آن روز مصطفی خیلی #عجله داشت، با هم وارد اردوگاه شدیم نگهبان جلوی در، جلوی ماشین را گرفت و چون ما را نمیشناخت اجازه ورود نمیداد.
مصطفی #عصبانی شد و برخورد تندی کرد و وارد شد وقتی حرکت کرد، نگاهی به مصطفی کردم و گفتم: «برای چی تند برخورد کردی؟ نگهبان تازه به جبهه اومده شما رو هم نمیشناخت».
مصطفی ماشین را متوقف کرده و به عقب نگاه کرد بعد هم از ماشین پیاده شد و به سراغ #جوان نگهبان رفت صورتش را بوسید و معذرتخواهی کرد جوان هم که فهمیده بود ایشان از فرماندهان است، خندید و گفت طوری نیست.
مصطفی ادامه داد: «میدانید چه کسی به من فهماند که اشتباه کردم. این حاجآقا که تو ماشین نشسته به من گفت که اشتباه کردم».
جوان نگاهی به من کرد و سلام کرد مصطفی ادامه داد: «اگر ما از روحانیت جدا نشویم، همه اشکالات کار خودمان را میفهمیم روحانیت متعهد حلّال مشکلات است».
شهید مصطفی ردانی پور
.
.
ایـنجابیــتالشهــداســت
#مذهبی #شهدا #شهیدانه #شهید #کتابخانه_شهدا #مدافع_وطن #امنیت #مدافعان_وطن #جبهه #دفاع_مقدس #شهدای_اصفهان #اصفهان #شهید_مصطفی_ردانی_پور #مصطفی_ردانی_پور #سردار #فرمانده