eitaa logo
کوچه شهدا✔️
95هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
🔷 امام خامنه ای: ‌‌امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست✔️ شهید زندگی کنی شهید میمیری🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه شهدا✔️
شیدا دختره 16ساله ی که بخاطر نجات خواهر و برادر کوچیک خود 80 درصد از بدنش تو آتیش میسوزه 😔 لطفا فلی
15.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 روز پانزدهم ✅ ان شالله قول دادیم کمتر از 40 روز خونه شیدا خانم رو بسازیم و تحویلشون بدیم 🌹 در این پویش مارو تنها نزارید اگه کاری داریم انجام میدیم به کمک خدا و همین ده هزار پنجاه هزاری هست که شما عزیزان به حساب واریز میکنید ✅ برآوردی هزینه خونه شیدا 400 میلیون هست که به لطف خدا و کمک شما عزیزان تا الان سیصد میلیون از هزینه توسط شما عزیزان پرداخت شده✅ لطفاً به ده هزار تومان هم شده در این پویش مارو کمک کنید شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇 💳6273817010138661 حاج آقا محمودی مسول خیریه👇 @mahmode110 09130125204 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ احکام آنلاین📚 ╭┅────────┅╮ @ahkam_onlinee ╰┅────────┅╯
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هروقت در سختی های جنگ فشارها بر ما حادث میشد و هیچ کاری از ما برنمی‌آمد پناهگاه ما زهرا سلام الله علیها بود 🕊🌷 🎙 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #قسمت_بیست_وششم #خیر_دنیاوآخرت 💕 راستش اینطور نبود که من ت
❤ بسم رب الشهدا ❤ 💔 به امین حساسیت بالایی داشتم. بعد از شهادتش یکی از دوستانش به خانه ما آمد و به من گفت مرا حلال کنید! 🔸 گفتم چرا؟ 🔹گفت واقعیتش یک‌بار چند نفر از رفقا با هم شوخی می‌کردیم. امین هم که پایه ثابت شیطنت جمع ما بود. یکی از بچه‌ها روی امین آب ریخت، امین هم چای دستش بود، چای را روی او ریخت. 🔹دوستش ادامه داد: «حلالم کنید! من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون با ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد!» 🔸همان لحظه گفت «حالا جواب زنم را چه بدهم؟» 🔹 به او گفتیم «یعنی تو اینقدر زن ذلیلی؟» 🔸گفته بود «نه، اما همسرم خیلی حساس است. ناچار به همسرم می‌گویم شاخه درخت خورده وگرنه پدرتان را در می‌آورد!» ❌یادم آمد کدام خراشیدگی را می‌گفت. از مأموریت زنجان برمی‌گشت. از خوشحالی دیدنش داشتم می‌‌‌خندیدم که با دیدن صورتش، خنده از لب‌هایم رفت و با ناراحتی گفتم «صورتت چه شده؟» 🔹گفت «فکر کن شاخه درخت خورده اینقدر حساس نباش». 🔸گفتم «باشه. چمدانت را بگذار کفش‌هایت را در نیاور.چند لحظه منتظر بمانی آماده می‌شوم برویم داروخانه و برایت پماد بخریم تا جای خراش روی صورتت نماند.» 👌امین که می‌دانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد. 🔹گفت «باشه، آماده شو» و با خنده ادامه داد «من هم که اصلاً خسته نیستم!» 🔸گفتم «می‌دانم خسته‌ای. خسته نباشی! اما تقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی! باید برویم پماد بخریم.» ✔از آنجا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمی‌کنند، هر شب خودم پماد را به صورتش می‌زدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک می‌کردم و با ناراحتی به او می‌گفتم «پس چرا خوب نشد؟» اولین بار که از سوریه برگشت به او گفتم 🔸«امین جای خراش صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم.» 🔹 گفت «نگران نباش دفعه بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب می‌شود خیالت راحت.» 🔸 گفتم «خدا کند زودتر خوب شود. خیلی غصه می‌خورم صورتت را می‌بینم.» 👌راست می‌گفت در معراج صورتش را دقت کردم خدا را شکر خراشیدگی‌اش محو شده بود... 💗یکی از دوستان امین بعد از شهادتش حرف جالبی می‌زد، می‌‌گفت «شما باید خیلی خوشحال باشید که دو سال و 8 ماه با یکی از اولیای خدا زندگی کردید و بهترین لذت را بردید. 👌 افراد زیادی هستند که 60-50 سال زندگی می‌کنند اما لذت‌های 3 ساله شما را نمی‌برند.» واقعاً شاید من به اندازه 300 سال شیرین زندگی کردم که تماماً لذت بود. 💕ما واقعاً مانند دو دوست بودیم. با هم به پیاده‌روی و ... می‌رفتیم.  قول داده بود که بعد از بازگشت از سوریه، راپل را هم به من آموزش دهد. 🔸با تعجب به او می‌گفتم «فضایی نداریم که بخواهی به من آموزش بدهی!» 🔹 گفت «آن با من!»  ذوق و شوق داشت.  من مانند یکی از دوستانش بودم و او هم برای من.  نگاهش به خانم این نبود که مثلاً تنها وظیفه زن ماندن در خانه و انجام کارهای خانه است! 💞وقتی کار خیری انجام می داد، دلش نمی‌خواست کسی متوجه شود، حتی من! کارت سرپرستی ایتام را در جیب‌اش دیده بودم. ✔بعد از شهادت امین، یکی از همکارانش تعریف می‌کرد در یکی از سفرهای استانی دختربچه‌ سرایدار، نامه‌ای به امین داد تا به آقای رئیس جمهور بدهد. ❌امین به همکاران گفت تا این نامه به دفتر و مراحل اداری‌اش برسد زمان می برد، بیایید خودمان پول بگذاریم و بگوییم رئیس جمهور فرستاده است! همین کار را کردیم. البته بیشترین مبلغ را امین تقبل کرد و هدیه در پاکتی به پدر بچه اهدا شد. اشک شوق پدر دیدنی بود... 👌امین به درس، تندرستی، ورزش خیلی اهمیت میداد. همیشه برنامه‌هایش را  یادداشت می‌کرد. ادامه برخی ورزش‌ها و برنامه جدی برای تحصیلات تکمیلی در رشته الکترونیک داشت. 🍃البته با شوخی و خنده می‌گفت «چون همسرم حقوق خوانده، حتماً بعد از اتمام تحصیلاتم، این رشته را هم می‌خوانم. نمی‌شود که خانمم حقوق‌دان باشد و من بی‌اطلاع!» 💝بسیار به روز و مایه افتخار بود. آنقدر از او حرف می‌زدم و به داشتنش مغرور بودم که برادرم سر به سرم می‌گذاشت و می‌گفت «انگار فقط زهرا شوهر دارد! از آسمان یک شوهر آمده فقط برای زهرا!» 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸 شهید گرانقدر «امین کریمی چنبلو»، سحرگاه هشتم محرم الحرام، مصادف با 30 مهر ماه 1394 در شهر حلب سوریه آسمانی شد. ✴پیکر مطهر این شهید والامقام، مجاهد و مدافع حرم مطهر عقیله بنی هاشم،  زینب کبری (سلام الله علیها) پس از انتقال به ایران اسلامی در ششم آبان سال 1394 تشییع و بنا به وصیت وی در حرم مطهر امام زاده علی‌اکبر (علیه السلام) چیذر تهران آرام گرفت پایان ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دوربین مداربسته بیمارستان از روایت بغض‌آلود رهبر انقلاب از انتظار شهید حاج‌قاسم سلیمانی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 !! 🌷موقع عقب‌نشینی، موقعیت نیروها عوض شده بود، از راه دیگری آمدند. تو را توی آن خاکریز بین کانال ماهی و جاده بصره گم کردند. خیلی از جنازه‌ها جا ماندند. بچه‌ها توی مسیر برگشت گریه می‌کردند. یکی از بچه‌ها توی راه گفت «مهدی بخشی هم جا موند. ترکش خورده بود، لای پتو پیچیده بودن و پشت دژ گذاشته بودنش.» نادعلی، عکاس و مسئول تبلیغات گردان، از سمتی عقب می‌آمد که تو افتاده بودی. ظهر به تو رسید، بدنت را بلند کرد، هنوز سرد نشده بود. به خاکریز تکیه‌ات داد، دوربینش را آماده کرد و عکست را گرفت تا معلوم شود آخرین وضعیتی که داشتی چطور بوده. آن‌قدر آتش زیاد بود که خودشان را هم به زحمت عقب می‌کشیدند. در مسیر از چند شهید دیگر هم عکس گرفت. گویا بعد از این‌که تو را می‌گذارند سینه خاکریز، یک ترکش.... 🌷یک ترکش دیگر می‌خورد پشت سرت. هنوز کسی نمی‌دانست شهید شده‌ای. بعد از عقب نشینی، نیروها را جمع کردند و بردند کارون. دنبال تو می‌گشتند. کسی خبر درستی نداشت. هنوز معلوم نبود کی شهید شده و کی مجروح. حرف‌ها زیاد مطمئن نبود. یکی می‌گفت: «من دیدمش. سالمه.» یکی دیگر می‌گفت: «شهید شده.» آن یکی هم می‌گفت: «وقتی دیدمش مجروح شده بود.» جنازه‌ای از تو نیامد، نمی‌دانستم شهادتت را باور کنم. آن‌قدر آتش دشمن سنگین بود که جنازه‌ی خیلی‌های دیگر هم نیامد مثل علی لشکری، محمود صانعی، ادریس سلیمانی، سلطانی و... موقع عقب نشینی، توی دشتی که از دو سه طرف گلوله و ترکش می‌ریخت، همین که می‌توانستند خودشان را نجات بدهند، معجزه بود. 🌷پیکر شهید «مهدی بخشی» بعد از ۱۰ سال چشم انتظاری پدر و مادر و خانواده به وطن بازگشت.... 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز فرمانده مهدی بخشی 📚 کتاب "دیدار جان" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟! وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران، وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود. ✍🏻به روایت همسر ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید... عجیب آرامش بخش است...✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شب که درست نخوابیده بود حالا هم که یک وقت استراحت بین کارهایش پیدا شده بود قرآن را باز کرد. یک ساعت تمام نگاهش ماند روی یک خط قرآن و بعدش قرآن را بست و رفت توی فکر...! پرسیدم: ببخشید حاجی چی دیدی؟ گفت: اگه بدونی قرآن چی میگه مسیر زندگیت رو پیدا میکنی،وظیفه‌ات رو میفهمی چیه! خیلی وقت ها اینطور دیده بودمش و مختص اون روزش نبود.. 🌹شهید حاج قاسم سلیمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
نماهنگ ابرمرد شجاع.mp3
2.42M
ابرمرد شجاع سردار دلها قهرمان کشورم حاج قاسم ما غیرت یعنی تو با اصالت یعنی تو حتی عکست شده بود کابوس داعشیا 🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌀 شهادت اتفاقی نیست؛ مخصوصا شهادت در روز ولادت حضرت زهرا و در آغوش حاج قاسم 📝 به یاد طلبه شهید علیرضا محمدی‌پور 🔸 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تک‌پسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛ ✅ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند. ✅ انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب. در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی. مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت. 🔺 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود. 🔻 کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانه‌ای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانه‌ای که بوی شهدا از آن استشمام می‌شد. ♨️ همین عید غدیر عروسی‌اش بود و دختری در راه داشتند به نام ... 💠 و دیروز علیرضا سبک‌بال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی... به فاتحه و صلواتی یاد کنیم از این شهید جوان روحانی ۲۴ ساله... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌹شهید حسین علم‌الهدی زیر ذره‌بین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.» 🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت. 🌹قبل از شهادت حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.» ۱۶ دی ماه سالروز ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯