eitaa logo
خوشه چین
136 دنبال‌کننده
361 عکس
79 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹خودتان را نصیحت کنید🔹 📣 امام خمینی توبه یک امری نیست که انسان بالفظ اَتوبُ اِلی‌اللّه‌ کارش درست بشود! ندامت است. این ندامت به این زودی ‌ها نمی ‌آید برای یک اشخاصی که پنجاه سال غیبت کرده؛ پنجاه سال فحش داده؛ ریشش را سفید کرده در فحش و غیبت! او نمی‌ تواند. او تا آخر عمر مبتلاست. اما شما جوان‌ ها که گاهی اتفاق می‌ افتد ـ و نگذارید اتفاق بیفتد ـ اگر یک مجلسی دیدید که غیبت می‌ کنند، در یک روایتی مثل اینکه هست که حضرت می‌ فرماید: پا شو از این مجلس. می‌ گوید: نمی‌ شود. گفت: اگر به پدرت فحش می‌ داد تو پا نمی‌ شدی که جلو بگیری؟ پا می‌ شدی دیگر! مثل این که یک همچو روایتی هست؛ نگذارید غیبت بشود السامِعُ اَحَدُ المُغتابَیْن. این جور نیست که او غیبت می‌ کند؛ منی هم که گوش می‌ کنم اَحَدُ المغتابَیْن هستم. نگذارید که این مفسده‌ ها پیدا بشود؛ خودتان را نصیحت کنید. 📚 بیانات در دیدار علما، فضلا و طلاب حوزۀ علمیۀ نجف، ۱۳۴۶/۶/۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ما تو را حفظ کردیم🔹 📣 آیت الله العظمی شبیری زنجانی از آقا جلال آشتیانی شنیدم، مرحوم شیخ هادی نجم آبادی تهرانی آدم بسیار بی هوایی بود. شخصی را کشان کشان به جرم عرق خوردن می آوردند تا بر او حد اجرا کنند. مرحوم نجم آبادی می گوید: یکی از حاضرین دهان آن شخص را بو کند تا برای من ثابت شود که عرق خورده است. هیچ کس حاضر نمی شود این کار را انجام دهد، چون فقط کسی بوی عرق را تشخیص می دهد که عرق خور باشد. لذا جرم آن شخص ثابت نمی شود. وقتی مجلس منقضی می گردد، مرحوم شیخ هادی به آن شخص اشاره می کند که بنشیند. سپس به او می فرماید: ما تو را حفظ کردیم، ولی تو چرا باید چنین خلافی مرتکب شوی؟ و این شخص را توبه می دهد. وی بعدا یکی از مقدسین و ملازمین حاج شیخ هادی می گردد. 📚 جرعه ای از دریا، ج 3، ص 331 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹فضیل بن عیاض🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری مردی است به نام فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق علیه السلام. او از معاریف است. یکی از مردانی است که دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی و سرقت و این حرف ها بسر برده است، بعد یک انقلاب روحی عجیبی پیدا می‏ کند و تتمه عمر خودش یعنی نیمی از آن را در تقوا و زهد و عبادت و در معرفت و حقیقت خواهی بسر می‏ برد. داستان معروفی دارد. او یک دزد معروفی بود سر گردنه گیر و خودش داستان خود را این‏ طور نقل می‏ کند، می‏ گوید شبی خانه‏ ای را در نظر گرفته بودم که آن شب آن خانه را بزنم. دیوار بلندی داشت. از نیمه شب گذشته بود. از دیوار بالا رفتم. به آن بالای دیوار که رسیدم و می‏ خواستم پایین بیایم، در یکی از خانه‏ های همسایه یا در بالاخانه مرد عابد و زاهد و باتقوایی، از آن مردمی که شب های خودشان را زنده نگه می‏ دارند، اتفاقاً مشغول خواندن قرآن بود، با یک آهنگ خوش و لحن بسیار زیبایی‏. از قضا تا فضیل به بالای دیوار رسید، مرد قاری قرآن و عابد به این آیه رسیده بود: 《الَمْ یأْنِ لِلَّذینَ امَنوا انْ تَخْشَعَ قُلوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ‏》 عرب بود، معنا را می‏ دانست. معنی آیه این است: آیا نرسیده است آن وقتی که دل مردم با ایمان، دل مردمی که ادعای ایمان می‏ کنند نرم بشود برای پذیرش یاد خدا؟ قساوت قلب تا کی؟ غفلت و بی‏ خبری تا کی؟ خوابیدن تا کی؟ حرام خواری تا کی؟ دروغگویی و غیبت کردن تا کی؟ شراب خواری و قماربازی تا کی؟ معصیت تا کی؟ این صدای خداست، مخاطبش هم ما مردم هستیم، خدا دارد به ما می‏ گوید: ای بنده من، ای مسلمان! آن وقتی که این دل تو می‏ خواهد برای یاد خدا نرم و خاضع و خاشع بشود کی می‏ خواهد برسد؟ آنچنان این مرد عابد این آیه را خواند که فضیل که بالای دیوار بود برایش چنین تجسم پیدا کرد: این خداست که این بنده‏ اش فضیل را مخاطب ساخته است، می‏ گوید: فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا کی؟ تا آیه را شنید، تکانی خورد. یک وقت گفت: خدایا همین الآن وقتش است؛ و همان جا از دیوار پایین آمد، توبه‏ ای کرد توبه نصوح، توبه‏ ای که این مرد را در ردیف عُبّاد درجه اول قرار داد. کارش به جایی رسید که تمام مردم در مقابل او خاضع بودند. او مردی نبود که به دربار هارون الرشید برود. هارون الرشید خیلی آرزو داشت فضیل بن عیاض را ببیند ولی گفتند فضیل هرگز به دربار هارونی نمی‏ آید. هارون گفت فضیل اگر نمی‏ آید ما می‏ رویم. یک وقت رفت به سراغ فضیل. هارون است، خلیفه مقتدری است که در دنیا کم پادشاهی آمده است که سِعه مُلکش به اندازه او باشد. یکی از مقتدرترین سلاطین دنیاست. مردی است فاسق و فاجر. مردی است که شب ها را تا صبح به شرابخواری و به زدن و رقصیدن و این حرف ها بسر برده است. آمد در حضور فضیل، همین فضیل با چند جمله صحبت کردن او را منقلب کرد. تمام کسانی که آنجا حاضر بودند گفتند دیدیم هارون در حضور فضیل کوچک و کوچک شد و اشک های او مثل باران جاری شد. نصیحت و موعظه‏ اش می‏ کرد، گناهانش را یک یک برای او شمرد. یک چنین مردی است فضیل بن عیاض. او با این حالتی که در این دوره پیدا کرد که به این درجه از تقوا و معرفت رسید معاصر امام جعفر صادق علیه السلام است و زمان هارون یعنی زمان موسی بن جعفر علیه السلام را هم درک کرده است. 📚 کتاب آزادی معنوی، ص ۴۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin