرار دادند، به نحوی که گویی آیت الله صافی چیزی جز این عبارت را اصلاً به زبان نیاوردهاند. برخی دیگر از رسانهها نظیر کیهان در پوشش خبری دیدار قالیباف دست به سانسور زدند و از این دیدار چیزی به میان نیاوردند.
پنج روز بعد از دیدار (5 آبان) در پایگاه خبری رجانیوز یادداشتی از مهدی جمشیدی منتشر شد. او هم گویی غیر از همان جمله _ که مورد تأکید روشنفکران قرار گرفته بود _ جملۀ دیگری را نشنیده بود. ماجرا از اینجا آغاز شد!
در خصوص این ماجرا باید مواردی را از هم تفکیک کرد و در خصوص هر یک موضعی خاص خودش را اظهار کرد. ذیلاً به مواردی اشاره میشود:
1. در یادداشت مذکور به تصریح، مرجعیت معظم به تقلید از غربگراها و تکرار ادعاهای عوام فریبانۀ 8 سال گذشته متهم شدهاند. لحن نوشته تند است، و شأن مرجعیت در آن رعایت نشده. گویی غرض نویسنده نه برقراری گفتگویی مولد، بلکه برپایی یک دعوا و زد و خورد بوده است.
اگر مواضع حضرت آیت الله صافی را ملاحظه کنیم، میبینیم که ایشان در اظهارات خود بر دو نکتۀ مهم "احقاق حقوق مردم" و "حفظ منافع کشور و با عزت بودن" ایران در تعاملات تأکید کردهاند. حال آنکه این دو نقطۀ مهم که مفسّر جملات پیشین است، اصلاً لحاظ نشده و چشم مشکلبین منتقدان آن را از قلم انداخته. همین مطلب تمام نقد _ بخوانید حمله _ را به نقدی بیوجه و سست بدل کرده است. آنچه مایۀ تأسف است این است که این نقدِ سست به مثابۀ یک "موضع انقلابی" طرح شده است!
2. آن پرداخت غلط و آن تمرکز بیجا بر آن جملات تقطیع شده از آن دیدار، باعث شده است که اصل ماجرا به محاق رود. در واقع متن مذکور نه تنها به "موضوع و مسئله" خود خدمتی نمیکند، بلکه در خیانتی آشکار آن را نادیده و ناگفته رها میکند. آن مسئله "موقعیت نهاد مرجعیت در سیاست" است. متن دائماً با اشاراتی کنایهآمیز میکوشد تا ناکارآمدی نهاد مرجعیت در سیاست ایران را به رخ بکشد، و دست آخر هم پا را از طعنهها و کنایهها فراتر نمیگذارد. حال آنکه هر نوشتهای که ناظر به مواضع مراجع عظام نوشته میشود، در واقع باید پیش از طرح فرد مرجع، نظری بر موقعیت نهاد مرجعیت به معنای عامش در سیاست ایران داشته باشد. پیمودن هر طریقی جز این ما را به وادی تسویه حسابهای شخصی خواهد انداخت.
https://eitaa.com/konashmirrokni
3. دربارۀ مرجعیت (هم توصیف است و هم نقد):
نزد مقدسین مرجعیت موقعیتی است الهی که همچون هبهای ابدی به فردی داده میشود. گویی ایستادن در نقطۀ مرجعیت نظیر به دست آوردن مدرک دکترا است که دیگر شخص از آن روز "دکتر" خواهد بود، الی الابد. حتی اگر برای همیشه دانشگاه و علم و پژوهش را کنار بگذارد... . مرجعیت چنین نیست. مرجعیت ایستادن در نقطۀ ارجاع امور است. این نقطه یک بار برای همیشه به دست نمیآید، بلکه دائماً و هر بار طلب و احراز میشود.
تجربۀ تاریخی ملت ایران در خصوص آقای شریعتمداری و خیانتهای متعدد و مکرّر او به ملت اسلام، واقعیتی است مؤیّد مدّعای ما. آن کس که به درستی در نقطۀ ارجاع امور مسلمین نمیایستد، به همان میزان هم با احراز مقام مرجعیت فاصله دارد. آن نقطهای که امور بدان ارجاع میشوند، لاجرم منشاء اثر است و هر آن چیزی که بر مناسبات اثربخش است، لاجرم سیاسی است؛ پس موقعیت مرجعیت ذاتاً موقعیتی سیاسی است.
نهاد مرجعیت میتواند این مسئولیت سیاسی را سرسری برگزار کند، میتواند آن را برون سپاری کند و با این کار پای مقدس خود را از زمین ناپاک سیاست بیرون بکشد. نیز میتواند دعوت ذاتی موقعیت خود را بشنود و در آن قدم گذارد. در هر دو حال او در سیاست است! در حالت اول نهاد مرجعیت به خیال آنکه سیاست را دست به سر کرده، طرحی هم برای سیاست و حضور سیاسی خود نخواهد داشت، و لاجرم دیگران برای او جایی در سیاست برخواهند گزید، و مواضعی از او را در سیاست به کار خواهند بست. آنچه در این میان مغفول واقع میشود آن است؛ کسی که طرحی در صحنه ندارد، استقلالی هم ندارد. دیگرانی که واجد طرح و برنامهاند او و مواضعش را به کار خواهند بست و ناخواسته با او وارد ائتلاف خواهند شد. ماجرای آقای صافی و فعال شدن بدنۀ روشنفکری (از مهدی نصیری و رسول جعفریان و فرید مدرسی گرفته تا روزنامۀ سازندگی) نشان داد که مرجعیت اکنون در ائتلافی خاص قرارگرفته است!(نه با غرض شخص آیت الله صافی) اینکه روزنامۀ سازندگی در این مناقشه ناگهان سینه چاک مرجعیت شود و مدال افتخار "استقلال مرجعیت" و "استقلال حوزه علمیه" را به ایشان اهدا کند، بزرگترین نماد و نمود قرارگیری مرجعیت معزّز در این ائتلاف است؛ و آنکه در ائتلاف است به میزانی که ملتفت این ائتلاف نباشد، واجد استقلال هم نخواهد بود. استقلال صرفاً استقلال از هیکل رسمی حکومت و سیاست نیست، استقلال در اصل استقلال از میادینی است که دیگران صحنهگردان آناند. در ماجرای اخیر صحنهگردان میدان همان افراد و گروههای پیشگفته بودند، و نه مرجعیت.
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔺در مورد غوغای اخیر حول حضرت آیت الله صافی چه موضعی باید اتخاذ کرد؟!
حمیدرضا میررکنی بنادکی
(قسمت دوم)
متن کامل بخش دوم یادداشت در فرسته بعدی 👇🏻
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔺در مورد غوغای اخیر حول حضرت آیت الله صافی چه موضعی باید اتخاذ کرد؟!
حمیدرضا میررکنی بنادکی
(قسمت دوم)
4. جریانی در سالهای اخیر تلاش میکند به هر نحو ممکن وجه امتیاز خود را از گفتار جمهوری اسلامی حفظ کند؛ طرحی صرفاً اخلاقی از دین و تحدید حدود حضور مرجعیت در سیاست (عمدتاً با طرح و تمجید الگوی مرجعیت نجف) از مؤلفات اصلی علاقۀ این جریان است. اینان در تن ندادن به واقعیات صحنۀ سیاست با مقدّسین همکار و همپیالهاند (توضیحش بماند برای بعد). اینان برای محترم بودن به تقدّس مقام مرجعیت محتاجاند، و برای حفظ وجه تمایز خود از جمهوری اسلامی و اندیشۀ انقلابی، محتاج آناند که مرجعیت را نیز از آن اندیشۀ انقلابی ممتاز و متمایز نشان دهند. برآیند این مؤلفات از آنان نیروهایی میسازد که دائماً در حال ایجاد و تثبیت شکاف میان طیف سنتی حوزه و انقلاب اسلامیاند. در این راستا از دیدار پاپ با مرجعیت نجف اتوپیایی وصفناپذیر میسازند، از دوران زعامت مرحوم بروجردی آرمانشهری رؤیایی و بیاشکال تصویر میکنند و گلایۀ یک مرجع بزرگ سنتی از "فقر و گرانی" و "قهر بودن با بسیاری از کشورهای جهان" را در بوق میکنند.
میدانداران غائلۀ اخیر همینها بودند. قرارگیری این طیف در ظل مرجعیت مقدس شیعه، بزرگترین خطر برای استقلال نهاد مرجعیت است. نگارنده بر آن است که متأسفانه مرجعیت معظم در ماجرای اخیر ناخواسته ابزار دست این طیف واقع شد. آنان در این ماجرا هم با دفاع از مرجعیت شیعه موقعیت خود را تثبیت کردند و هم با غوغاکردن بر سر موضع نادرستِ یک نویسندۀ جوان به عنوان موضع انقلابیون، به جریان مقابل خود هزینۀ سختی وارد ساختند. این واقعیت خطرناک محصول آن است که نهاد مرجعیت برای حضور خود در سیاست فاقد طرح و ایده است.
در نوشتۀ آقای جمشیدی در جایی ایشان طعنه زده است که هواداران مرجع معظم دغدغهشان از برخی مناسبتها نظیر محسنیه و نهم ربیع فراتر نمیرود. این سخن البته نادقیق است، اما به خوبی جلوۀ بیرونی مرجعیت را توصیف میکند. واقعیت آن است که ما ایرانیان آنقدری که حضور مرجعیت را در ایستادن بر سر برخی مناسبتها میبینیم، در مسائل حیاتی کشور نمیبینیم. این نقیصه محصول هرچه که باشد، یک نقیصه است و میباید نهاد مرجعیت برای آن فکری کند. در شهرهایی نظیر قم و مشهد شاهد خیل کثیری از طلاب و مذهبیون هستیم که جز برخی مناسبتها دغدغه دیگری ندارند، درکی از مسائل مهم و حیاتی و خطیر کشور در آنان نیست و فرسخها از ایفای نقش مثبت برای کشور و مملکت اسلامی فاصله دارند. اگر مرجعیت طرح فراگیری از سیاست و حضور خود در سیاست داشت، آیا این خیل کثیر موجودیت میافت و ممکن میشد؟ آیا هماکنون گفتار مرجعیت برای آنان دعوتی به مسائل مهم کشور دارد؟ آیا گفتار مرجعیت همچنان میتواند حوزه را در موقعیت یک نهاد ملّی نگهدارد؟! آیا مرجعیت میتواند همچنان در نقطۀ ارجاع امور بماند؟ پرسش و دعوت اصلی این است.
البته که نوشتۀ ما متکفل پیشبُرد این طرح مسئله نیست و صرفاً به طرح موضوع بسنده کردهایم.
5. با این توصیفات، غلط بودن اقدام خبرگزاری رجانیوز بیشتر به دید میآید. سالها است همان طیف پیش گفته در صدد ایجاد شکافی مصرَّح و پرنشدنی میان جمهوری اسلامی و طیف سنتی حوزهاند. متن آن خبرگزاری بهترین مایه برای آن مقصود بود. برنامه این است که دغدغههای مرجعیت چیزی غیر از دغدغه های نظام تلقی شود، برنامه این است که از دغدغههای نظام تفسیری ارائه شود که در برابر دغدغههای مراجع قم قرار گیرد. در این تفسیر لاجرم جمهوری اسلامی در برابر مردم نیز توصیف میشود؛ بنابراین مردم و مرجعیت در جبههای و نظام جمهوری اسلامی در جبههای دیگر تصویر میشوند. رجانیوز و نویسندۀ آن متن در این میدان نقش مهمی ایفا کردند و عملاً در راه خواست و گمان آن جریان به مثابۀ مؤیدی پرشور و خروش ظاهر شدند.
نکتۀ بسیار حائز اهمیت آن است که دیدار مذکور یک میزانسن بسیار مستعد بود؛ نقطهای که رئیس مجلس انقلابی به دیدار یکی از رهبران اصلی طیف سنتی قم میرود. مرجعیت نیز به درستی با مواضعی اصولی هم طرح گلایه میکند و هم با تأکید بر عزت و منافع ملی، مسئولین را به تعامل سازنده با جهان فرامیخواند. این نقطه، نقطۀ دعوای جمهوری اسلامی با نهاد مرجعیت یا مراجع قم نبود، بلکه دقیقاً نقطۀ "گفتگو" بود. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دقیقاً در نقاطی که مرجعیت سنتی دغدغۀ مردم را دارد، میتواند با آنان وارد گفتگویی مولد شود و بازی جدایی جمهوری اسلامی از مراجع را برهم زند. رجانیوز این صحنه را _ که صحنۀ گفتگو بود _ به سان صحنۀ جنگ و دعوا دید، گفتگو را بر هم زد و تمام فوائد آن را به باد داد و بهترین خدمت را به کسانی کرد که چشم دیدن این اتحاد و همدلی را ندارند.
https://eitaa.com/konashmirrokni
🔹بعد التحریر:
واقعیت آن است که مرجعیت قم به راستی در کنار انقلاب و مردم ایستاده و دغدغۀ آنان را دارد. نحوۀ حضور مرجعیت در سیاست قابل نقد است، اما نقیصۀ بزرگتر ناتوانی جریانات موسوم به انقلابی در برقراری یک گفتگوی دائمی و مولد با مرجعیت است. وجود فاصلۀ میان طیف سنتی حوزه و انقلابیون غیرطبیعی نیست، اساساً گفتگو در فاصله ممکن است. اما وقتی که گفتگو در کار نباشد، دیگران در این فاصله خواهند نشست؛ این دیگران، یا روشنفکران فرصت طلباند و یا جوانان تندخو که از هر فاصلهای به مثابۀ میدان جنگ و دعوا استقبال میکنند. در ماجرای اخیر هر دو را دیدیم. موجودیت هر دو طیف به ماندن و تشدید فاصله است، پس عجیب نیست که آنان نه برای طی کردن فاصله، که برای تصریح و تشدید فاصله بکوشند...
https://eitaa.com/konashmirrokni
امشب . ساعت ۱۹:۳۰
به بهانه کتاب جدید الانتشار استاد فیاضبخش
@konashmirrokni