eitaa logo
کوچه های آشنا
448 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
158 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
این دو و امثال اشیا عی که برای تا پای تمام شدن ایستادند و کار کردند، حرمتی به مراتب بالا تر از بعضی یقه بسته ها و ... دارند!... کمفروشی هر جا که باشه گناهِ!... که تا ساعت پنج بعد از در اداره می ماند، تا دريافت کند! ولی به اندازه دو ساعتِ کاری هم کار نمی کند! کار مردم را راه نمی اندازد!... با عرض ، مصداق در کار است. نفوذ و نفاق زیاد از ما فاصله ندارد!... ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────────
کوچه های آشنا
دیدنِ #عڪس ‌های شما بهـــانه است ! دلمان #شهادت می‌خواهد .. ✨یاد و خاطره شهدای بیست و یکم فروردین
✨امروز (21 فروردین) سالگرد18 شهید از استان زنجان: 🌹شهید سید داود شبیری🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید مهدی حسنی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1367/01/21 مریوان🔸یگان: ارتش. 🌹شهید گرزعلی شاهسون🔸اعزامی از خرمدره🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید محمود صالحی🔸اعزامی از خدابنده🔸تاریخ شهادت 1362/01/21 بانه🔸یگان: سپاه. 🌹شهید مسعود صحرایی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 قصرشیرین🔸یگان: ارتش. 🌹شهید سید ابراهیم صفوی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: سپاه. 🌹شهید داود عزیزالهی🔸اعزامی از خرمدره🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: سپاه. 🌹شهید حمید علی محمدی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید رمضانعلی قنبری🔸اعزامی از خدابنده🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 دهلران🔸یگان: ناجا(ژاندارمری). 🌹شهید اکبر محمدی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید قاسم یارقلی🔸اعزامی از ابهر🔸تاریخ شهادت 1363/01/21 جزیره مجنون🔸یگان: سپاه. 🌹شهید اکبر اجاقلو🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید محمد بیات🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید اسرافیل تاریقلی🔸اعزامی از ابهر🔸تاریخ شهادت 1367/01/21 مریوان🔸یگان: ارتش. 🌹شهید صفی الله جعفری🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1367/01/21 مریوان🔸یگان: ارتش. 🌹شهید نقی حمزه لو🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1367/01/21 پنجوین🔸یگان: ارتش. 🌹شهید عزت الله داداشی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1366/01/21 شلمچه🔸یگان: بسیج. 🌹شهید حبیب الله سعیدی🔸اعزامی از زنجان🔸تاریخ شهادت 1359/01/21 سنندج🔸یگان: سپاه. https://eitaa.com/khatemogaddam 🌹شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات🌹
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا محمدحسين ایوبی دو فرشته بنام محمد و زهرا خانم به مورخ سیزدهم مهر ماه ۱۳۳۶ در تهران صاحب فرزندی آسمانی بنام محمدحسين شدند. سرانجام با لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ پنجم بهمن ماه ۱۳۶۴ از فاو به مقصد بهشت پر کشید   ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅─────────
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا #شهیدوالامقام محمدحسين ایوبی دو فرشته
خاطره: من در لشگر 77 خراسان تیپ 3 گردان 110، گروهان سوم سرباز بودم و هیچ اطلاعی از حضور برادرم در نداشتم تقریبا اولین زمستان سال 1364، بود ما با دوستان بازی می کردیم که ناگهان از پشت سر مرا صدا زدند و برگشتم دیدم برادرم ایوب است پرسان پرسان به محل گروهان ما آمده بود تا مرا پیدا کند با دیدن او انگاری تمام دنیا را به من دادند چون او هم برادر بزرگم بود هم جای پدر برایم داشت بعد از اتمام اهواز تمام مسیر را حدودا یک ساعت پیاده آمده بود تا مرا ببیند خلاصه هر هفته می آمد و من برایش نهار نگه می داشتم از بخت بد هر جمعه نهار بود ایوب با شوخی به من میگفت؛ شما را سبزی بسته تا بیشتر ویتامین جمع کنید این دیدار ها خیلی خوب بود.آخرین دیدار من و برادرم یازدهم بهمن 1364، بود او تازه از مرخصی برگشته بود وقتی وارد ما شد خندید و گفت باز قرمه سبزی دارین من گفتم بله اگر نمی خوری کنسرو باز کنم گفت: نه شوخی می کنم بعد ظهر با هم صحبت کردیم غروب آفتاب وقت فرا رسید. او به من گفت اگر می توانی بیا کمی با هم قدم بزنیم تا بیشتر باهم صحبت کنیم چون فرمانده گروهان به من گفته بود به همین زودیها حمله ای در پیش است و لشکر 77 خراسان که جزو یگانهای است من برای اینکه مدت بیشتری با ایوب باشم حرفش را قبول نمودم و با هم قدم زنان به طرف جاده رفتیم کمی مانده بود که برسیم برادرم گفت تا اینجا خوبه تو هم برگرد. تا من سوار ماشین بشوم تو هم به یگان میرسی ما هم دیگر را بغل کردیم و رو بوسی نمودیم. و این رو بوسی و خدا حافظی کمی طولانتی تر از دفعات قبل بود یک لحظه من فکر کردم حتما در عملیاتی که پیش رو است من می شوم و ایوب آخرین نفر از افراد خانواده است که می بینم هر چند به من چیزی نگفت ولی از خند هایش فهمیدم او نیز چنین فکری در ذهن دارد خلاصه وقتی ایوب حرکت کرد دلم گرفت و بغض گلویم را فشرد یواش یواش گریه کردم و به ایوب نگاه می کردم تا اینکه رفت و از چشمانم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا اینکه خبر شهادتش را شنیدم او رفت و من ماندم خوش به حال آنان و بد به حال ما که ماندیم. راوی : رضا ایوبی برادر شهید