eitaa logo
خوشه چین
148 دنبال‌کننده
358 عکس
76 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹مدعیان تبلیغ دین🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری بعضی از مقدّس‏ مآبان و مدّعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر می‏ خیزند؛ شعارشان این است: اگر می‏ خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مایه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از خلق بگریز و به انزوا پناه ببر، و امثال اینها. بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی که مفهوم زهد، ترک وسائل معاش و ترک موقعیت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسان های دیگر باشد؛ وقتی که غریزه جنسی پلید شناخته شود و منزّه‏ ترین افراد کسی باشد که در همه عمر مجرّد زیسته است؛ وقتی که علم دشمن دین معرّفی شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود مسلّماً و قطعاً مردم به دین بدبین خواهند شد. مربّیان دین باید اوّل بکوشند خودشان عالم و محقّق و دین شناس بشوند و به نام دین مفاهیم و معانی نامعقولی در اذهان مردم وارد نکنند که همان معانی نامعقول منشأ حرکت های ضدّ دینی می‏ شوند، ثانیاً در اصلاح محیط بکوشند و از آلودگی های محیط تا حدود امکان بکاهند، ثالثاً از همه مهمتر و بالاتر اینکه به نام دین و به اسم دین با فطریات مردم معارضه و مبارزه نکنند؛ آن وقت است که خواهند دید مردم‏ یدْخُلونَ فی‏ دینِ اللَّهِ افْواجاً 📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۰ - ۵۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹با اسمت کاری نداریم🔹 📣 آيت‌الله شهید دکتر بهشتی آقای من! ما با «اسم» کاری نداریم؛ می‌خواهی اسم خودت را «لیبرال» بگذار یا «غیرلیبرال» ‏از تو می‌خواهیم اگر رئیس اداره‌ای هستی، اگر در برابر تبعیض، ظلم، فساد، رشوه، فاصله زیاد حقوق‌ها حساسی؛ و می‌کوشی تا این‌ها را به راه خدا، تقوا، عدالت و راستی بیاوری، بالای چشم ما هستی. ‏⁧ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
15.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹هشدار🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹یک دقیقه سکوت!🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری خیلی عجیب است! ما از یک طرف می‏ گوییم مسلمانیم و وابستگی خودمان را به دین اسلام اعلام می‏ کنیم، بعد در حساسترین مراکز کشور ما مثل مجلس شورای ملی و مجلس سنا ژست مادیگری به خودشان می‏ گیرند، چطور؟ یک رفیقشان را از دست می‏ دهند بعد یک نفر می‏ آید اعلام می‏ کند: فلان کس، دوست عزیز ما، از میان‏ رفت، فعلًا در میان ما نیست، پس یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم. بعد یک دقیقه «صُمٌّ بُکم» می‏ شوند. «یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنیم» یعنی چه؟! این سکوت چه اثر و فایده‏ ای دارد؟ می‏ خواهد بگوید من به قیامت و به مغفرت و طلب مغفرت و این حرف ها اعتقاد ندارم، یک دقیقه سکوت. این یک دقیقه سکوت را آدم هایی درآوردند که اساساً به این حرف ها اعتقاد نداشتند. در یک کشور اسلامی که برای یک نفر میت اظهار تأسف می‏ خواهد بشود که شکلش نباید یک دقیقه سکوت باشد. گفت: «یک دست به مصحفیم و یک دست به جام»؛ هیچ معلوم نیست که اصلًا ما مسلمانیم یا نامسلمان، به خدا اعتقاد داریم یا نداریم؟ قیامت را اعتقاد داریم یا منکر هستیم؟ هیچ وضعمان معلوم نیست، فقط تقلید محض، چرا؟ چون در دنیای اروپا برای مرده‏ های خودشان یک دقیقه سکوت می‏ کنند. چرا می‏ ترسید؟! مسلمانم، او مرده است، برای مسلمان طلب مغفرت باید کرد، یک سوره کوچک قرآن باید خواند؛ حمدی می‏ خوانیم، سوره‏ ای می‏ خوانیم، یا چهار تا قُلْ هُوَ اللَّه‏ می‏ خوانیم یا یازده تا قُلْ هُوَ اللَّه‏ می‏ خوانیم یا هفت تا انّا انْزَلْنا می‏ خوانیم. بچه‏ های ما وقتی که بشنوند برای مرده‏ های ما در مجلس شورا و مجلس سنا یک دقیقه سکوت اعلام می‏ کنند چه فکری می‏ کنند؟! معاد اصل است ولی این شعارها را باید حفظ کرد. 📚 پانزده گفتار، ص ۱۸۴ - ۱۸۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عینک سیاه🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نکته‏ ای را فیلسوفان توجه کرده‏ اند و آن اینکه انسان بیرون خودش را از آئینه و عینک وجود خودش می‏ بیند. ما یکدیگر یا جهان را با عینک وجود خودمان می‏ بینیم. اگر این عینک، سفید و بی‏ غبار باشد اشیاء و جهان را همان‏ طور که هست سفید و روشن می‏ بینیم، و اگر تیره و سیاه باشد جهان را تیره و سیاه می‏ بینیم، و این نکته بسیار جالب است. ملّای رومی می‏گوید: ◽️چون تو برگردی و برگردت سرت‏ ◾️خانه را گردنده بیند منظرت‏ امتحان کن، دور خود بچرخ، بعد بایست، می‏ بینی تمام اطرافت می‏ چرخد، در حالی که این‏طور نیست بلکه سر تو می‏ چرخد. اگر انسان با تقوا و روشن و پاک و صاف باشد، کوچک را کوچک، سفید را سفید، و سیاه را سیاه خواهد دید. اگرچه این مطلب یک مقدار شوخی است ولی یادم هست خطیب بسیار فاضل و مبرّز مرحوم اشراقی قمی - که شاید خیلی از آقایان اسم ایشان را شنیده باشند یا سخنرانی‏شان را دیده باشند، و از خطبای تقریباً درجه اول ایران، و هم فاضل بود و هم سخنور - یک وقتی در قم، بالای منبر، افتاده بود تو دنده انتقاد از قمی ها. {خیلی انسان معتقد خوبی هم بود} می‏ خواست بگوید این مردم عوام قم ما خیلی خرافاتی هستند؛ و از جمله می‏ گفت قمی ها به گربه سیاه خیلی احترام می‏ گذارند و فکر می‏ کنند که گربه سیاه از ما بهتران است، و لهذا وقتی گربه سیاه می‏ آید فوراً از بهترین غذاهاشان و گوشت خالص برایش می‏ اندازند. برعکس برای گربه‏ های دیگر اهمیتی قائل نیستند، آن مقداری هم که شرعاً باید به او داد نمی‏ دهند، و لهذا همه گربه‏ های دیگر در قم منقرض شده‏ اند و فقط گربه سیاه‏ ها مانده‏ اند. هرچه نگاه می‏ کنی در این شهر گربه سیاه می‏ بینی، آن هم چاق و چله. از منبر آمد پایین. طلبه خیلی خوشمزه‏ ای بود خرم‏ آبادی. اتفاقاً مرحوم اشراقی عینک سیاه به چشمش زده بود. وقتی آمد نشست، آن طلبه به همان زبان خرم‏ آبادی و خیلی ساده و لطیف گفت: قربانت! ما که تو این شهر گربه سیاه نمی‏ بینیم، تو عینک سیاه به چشمت زده‏ ای همه گربه‏ ها را سیاه می‏ بینی. خیلی مرحوم اشراقی خندید. حالا حساب این است: آدم عینک سیاه که به چشمش بزند - اگر چه آن داستان شوخی بود - همه گربه‏ ها را سیاه می‏ بیند. 📚 آشنایی با قرآن، ج ۳، ص ۲۲ - ۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹تربیت اخلاقی🔹 📣 آیت الله سید حسین موسوی تبریزی مرحوم آيت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری در تربیت اخلاقی طلاب روش غیرمستقیم را بر نصیحت خشک ترجیح می داد. یادم می آید یک روز بعد از درس در حالی که همراه ایشان می رفتیم به من فرمود: آقای موسوی! من نمی دانم چرا اینقدر به شما علاقه دارم؟ شاید به خاطر این است که شما نماز شب می خوانی. شاید من آن موقع نماز شب نمی خواندم و ایشان به نحو موثری به من القا کرد که باید نماز شب بخوانم. 📚 خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی، ص ۱۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹شکايت از امام🔹 📣 حجت‌الاسلام مسیح مهاجری از آيت‌الله موسوی اردبيلی زمانی که رئيس قوه قضائيه بودند شنيدم که گفتند: يکی از مهاجرين جنگ تحميلي که خانه و دارائی های خود در آبادان را از دست داده بود، نامه‌ای به من نوشت و از امام خمينی شکايت کرد که ايشان با انقلابی که کرده باعث بروز جنگ شده و به همين دليل بايد تمام زيان‌های مرا جبران کند. از آقای موسوی اردبيلی پرسيدم: شما با اين نامه و نويسنده آن چه کرديد؟ گفتند: نامه را به امام دادم و گفتم از شما شکايت شده و شاکي از من خواسته به اين شکايت رسيدگی کنم. امام گفتند: شما به وظيفه‌تان عمل کنيد و در رسيدگي قضائی تان به هر نتيجه‌ای رسيديد من آماده‌ام به حکمی که صادر می شود عمل کنم. 📚 روزنامه جمهوری اسلامی، سرمقاله، ۱۴۰۰/۴/۲۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ارمنی بادمجان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری گاهی هم حساسیت‌های کاذب در جامعه به وجود می‌آورند، یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می‌دهند که دلیلی ندارد. یکی از آقایان نقل می‌کردند که در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعاً لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود. این پسر کم کم جوانی برومند شد. جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. پدر بیچاره خیلی ناراحت بود و بچه به سخنانش گوش نمی‌داد، و از طرفی چون یگانه فرزند پدر بود پدر حاضر نمی‌شد طردش کند، می‌سوخت و می‌ساخت. کار هرزگی فرزند به جایی رسید که کم کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی مجلسی تشکیل نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. تدریجاً زنان هر جایی را می‌آورد. پدر بیچاره دندان به جگر می‌گذاشت و چیزی نمی‌گفت. در آن اوقات، تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. عده‌ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‌کردند به عنوان اینکه فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است، و مردم هم نمی‌خوردند و تدریجاً مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرام‌تر بود. در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» می‌گفتند. این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه «گوجه فرنگی» فقط وطن این گوجه را مشخص می‌کرد؛ ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهراً در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‌خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‌ای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد، آمد پسر را صدا زد و گفت: پسر! شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‌ام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‌ای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آورده‌ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست، دیگر من از تو پسر گذشتم، باید از خانه من به هر گوری که می‌خواهی بروی. این نمونه‌ای بود از حساسیت‌هایی که در مورد هیچ و پوچ و یا در مورد امور جزئی پیدا می‌شود؛ صد برابر حساسیتی است که در مورد امور اساسی پیدا می‌شود؛ کار حساسیت به جایی می‌رسد که تحمل «ارمنی بادمجان» از تحمل شراب و قمار و فحشا دشوارتر می‌گردد. 📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۳ - ۵۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عمل اسلامی🔹 📣 امام خمینی ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی هستیم، لکن وقتی ببینند ما را که در عمل، غیر او هستیم، از ما دیگر باور نمی‌کنند. وقتی می‌توانند باور کنند از ما که مایی که می‌گوییم جمهوری اسلامی هستیم، عملمان هم آن طور باشد. عمل طاغوتی نباشد. و قول، قول اسلامی، عمل اسلامی باشد و خود رفتار، اسلامی باشد. گفتار اسلامی باشد تا صادر بشود این جمهوری اسلامی در سایر کشورها. صدور با سر نیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در اینجاها رشد پیدا بکند. 📚 بیانات در دیدار با سفیران و کارداران جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۵۹/۱۰/۱۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹فضیل بن عیاض🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مردی است به نام فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق علیه السلام. او از معاریف است. یکی از مردانی است که دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی و سرقت و این حرف ها بسر برده است، بعد یک انقلاب روحی عجیبی پیدا می‏ کند و تتمه عمر خودش یعنی نیمی از آن را در تقوا و زهد و عبادت و در معرفت و حقیقت خواهی بسر می‏ برد. داستان معروفی دارد. او یک دزد معروفی بود سر گردنه گیر و خودش داستان خود را این‏ طور نقل می‏ کند، می‏ گوید شبی خانه‏ ای را در نظر گرفته بودم که آن شب آن خانه را بزنم. دیوار بلندی داشت. از نیمه شب گذشته بود. از دیوار بالا رفتم. به آن بالای دیوار که رسیدم و می‏ خواستم پایین بیایم، در یکی از خانه‏ های همسایه یا در بالاخانه مرد عابد و زاهد و باتقوایی، از آن مردمی که شب های خودشان را زنده نگه می‏ دارند، اتفاقاً مشغول خواندن قرآن بود، با یک آهنگ خوش و لحن بسیار زیبایی‏. از قضا تا فضیل به بالای دیوار رسید، مرد قاری قرآن و عابد به این آیه رسیده بود: 《الَمْ یأْنِ لِلَّذینَ امَنوا انْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ‏》 عرب بود، معنا را می‏ دانست. معنی آیه این است: آیا نرسیده است آن وقتی که دل مردم با ایمان، دل مردمی که ادعای ایمان می‏ کنند نرم بشود برای پذیرش یاد خدا؟ قساوت قلب تا کی؟ غفلت و بی‏ خبری تا کی؟ خوابیدن تا کی؟ حرام خواری تا کی؟ دروغگویی و غیبت کردن تا کی؟ شراب خواری و قماربازی تا کی؟ معصیت تا کی؟ این صدای خداست، مخاطبش هم ما مردم هستیم، خدا دارد به ما می‏ گوید: ای بنده من، ای مسلمان! آن وقتی که این دل تو می‏ خواهد برای یاد خدا نرم و خاضع و خاشع بشود کی می‏ خواهد برسد؟ آنچنان این مرد عابد این آیه را خواند که فضیل که بالای دیوار بود برایش چنین تجسم پیدا کرد: این خداست که این بنده‏ اش فضیل را مخاطب ساخته است، می‏ گوید: فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا کی؟ تا آیه را شنید، تکانی خورد. یک وقت گفت: خدایا همین الآن وقتش است؛ و همان جا از دیوار پایین آمد، توبه‏ ای کرد توبه نصوح، توبه‏ ای که این مرد را در ردیف عُبّاد درجه اول قرار داد. کارش به جایی رسید که تمام مردم در مقابل او خاضع بودند. او مردی نبود که به دربار هارون الرشید برود. هارون الرشید خیلی آرزو داشت فضیل بن عیاض را ببیند ولی گفتند فضیل هرگز به دربار هارونی نمی‏ آید. هارون گفت فضیل اگر نمی‏ آید ما می‏ رویم. یک وقت رفت به سراغ فضیل. هارون است، خلیفه مقتدری است که در دنیا کم پادشاهی آمده است که سِعه مُلکش به اندازه او باشد. یکی از مقتدرترین سلاطین دنیاست. مردی است فاسق و فاجر. مردی است که شب ها را تا صبح به شرابخواری و به زدن و رقصیدن و این حرف ها بسر برده است. آمد در حضور فضیل، همین فضیل با چند جمله صحبت کردن او را منقلب کرد. تمام کسانی که آنجا حاضر بودند گفتند دیدیم هارون در حضور فضیل کوچک و کوچک شد و اشک های او مثل باران جاری شد. نصیحت و موعظه‏ اش می‏ کرد، گناهانش را یک یک برای او شمرد. یک چنین مردی است فضیل بن عیاض. او با این حالتی که در این دوره پیدا کرد که به این درجه از تقوا و معرفت رسید معاصر امام جعفر صادق علیه السلام است و زمان هارون یعنی زمان موسی بن جعفر علیه السلام را هم درک کرده است. 📚 کتاب آزادی معنوی، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹پول نمی دهید، عمامه ام را بدهید🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم آقای فحّام از مرحوم آقای خویی نقل کرد: شیخ محمد طه نجف در جوانی از نظر معیشتی در مضیقه بود. شیخ محمد طه می گفت: روزی در حرم حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} بودم که عده ای زوار می خواستند پولی را که نذر حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} کرده بودند، درون ضریح بیندازند. من به آنها گفتم: من نیز از خادمان حضرت هستم و این پولی که شما نذر کرده اید، شامل حال من نیز می شود. آنها انکار کردند و گفتند: که ما باید پول را درون ضریح بیاندازیم. بعد از مدتی اصرار و انکار، قرار بر این شد که پول ها را در عمامه من بپیچند و عمامه را داخل ضریح کنند و بالا بیاورند و من مصرف کنم. من چند دفعه پول ها را به کف ضریح فرستادم و به آنها گفتم: قبول هست؟ صدای پول ها را شنیدید که به کف ضریح خورد و نذر شما ادا شد؟ وقتی آنها تصدیق کردند، من عمامه را بالا کشیدم. ناگهان عمامه در داخل ضریح به میخی گیر کرد. دوباره عمامه را رها کردم و بالا کشیدم. باز عمامه گیر کرد. این عمل چند بار تکرار شد. آنها به من گفتند: شیخ، دیدی گفتیم که حضرت قبول نمی کند؟ در این وقت شیخ محمد طه به حضرت اباالفضل {علیه‌السلام} خطاب می کند: حالا پول نمی دهید، لااقل عمامه ام را بدهید! تا این عبارت را به زبان آورد، ناگهان عمامه باز شد و پول ها داخل ضریح ریخت و عمامه بالا آمد. شیخ محمد طه از این اتفاق، خیلی ناراحت شد. در همان حال ندایی شنید که می گفت: "نُرید ..." که ظاهرا بشارتی به شیخ محمد طه بود که ما می خواهیم به مقامات برسی. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۴۵۶ - ۴۵۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹داستان طلبه و اقتدا در نماز🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در قدیم یک حرف هایی را ما به عنوان شوخی و متلک تلقی می‌کردیم، حالا می‌بینیم بعضی‌ها اصلًا برای اینها فلسفه درست کرده‌اند، می‌گویند اینها شوخی‌ نیست بلکه جدی است. یک شوخی بود که طلبه‌های مشهد می‌کردند، می‌گفتند طلبه‌ای می‌گفته است: من همیشه به آن آقایی که به من پول بدهد اقتدا می‌کنم و نماز من صحیح است. هرکس به من پول بدهد به همو اقتدا می‌کنم و نماز من قطعاً صحیح است. می‌گفتند: اگر هرکس به تو پول بدهد به او اقتدا می‌کنی، پس تو برای پول اقتدا می‌کنی. می‌گفت: هرکس که به من پول ندهد چون به من پول نمی‌دهد عقیده‌ام این می‌شود که او فاسق است و آن وقت اگر من پشت سرش نماز بخوانم نمازم باطل است. اما همان ساعتی که به من پول بدهد، پول که به دستم می‌آید می‌بینم عقیده‌ام هم تغییر کرد، از همان ساعت عقیده‌ام این می‌شود که آن آقا عادل است و آن وقت که نماز می‌خوانم نمازم هم درست است. چون عقیده من تابع پول من است؛ اگر پول به من بدهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او عادل است، و اگر ندهد عقیده‌ام واقعاً این می‌شود که او فاسق است. بنابراین من باید همیشه هرکس که به من پول ندهد پشت سرش نماز نخوانم چون نمازم باطل است، و هر که به من پول بدهد پشت سرش نماز بخوانم و نمازم درست است. ما این را همیشه به صورت یک شوخی تلقی می‌کردیم. حالا می‌بینیم نه، این خودش کم و بیش یک فلسفه‌ای است در دنیا که عقربه فکر بشر آنچنان ساخته شده است که نمی‌تواند در غیر جهت منافع و مصالح خودش فکر کند، جبر تاریخ است، جبر اقتصاد است، و غیر از این برای او امکان ندارد. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۶۰ - ۶۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin