eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
263 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آرتا از کودکی اسم خودشو دوست نداشت. دلش می خواست اسمش محمد باشه. بارها از مادرش پرسیده بود چرا اسم منو آرتا گذاشتید . مادرش می گفت این اسم، خیلی شیکه .خارجیه . اما آرتا این چیزها رو دوست نداشت و می گفت توی کتاب خوندم که اسم آدمها، روی روح و روان اونها اثر داره . چرا اسم من یه اسم بی معنیه اما اسم دوستام، محمد، علی ، حسین ، جواد و ... است. منم دلم میخواد اسمم محمد باشه . مامان درباره ی حرفهای آرتا فکر کرد و از طرز فکر خودش خجالت کشید. اون روز مامان یه تصمیم جدید گرفت و تا سالروز تولد آرتا صبر کرد. روز تولد آرتا که رسید مامان مهمونای زیادی رو بیشتر از هر سال از بین دوستای آرتا و اقوامشون دعوت کرد. مهمونا وقتی وارد شدن دیدن روی یه تابلوی بزرگ نوشته بود محمد نقی عزیزم تولدت مبارک. آرتا قبل از همه متوجه نیت مادرش در مورد تغییر اسمش شد. اما انتظار اضافه شدن اسم نقی رو نداشت. مامان به آرتا گفت نقی به معنی پاک بودن از کارهای بده . ضمنا چون این روزها امام دهم ما که لقبش نقی است مورد ظلم و بی احترامی قرار گرفته، خواستم اسم تو رو محمد نقی بگذارم تا به همه نشون بدم این اسم چقدر زیبا و با معناست. آرتا انقدر از این اسم خوشش اومده بود که دیگه توجهی به کادو ها و مراسم جشن تولد نداشت . فقط بارها گفت که دیگه دوست ندارم کسی منو آرتا صدا بزنه. همه ی مهمونها از این کار مادر محمد نقی تقدیر کردند و به این فکر احسنت گفتند. آرتا از اون روز به بعد وقتی می خواست خودشو معرفی کنه با غرور و سرافرازی می گفت من محمد نقی هستم. انسیه نوش آبادی بخش کودک و نوجوان تبیان
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
هزاران مایل دور از زمین، آنطرف دنیا سیاره كوچكی بنام فلیپتون قرار داشت. این سیاره خیلی تاریك و سرد بود،بخاطر اینكه خیلی از خورشید دور بود و یك سیاره بزرگ هم جلوی نور خورشید را گرفته بود. در این سیاره موجودات عجیب سبز رنگی زندگی می كردند آنها برای اینكه بتوانند اطراف خود را ببینند از چراغ قوه استفاده می كردند. یك روز اتفاق عجیبی افتاد. یكی از این موجودات عجیب كه اسمش نیلا بود، باطری چراغ قوه اش را برعكس درون چراغ قوه گذاشت. ناگهان نور خیره كننده ای تابید و به آسمان رفت ، از كنار خورشید گذشت و به سیاره ی زمین برخورد كرد. آن نور در روی سیاره ی زمین به یك پسر بنام بیلی و سگش برخورد كرد. نیلا بلافاصله چراغ قوه اش را خاموش كرد ولی آن دو موجود زمینی بوسیله نور به بالا یعنی سیاره ی فلیپتون كشیده شدند. آنها در فضا به پرواز در آمدند و روی سیاره ی فلیپتون فرود آمدند. بیلی سلام گفت و نیلا هم دستش را تكان داد. بیلی گفت: وای، اینجا همه چیز از بستنی درست شده شده است. سگ بیلی هم پاهایش را كه به بستنی آغشته شده بود ، لیس می زد. نیلا با ناراحتی گفت: ولی هیچ كس اینجا بستنی نمی خورد چون هوا خیلی سرد است. نیلا خیلی غمگین به نظر می رسید. او پرسید: آیا شما می توانید به ما كمك كنید، ما به نور خورشید احتیاج داریم تا گیاهان در سیاره ما رشد كنند؟ بیلی گفت: من یك فكری دارم. آیا می توانی ما را به خانه امان برگردانی؟ نیلا گفت: یك دقیقه صبر كن. سپس او باطریهای چراغش را برعكس قرار داد. زووووووووووم. بیلی و سگش به كره زمین برگشتند بیلی به حمام رفت و آینه را برداشت. او به حیاط آمد و آینه را طوری قرار داد كه اشعه خورشید كه به آینه می خورد اشعه هایش به سیاره فلیپتون برگردد با این فكر بیلی، سیاره فلیپتون دیگر سرد نبود. هر روز سگ بیلی آینه را در زیر نور خورشید قرار می داد تا نور و گرمای كافی به سیاره كوچك برسد. حالا دیگر نیلا و دوستانش می توانستند در زیر نور خورشید از خوردن بستنی لذت ببرند. بخش کودک و نوجوان تبیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14-47.Muhammad.04 (1).mp3
3.48M
آيه ۴ سوره محمد ، فلسفه جهاد در اسلام: فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿٤﴾ پس هنگامی که [در میدان جنگ] با کافران روبرو شدید، گردن‌هایشان را به‌شدت بزنید تا آن‌گاه که بسیاری از آنان را با سختی و غلظت ازپای‌درآورید، دراین‌هنگام [از دشمن اسیر بگیرید و] آنان را محکم ببندید، [پس‌از اسیرگرفتن] یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [دربرابر آزادکردنشان] فدیه و عوض بگیرید تا آنجا که جنگ بارهای سنگینش را برزمین‌نهد. این است [فرمان خدا]؛ و اگر خدا می‌خواست [خود بدون فرمان جنگ] از آنان انتقام می‌گرفت [ولی به جنگ فرمان‌داد] تا برخی‌ازشما را به‌وسیله برخی‌دیگر بیازماید، و کسانی‌که در راه خدا به‌شهادت رسیده‌اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمی‌کند. معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 eitaa.com/moejezeyepeyambar کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علی‌اصغر در ایتا👇 eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مرثیه‌ای برای حقوق بشر 🤯 تا حالا می‌دونستین آمریکا زمانی از بمب‌های اتمی استفاده کرده که جنگ جهانی عملا تموم شده بود؟ 😏 دلیل اصلی استفاده از این بمب‌ها رو از زبان آقا بشنوید 💥 سالروز حمله اتمی آمریکا به ژاپن 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🌷 شهید عباس بابایی 🛩 دل همه می‌لرزید که آیا او می‌تواند؟ 😌 او توانست 🕊 به‌مناسبت ۱۵مرداد، سالروز شهادت سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱 📽کلیپی زیبا با موضوع بهترین الگو عج 🌱🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌱 🌹کانال گل نرگس🌹 ╭━═━⊰🌱🌹🌱⊱━═━╮ @golenarges_jamkaran ╰━═━⊰🌱🌹🌱⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
لاله‌های باغچه‌ی پیرزن یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. یک پیرزن مهربانی بود که در یک خانه ی کوچک زندگی می کرد. پیرزن مهربان در باغچه ی خانه اش یک عالمه لاله های زیبا داشت. یک شب که پیرزن خواب بود با صدای آوازی قشنگ بیدار شد. او به طرف پنجره رفت و به بیرون نگاه کرد. انگار صدا از طرف لاله ها بود. اما پیرزن چیزی ندید. صبح روز بعد پیرزن به سمت گل هایش رفت و با دقت به آن ها نگاه کرد، اما نه چیزی دید و نه صدایی شنید. شب بعد پیرزن دوباره با همان صداها بیدار شد. از رختخوابش بلند شد و یواشکی به طرف باغچه اش رفت. ماه خیلی زیبا می تابید و گل ها به آرامی به این طرف و آن طرف تاب می خوردند. پیرزن با دقت به گل ها نگاه کرد و دید کنار هر گل لاله ای یک مامان پری ایستاده و برای بچه اش لالایی می خواند و گل لاله را مانند گهواره تاب می دهد. پری کوچولوها هم داخل گل های لاله می خندند و بازی می کنند. پیرزن مهربان یواشکی به خانه اش برگشت و از آن زمان به بعد دیگر هیچ گل لاله ای را نچید و به همسایه هایش هم اجازه نداد که آن ها را بچینند. گل های لاله روز به روز بزرگ تر و خوش رنگ تر می شدند و عطر آن ها مانند گل رز تمام باغچه و اطرافش را خوشبو می کرد. آن ها همه ی سال شکوفه می دادند و هر شب مامان پری ها بچه های شان را نوازش می کردند و آن را در گهواره های لاله ای تاب می دادند. اما یک روز پیرزن مهربان دیگر بیدار نشد، چون او مرده بود. همسایه ها که مثل پیرزن مهربان نبودند گل های لاله را چیدند و به جای آن سبزی کاشتند. اما همه ی سبزی ها خراب شدند و دیگر هیچ گل و سبزه ای در آن باغچه رشد نکرد. اما قبر پیرزن خیلی زیبا بود، چون پری ها بالای آن آواز می خواندند و گل های بهاری مثل_داوودی، بنفشه و لاله_ روی آن می روییدند. ترجمه:نعیمه درویشی بخش کودک و نوجوان تبیان کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خداوند در نخستین آيه سوره «همزه» با تهديدی كوبنده به سراغ عيب‌جويان و غيبت‌كنندگان مى‌رود و مى‌فرمايد: (واى به هر عيب‌جوى غيبت‌كننده‌اى كه مردم با ايمان را به سخريه مى‌گيرند و با نيش زبان و حركات دست، چشم و ابرو در پشت سر و پيش رو مؤمنان را هدف تيرهاى طعن و تهمت قرارمى‌دهند)؛ «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَة لُمَزَة» 📚آیین رحمت - معارف اسلامی و پاسخ به شبهات کلامی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌊 ساحل سرافراز 😉 دیگه گذشت زمانی که انگلیسی‌ها دستور می‌دادن ✅ «در دوره‌ ننگین پهلوی‌ها و قاجاری‌ها ما با این همه ساحل دریایی، با این همه امکانات دریایی، دریا را نمی‌شناختیم، بلد نبودیم. نیروی دریایی ما هم سرش به کارهای دیگری گرم بود. انقلاب دریا را از تعطیلی در آورد، دریانوردی را از فراموشی خارج کرد.» ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🌊 دریایی از برکت 🤔 تا حالا به استفاده‌های دریا فکر کردی؟ ✅ «دریای آزاد مال همه است. دریا و هوا باید برای همه‌ ملت‌ها آزاد باشد، امنیت کشتیرانی و حمل و نقل دریایی باید برای همه‌ کشورها تأمین بشود.» ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🤲 خدا سایه شما رو از سر ملت ایران کم نکنه ✂️ بخشی از سخنان آقا در دیدار ناوگروه ۸۶ ارتش | ۱۴۰۲/۵/۱۵ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
آرزوی معلم‌شدن معلم شدم مامان گفت:«حواست رو حسابی جمع کن؛ امروز دانش آموز نیستی، بلکه خانم معلم هستی.» راه می افتم به مدرسه که می رسم دلهره ام بیشتر می شود. یعنی از پس کارها بر می آیم ؟ درس امروز را خوب حاضر کرده ام تا آن را برای بچه ها توضیح دهم . امروز سمیه ناظم است و مژده مدیر. امروز قرار است خود بچه ها مدرسه را اداره کنند. از هر کلاس یک نفر انتخاب شده تا معلم باشد. سهیلا هم به جای خانم مولایی، خدمت گزار مدرسه، مسئول تمیز کردن مدرسه است. سمیه و مژده توی دفتر هستند بعد از برنامه ی صبحگاهی بچه ها مثل هر روز می روند سر کلاس. من الآن معلم هستم. بعد از بچه ها وارد کلاس می شوم. -برپا -خواهش می کنم بنشینید. درس می دهم حتماً معلم های دیگر هم مشغول درس دادن هستند. زنگ تفریح می خورد ما مثل خانم معلم هایمان توی دفتر چای می خوریم. من مثل خانم معلم خودمان از پنجره دفتر به حیاط نگاه می کنم. سهیلا دور حیاط می گردد. البته کسی هم آشغال نمی ریزد. خانم معلم های واقعی خوش حال هستند و می خندند. سمیه زنگ کلاس را سر ساعت می زند. می دانم که باید مثل یک معلم فکر کنم. نباید آرزو کنم که ای کاش زنگ تفریح بیشتر بود. سر کلاس می رویم نغمه با کنار دستی اش صحبت می کند. به او می گویم ساکت باشد و به درس گوش کند. می گویم نغمه خانم ، هم خودت گوش نمی کنی هم حواس بچه ها را پرت می کنی. بچه های دیگر حتی مونا هم به حمایت از هدیه بر می خیزند. گونه های نغمه قرمز می شود سرش را پایین می اندازد. من به درس ادامه می دهم و می دانم اگر حمایت همه بچه ها نبود، از کلاس بیرون می رفتم و می زدم زیر گریه. زنگ آخر است خانم مدیر از همه بچه ها که امروز در اداره ی مدرسه کمک کردند تشکر می کند و برایمان دست می زند. همه معلم ها،خانم ناظم و خانم مولایی برایمان دست می زنند. ما هم برایشان دست می زنیم. با صدای ساعت از خواب پریدم. چه خواب قشنگی بود، کاش من هم معلم می شدم، کاش خوابم واقعی می شد. بخش کودک و نوجوان تبیان کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مفهوم کودکانه سوره حمد: بسم الله الرحمن الرحیم به نام خدای بخشنده­‌ی مهربون الحمد لله رب العالمین شکر ‌می­‌کنیم خدایی رو که خدای همه‌چیز و همه‌جا و همه‌کسه الرحمن الرحیم خدای بخشنده مهربون مالک یوم الدین صاحب روز جایزه‌ها ایاک نعبد و ایاک نستعین خدایا تنها تو را می­‌پرستیم و تنها از تو یاری‌می­‌جوییم اهدنا الصراط المستقیم خدایا ما را به راه راست هدایت فرما صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین راه کسانی که دوستشون‌داری و به اونا جایزه­‌های زیادی دادی نه راه اونایی که تو رو ناراحت کردند و نه راه اونایی که راه راست رو گم‌کردند. کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 eitaa.com/koodakAliAsghar
تفسیر کودکانه سوره حمد معنی سوره مبارکه حمد یا فاتحه گشایندگی است.سوره حمد مادر قرآن است.به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان خدایی که از همه‌چیز و همه‌کس بزرگ‌نر است و نسبت به بنده‌هایش بسیارمهربان است، حتی از پدر و مادر ، ما در ‌همه‌حال خدا را می‌خوانیم و از او می‌خواهیم تا راه درست و راست را به‌ما نشان‌بدهد. از او می‌خواهیم که ما را به راه کسانی که مورد لطف خودش بوده‌اند و به آنها نعمت داده مثل انبیا و امامان و انسان‌های خوب و درست‌کار راهنمایی‌کند نه راه کسانی که راه را گم‌کرده‌اند و گم‌راه‌اند. کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 eitaa.com/koodakAliAsghar