☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـــــــــ🌺ــــــــدا
#شهیدوالامقام حیدرایم
دو فرشته بنام محمد و جهان خانم به مورخ هشتم آبان ماه ۱۳۴۱ در توابع #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام حیدر شدند.
سرانجام در لباس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر #لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ هشتم آبان ماه ۱۳۶۰ از ارتفاعات الله اکبر به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای بالا زنجان آرام گرفت.
خاطره:
در زمان #انقلاب با وجود اینکه سن کمی داشت ولی در #تظاهرات شرکت میکرد و به گاردیها خیلی اذیت میکرد. یکبار در چهار راه گاردیها دستگیرش کرده بودند و به #زندادن انداخته بودند دو سه روز در زندان ماند خیلی اذیتش کرده بودند به قدری زده بودند که دیگر در تظاهرات شرکت نکند. با واسطه یکی از همسایههایمان که از ماموران شاه بود آزاد شد فردای همان روز دوباره به #تظاهرات رفت اصلا از کسی ترسی نداشت هر کاری میکردیم جلویش را بگیریم نمیتوانستیم میگفت: یک #وظیفه است.
راوی: زینب قدیمی ( زنداداش شهید)
✨کوچه های آشنا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────────
شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانہ
#شهید_جبار_ایده_لوئی
#شهید_حیدر_ایم
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا #شهیدوالامقام محرمعلی بختیاری دو فرشته بنام محمد و مه
خاطره:
اينجانب دانش آموز سوم راهنمايي بودم، قبل از #اعزام حقير يك #روحاني وارد كلاس شد و شروع به سخنراني در خصوص وضعيت #جنگ كه توسط صدام و صداميان بر #كشورايران تحميل شده بود را كرد، از طرفي هم #رهبركبيرانقلاب اسلامي ايران در سخنرانيها به حاضرين در #مسجد #جماران تاكيد كرده بود كه #واجب است بر هر كسی که به جبهه ها كمك کند یا #حضور یابد در مناطق جنگي، از آن روز به بعد بر خودم #وظيفه دانستم در حد توان بتوانم در جنگ شركت كنم، به نحوي كه با حسين خاتمي نژاد ( #شهيد ) مراجعه به #بسيج كرديم جهت تشكيل پرونده. متاسفانه از ما دو نفر ثبت نام نمي كردند كه مجبور شديم با حسين خاتمي نژاد از روي #شناسنامه كپي نموده وتاريخ تولدمان را تغيير داديم حسين خاتمي نژاد متولد 1343بود در كپي به 1342تغيير داد وبنده كه متولد 1344بودم تاريخ تولدم را به 1342تغيير داديم و از روي تغيير دوباره كپي نموده ،همراه با ساير مدارك برديم وتشكيل پرونده دادیم، بعد ازچند روز در تاريخ 1/9/60به پادگان 21حمزه(معروف بود به پادگان 21نعشه اعزام جهت تعليم -آموزش نظامي بعد از اعزام به مناطق جنگي شديم. به مناطق كردستان (سردشت -بانه –نوسود-مريوان-وفكه –پاسگاه زيد-جزايرمجنون-شرق دجله-جفيل-كانيمانگاي عراق (شهر نال پارس )در زمان اعزام به بانه، كه ماموريتمان آن بود قله مرزي (سور كوه)را تصرف و خطوط آن را ثبت كنيم، پس از يك هفته بعد از استقرارمان در آن قله، روزي فرمانده گروه اعزامي ما به پايگاه ما مراجعه كرد، وقتی با قيافه ناراحت و عصباني فرمانده( #شهيد حسن باقري )صحبت كرديم و علت عصبانيت را جويا شديم، متوجه شدم كه بچه هاي آموزشي اعزامي از زنجان مستقر در پايگاه شوقي را كوموله ها تارماركرد و پايگاه را از دست بچه هاي زنجان گرفته بودند و حتي بچه هاي زنجان يك نفر شهيد داده بودند.آن شهيد بزرگوار به تنهايي مقاومت كرده بود تا اينكه به درجه شهادت مي رسد و كوموله ها قانع نمي شوند و گوش شهيد را از بيخ مي برند و با خود مي برند به خاطر سند جناياتشان براي ارائه به اربابانشان تا اينكه مورد تقدير قرار بگيرند. روز شماري مي كرديم كه يك روزي انتقام آن برادر شهيد را از آن مزدوران خود فروخته بگيريم. بالاخره يك روزي که كوموله ها به پايگها ها حمله كردند ما لحظه شماري مي كرديم كه جواب گستاخي آن ها را بدهيم. موقعي كه كوموله ها به پايگه حمله كردند. ما( بچه هاي #زنجان اعزام مجددي ها) جواب دندان شكني به مزدوران خود فروخته داديم كه مي توان گفت بالاي 100 نفر كوموله ها كشته و زخمي دادند . نيروي مستقر در پايگاه بيشتر از ده نفر نبوديم .از اين درگيري به بعد تا زماني كه ما در آنجا بوديم جرعت حمله مجدد نكردند تا زماني كه ماموريتمان به اتمام رسيد و پايگاه را به نيروهاي تازه نفس تحويل دادیم.
راوی: خاطره از زبان خود شهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/khatemogaddam
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات #اَللّــــــهمعَجــِّــــــللِوَليـــِّــــڪَالفـَـــــــرَج #وَالعـــافيــَـــــــــــــةَوَالنَـــصْــــــــــــــر #وَاجَـعَلْنــــامِنخَيـْــرِاَنْصــــارِهوَأعْـــــوانِـــــہ
#وَالْـمُستَـــشْــــهَديـنَبَيْنَيَــــــدَيــْـــــــــہ
#شهید_محرمعلی_بختیاری
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام اکبر محمدی
دو فرشته بنام احمد و زهرا خانم به مورخ یکم فروردین ماه۱۳۴۷ در #زنجان صاحب فرزندی آسمانی بنام اکبر شدند.
#دانش_آموز داستان ما در لباس مقدس خاکی #بسیج همیشه در صحنه به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت.
وصیتنامه:
#پدرم و #مادر گرامیم امیدوارم که شما مرا ببخشید چون خود را از تبار #حسینع میدانستم به این راه رفتم و #شهادت را پیشه خود ساختم. ما #انقلاب کردیم که #آزاد باشیم نه مورد تجاوز بیگانگان قرار گیریم و متجاوزان به کشور ما حمله کردند و #وظیفه ما این بود که در مقابل آنها #مقاومت کنیم تا به #پیروزی یا به #شهادت برسیم . شما باید در پشت #جبههها مقاومت کنید که #مقاومت در #پشتجبهه بیشتر از #مقاومت ما ارزش دارد و به حرف منافقان گوش فرا ندهید که آنها قصد ساقط شدن این حکومت را می خواهند. و از #برادران می خواهم که #راهشهدا را تا پیروزی حق بر باطل ادامه دهند و از #خواهرانم میخواهم که #حجاب را فراموش نکنند و فرزندانی را #تربیت کنند که در آینده به این کشور خدمت کنند که آنها آینده سازان این #مملکتاسلامی میباشند.
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_اکبر_محمدی