eitaa logo
کوچه های آشنا
450 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
158 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا #شهیدوالامقام محمدحسين ایوبی دو فرشته
خاطره: من در لشگر 77 خراسان تیپ 3 گردان 110، گروهان سوم سرباز بودم و هیچ اطلاعی از حضور برادرم در نداشتم تقریبا اولین زمستان سال 1364، بود ما با دوستان بازی می کردیم که ناگهان از پشت سر مرا صدا زدند و برگشتم دیدم برادرم ایوب است پرسان پرسان به محل گروهان ما آمده بود تا مرا پیدا کند با دیدن او انگاری تمام دنیا را به من دادند چون او هم برادر بزرگم بود هم جای پدر برایم داشت بعد از اتمام اهواز تمام مسیر را حدودا یک ساعت پیاده آمده بود تا مرا ببیند خلاصه هر هفته می آمد و من برایش نهار نگه می داشتم از بخت بد هر جمعه نهار بود ایوب با شوخی به من میگفت؛ شما را سبزی بسته تا بیشتر ویتامین جمع کنید این دیدار ها خیلی خوب بود.آخرین دیدار من و برادرم یازدهم بهمن 1364، بود او تازه از مرخصی برگشته بود وقتی وارد ما شد خندید و گفت باز قرمه سبزی دارین من گفتم بله اگر نمی خوری کنسرو باز کنم گفت: نه شوخی می کنم بعد ظهر با هم صحبت کردیم غروب آفتاب وقت فرا رسید. او به من گفت اگر می توانی بیا کمی با هم قدم بزنیم تا بیشتر باهم صحبت کنیم چون فرمانده گروهان به من گفته بود به همین زودیها حمله ای در پیش است و لشکر 77 خراسان که جزو یگانهای است من برای اینکه مدت بیشتری با ایوب باشم حرفش را قبول نمودم و با هم قدم زنان به طرف جاده رفتیم کمی مانده بود که برسیم برادرم گفت تا اینجا خوبه تو هم برگرد. تا من سوار ماشین بشوم تو هم به یگان میرسی ما هم دیگر را بغل کردیم و رو بوسی نمودیم. و این رو بوسی و خدا حافظی کمی طولانتی تر از دفعات قبل بود یک لحظه من فکر کردم حتما در عملیاتی که پیش رو است من می شوم و ایوب آخرین نفر از افراد خانواده است که می بینم هر چند به من چیزی نگفت ولی از خند هایش فهمیدم او نیز چنین فکری در ذهن دارد خلاصه وقتی ایوب حرکت کرد دلم گرفت و بغض گلویم را فشرد یواش یواش گریه کردم و به ایوب نگاه می کردم تا اینکه رفت و از چشمانم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم تا اینکه خبر شهادتش را شنیدم او رفت و من ماندم خوش به حال آنان و بد به حال ما که ماندیم. راوی : رضا ایوبی برادر شهید
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا بخشعلی باقری دو فرشته بنام رجب و قزبس خانم به مورخ دوم خرداد ماه ۱۳۴۷ در روستای قیطول از توابع صاحب فرزندی آسمانی بنام بخشعلی شدند. سرانجام در لباس مقدس خاکی بسیج به ندای هل من ناصر ، و در رکاب ولی زمانش به مورخ یازدهم آبان ماه ۱۳۶۱ از عین خوش به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. وصیتنامه: به شما برادران و خواهرانم می کنم کبیر انقلاب را تنها نگذارید، برای اینکه او حکم زمان است و همچنین سنگر های و دعای_کمیل را خالی نگذارید، دهنده باشید و از عزیزانتان هم ناراحت نشوید. برای رسیدن به هدف باید داد راه شهیدان راه است. با ادامه دهنده باشید.   ✨کوچه های آشنا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/khatemogaddam ╰┅───────── شادی ارواح طیبه شهدا  
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام اسفندیار ولی دو فرشته بنام عبدالحمید و گلزار خانم مورخ پنجم آبان ماه ۱۳۴۵ در روستای علی بلاغی شهرستان ابهر صاحب فرزندی آسمانی بنام اسفندیار شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر و در رکاب ولی زمانش به مورخ دوازدهم اردیبهشت ماه۱۳۶۳ از بانه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. وصیتنامه: از برادران عزیز تقاضا دارم که عزیز را فراموش ننمایند راه را ادامه دهند را تنها نگذارند شهید از از زبان همسر؛ از آنجایی که علاقه زیادی به ، و داشت هرگاه کسی پشت سر حرفی می‌زد زود عصبانی می شد و مجلس را ترک می‌کرد، از اول در برنامه ها و تظاهرات شرکت گسترده ای داشت و همیشه سفارش می کرد که در و شرکت کنید و فراموش نکنند که دشمن از همین جمع شدن‌ها می‌ترسد و از و شما مسلمانان می ترسد، لذا همیشه یادآوری می‌کرد که به صورت گسترده شرکت کنید. راوی: مارال امیرلو ( ) ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام رسول افشاری دو فرشته بنام اکبر و فيروزه خانم به مورخ بیستم آبان ماه ۱۳۴۳ در روستای فیله ورین شهرستان خرمدره صاحب فرزندی آسمانی بنام رسول شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ شانزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ از ابوغریب به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. وصیتنامه: ای و عزیزم که در و در صف و در ها، را نگه داشته اید ما هم با برادران اسلامی در سنگرها جان بر کف آماده هر نوع جانبازی هستیم، ای و ای اگر من شدم گریه نکنید مرگ حق است چه بهتر که در و ... باشد، تو ای بعد از من گریه نکنید مگر در شهادت عباس گریه کرد مگر ابراهیم خلیل ا... از عزیز ترین فرزند خود نگذشت پس دیگر چه غمی و چه ملالی، دیگر چه گریه ای، ای جان سرت را در جامعه بالا بگیر، سینه ات را سپر کن، شاد باش و با زبانت بگو که امانتی داشته ام از طرف ، اینک این امانت را در به خدا می دهم به بگو را فراموش نکنند. ✨ڪـوݼـــــــــہ‌هـاے‌آشنــــــــــا 💫 ─────────┅╮ https://eitaa.com/koochehhayehashena ╰┅─────