کوچه های آشنا
﷽ ✨کوچه های آشنا شهید والامقام بهرام اوجاقی دو فرشته بنام قربانعلی و خدیجه خانم به مورخ یکم مرداد
خاطره:
هشت ساله بودم روزی در کوچه با دوستانم #بازی میکردم . بازیمان گرم گرفته بود نمیدانم چه شد که به زیر انداز احتیاج پیدا کردیم به همین دلیل من بدون فکر چادرم را از سرم برداشتم و به بچه ها دادم چون در جمع ما کسی به جز من چادر نداشت اتفاقا روسریم را هم جهت کار دیگر از سرم باز کردم موهایم را تازه پسرانه کوتاه کرده بودم و بلوز وشلوار به تن داشتم در همین حین برادرم ( بهرام) به خانه برمیگشت مرا دید ولی نشناخت و خیال کرد پسر بچه هستم . من با دیدن برادرم با شوق و ذوق به طرفش دویدم او با دیدن من تعجب کرد و ناراحت شد از من پرسید لیلا چادرت کجاست؟ توضیح دادم که چادرم را دادم به بچه ها در حالی که ناراحت بود به آرامی به من گفت: درست است که به سن تکلیف نرسیده ای ولی من دوست دارم خواهر کوچکم #باحجاب باشد و #حجاب خودش را با اینکه به سن تکلیف نرسیده رعایت کند. برایم توضیح داد #خداوند بچه ها را دوست دارد و اگر ببیند که به گفتههای او عمل میکند، بیشتر دوستش دارد. در حالی که هنوز در #کوچه بودم رفتم #چادرم را از دوستانم گرفتم و سر کردم. بهرام خیلی خوشحال شد و تبسمی کرد و به طرف خانه راه افتاد.
راوی: لیلا اوجاقی( خواهر شهید)
#صلوات
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام محمدعلی اسکندری دو فرشته بنام مصیبت و
خاطره:
یک روز #میهمان داشتیم و محمد در خانه نبود عصر که شد محمد از راه رسید در دستش یک #جعبهمیوه بود. جعبه را آورد گذاشت وسط اتاق همه کنجکاو شدیم که چرا میوه را با جعبه وسط اتاق گذاشت. نگاه کردیم دیدیم چند تا سیب بیشتر داخل جعبه نیست همه زدیم زیر خنده . چون جعبه بزرگ بود و توی آن فقط سه یا چهارتا #سیب بود! محمد مثل بچه های که مسخره شان کرده باشی، اخمی کرد و گفت: نخندید؛ ولی ما باز خندیدیم و گفتیم: خب توی نایلون می آوردی چهار تا سیب که این همه دنگ وفنگ نمی خواد. گفت: من نمی خواستم بگویم، حالا که می خندید باشه. راستش داشتم به خانه می آمدم و جعبه در دستم بود دیدم؛ #کوچه پُراست از #بچه ، از سر کوچه هر بچه ای را که دیدم به او یک عدد #سیب دادم. نمی شد که آنها در دستم #میوه را ببینند و من آن را بیاورم خانه. اگر هم گذاشتم وسط اتاق برای این بود که #مهمان ها ببینند که زیاد نیست. و باید چهار تا سیب را تقسیم کنیم
راوی: #همسرشهید
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_محمدعلی_اسکندری