eitaa logo
خوشه چین
135 دنبال‌کننده
361 عکس
79 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آنجا نرم‌تر است🔹 ✍ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی اين‌ مرد (علامه طباطبائی)، جهانی از عظمت‌ بود؛ عيناً مانند يك‌ بچه‌ طلبه‌ در كنار صحن‌ مدرسه‌ روی زمين‌ می نشست‌ و نزديك‌ به‌ غروب‌ در مدرسۀ فيضيّه‌ می آمد، و چون‌ نماز بر پا می شد مانند سائر طلاّب‌ نماز را به جماعت‌ مرحوم‌ آيت الله‌ آقای حاج‌ سيّد محمّد تقی خونساری می خواند. آنقدر متواضع‌ و مؤدّب‌، و در حفظ‌ آداب‌ سعی بليغ‌ داشت‌ كه‌ من‌ كراراً خدمتشان‌ عرض‌ كردم‌: آخر اين‌ درجه‌ از ادبِ شما و ملاحظات‌ شما ما را بی ادب‌ می كند! شما را به خدا فكری به حال‌ ما كنيد! از قريب‌ چهل‌ سال‌ پيش‌ تا به حال‌ ديده‌ نشد كه‌ ايشان‌ در مجلس‌ به‌ متّكا و بالش‌ تكيه‌ زنند، بلكه‌ پيوسته‌ در مقابل‌ واردين‌، مؤدّب‌، قدری جلوتر از ديوار می نشستند؛ و زير دست‌ ميهمانِ وارد. من‌ شاگرد ايشان‌ بودم‌ و بسيار به منزل‌ ايشان‌ می رفتم‌، و به‌ مراعات‌ ادب‌ می خواستم‌ پائين‌تر از ايشان‌ بنشينم‌؛ ابداً ممكن‌ نبود. ايشان‌ بر می خاستند، و می فرمودند: بنابراين‌ ما بايد در درگاه‌ بنشينيم‌ يا خارج‌ از اطاق‌ بنشينيم‌! در چندين‌ سال‌ قبل‌ در مشهد مقدّس‌ كه‌ وارد شده‌ بودم‌، برای ديدنشان‌ به منزل‌ ايشان‌ رفتم‌. ديدم‌ در اطاق‌ روی تشكي‌ نشسته‌اند - به علّت‌ كسالت‌ قلب‌ طبيب‌ دستور داده‌ بود روی زمين‌ سخت‌ ننشينند - ايشان‌ از روی تُشك‌ برخاستند و مرا به‌ نشستن‌ روی آن‌ تعارف‌ كردند، من‌ از نشستن‌ خودداری كردم‌. من‌ و ايشان‌ مدّتی هر دو ايستاده‌ بوديم‌، تا بالاخره‌ فرمودند: بنشينيد، تا من‌ بايد جمله‌ای را عرض‌ كنم‌! من‌ ادب‌ نموده‌ و اطاعت‌ كرده‌ و نشستم‌. و ايشان‌ نيز روی زمين‌ نشستند، و بعد فرمودند: جمله‌ای را كه‌ می خواستم‌ عرض‌ كنم‌، اينست‌ كه‌: «آنجا نرم‌تر است‌.» 📚 مهر تابان، ص ۸۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹فروش خانه🔹 ✍ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی مرحوم‌ آیت الله‌ شيخ‌ جواد بَلاغی نجفی كه‌ فخر اسلام‌ بود و علوم‌ و مؤلَّفات‌ او جهان‌ دانش‌ را روشن‌ كرد، در نجف‌ اشرف‌ در خانۀ محقّری روی حصير زندگی می كرد؛ و برای طبع‌ كتاب های خود عليه‌ مادّيّين‌ و طبيعيّين‌ و يهوديان‌ و مسيحيان‌، كه‌ حقّاً سند مباهات‌ و افتخار عالم‌ اسلام‌ بود، مجبور می گردد خانۀ مسكونی خود را بفروشد. 📚 مهر تابان، ص ۱۰۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نماز شب🔹 ✍ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی استاد علاّمه‌ طباطبایی ‌فرمودند: چون‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ برای تحصيل‌ مشرّف‌ شدم‌، از نقطۀ نظر قَرابت‌ و خويشاوندی و رَحِميّت‌ گاه گاهی به محضر مرحوم‌ قاضی شرفياب‌ می شدم‌؛ تا يك‌ روز درِ مدرسه‌ای ايستاده‌ بودم‌ كه‌ مرحوم‌ قاضی از آنجا عبور می كردند، چون‌ به من‌ رسيدند دست‌ خود را روی شانۀ من‌ گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنيا می خواهی نماز شب‌ بخوان‌؛ و آخرت‌ می خواهی نماز شب‌ بخوان‌!» اين‌ سخن‌ آنقدر در من‌ اثر كرد كه‌ از آن‌ به بعد تا زماني كه‌ به‌ ايران‌ مراجعت‌ كردم‌ پنج‌ سال‌ تمام‌ در محضر مرحوم‌ قاضی روز و شب‌ به سر می بردم‌؛ و آنی از ادراك‌ فيض‌ ايشان‌ دريغ‌ نمی كردم‌. و از آن‌ وقتی كه‌ به وطن‌ مألوف‌ باز گشتم‌، تا وقت‌ رحلت‌ استاد پيوسته‌ روابط‌ ما برقرار بود و مرحوم‌ قاضی طبق‌ روابط‌ استاد و شاگردی دستوراتی می دادند و مكاتبات‌ از طرفين‌ بر قرار بود. ايشان‌ می فرمودند: «ما هر چه‌ داريم‌ از مرحوم‌ قاضی داريم‌.» 📚 مهر تابان، ص ۲۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ما مُقتدی هستيم‌🔹 ✍ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی از همان‌ زمان‌ طلبگی ما در قم‌، كه‌ من‌ زياد به منزل علامه طباطبایی می رفتم‌، هيچگاه‌ نشد كه‌ بگذارند ما با ايشان‌ به‌ جماعت‌ نماز بخوانيم‌. و اين‌ غصّه‌ در دل‌ ما مانده‌ بود كه‌ ما جماعت‌ ايشان‌ را ادراك‌ نكرده‌ايم‌؛ و از آن‌ زمان‌ تا به حال‌، مطلب‌ از اين‌ قرار بوده‌ است‌. تا در ماه‌ شعبان‌ كه‌ به مشهد مشرّف‌ شدند و در منزل‌ ما وارد شدند، ما اطاق‌ ايشان‌ را در كتابخانه‌ قرار داديم‌ تا با مطالعۀ هر كتابی كه‌ بخواهند روبرو باشند. تا موقع‌ نماز مغرب‌ شد. من‌ سجّاده‌ برای ايشان‌ و يكي‌ از همراهان‌ كه‌ پرستار و مراقب‌ ايشان‌ بود پهن‌ كردم‌ و از اطاق‌ خارج‌ شدم‌ كه‌ خودشان‌ به‌ نماز مشغول‌ شوند، و سپس‌ من‌ داخل‌ اطاق‌ شوم‌ و به جماعتِ اقامه‌ شده‌ اقتدا كنم‌؛ چون‌ می دانستم‌ كه‌ اگر در اطاق‌ باشم‌ ايشان‌ حاضر برای امامت‌ نخواهند شد. قريب‌ يك‌ رُبع‌ ساعت‌ از مغرب‌ گذشت‌. صدائی آمد، و آن‌ رفيق‌ همراه‌ مرا صدا زد، چون‌ آمدم‌ گفت‌: ايشان‌ همين طور نشسته‌ و منتظر شما هستند كه‌ نماز بخوانند. عرض‌ كردم‌: من‌ اقتدا می كنم‌! گفتند: ما مُقتدی هستيم‌! عرض‌ كردم‌: استدعا می كنم‌ بفرمائيد نماز خودتان‌ را بخوانيد! فرمودند: ما اين‌ استدعا را داريم‌. عرض‌ كردم‌: چهل‌ سال‌ است‌ از شما تقاضا نموده‌ام‌ كه‌ يك‌ نماز با شما بخوانم‌ تا به حال‌ نشده‌ است‌؛ قبول‌ بفرمائيد! با تبسّم‌ مليحی فرمودند: يك‌ سال‌ هم‌ روی آن‌ چهل‌ سال‌. و حقّاً من‌ در خود توان‌ آن‌ نمی ديدم‌ كه‌ بر ايشان‌ مقدّم‌ شده‌ و نماز بخوانم‌، و ايشان‌ به من‌ اقتدا كنند؛ و حالِ شرم‌ و خجالت‌ شديدی به من‌ رخ‌ داده‌ بود. بالاخره‌ ديدم‌ ايشان‌ بر جای خود محكم‌ نشسته‌ و به هيچ وجه‌ من‌ الوجوه‌ تنازل‌ نمی كنند؛ من‌ هم‌ بعد از احضار ايشان‌ صحيح‌ نيست‌ خلاف‌ كنم‌، و به‌ اطاق‌ ديگر بروم‌ و فُرادی نماز بخوانم‌. عرض‌ كردم‌: من‌ بنده‌ و مطيع‌ شما هستم‌؛ اگر امر بفرمائيد اطاعت‌ می كنم‌! فرمودند: امر كه‌ چه‌ عرض‌ كنم‌! امّا استدعای ما اين‌ است‌! من‌ برخاستم‌ و نماز مغرب‌ را به جای آوردم‌، و ايشان‌ اقتدا كردند. و بعد از چهل‌ سال‌ علاوه‌ بر آنكه‌ نتوانستيم‌ يك‌ نماز به‌ ايشان‌ اقتدا كنيم‌ امشب‌ نيز در چنين‌ دامی افتاديم‌. خدا می داند آن‌ وضع‌ چهره‌ و آن‌ حال‌ حيا و خجلتی كه‌ در سيمای ايشان‌ توأم‌ با تقاضا مشهود بود، نسيمِ لطيف‌ را شرمنده‌ می ساخت‌، و شدّت‌ و قدرتش‌ جماد و سنگ‌ را ذوب‌ می كرد. 📚 مهر تابان، ص ۸۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹چراغ تابان🔹 ✍ علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی {علّامه طباطبائى‌} كه رضوان خدا بر او باد، براى مخلِصين از شاگردان و اراداتمندان خود ملجأ و پناهى بود كه در حوادث روزگار بدو روى مى‌آوردند؛ و او چون چراغ تابان روشنگر راه و مبيّن خطرات و مفرّق حقّ از باطل بود، و در كشف مسائل علميّه و رفع مجهولات، دستگير و راهنما بود. اين حقير نه تنها در همان ايّامى كه در قم مشغول تحصيل بودم از كانون‌ فيض و علمش بهرمند مى‌شدم، و تا سر حدّی كه خود را بنده و خانه زاد مى‌دانستم؛ بلكه پس از تشرّف به نجف اشرف نيز پيوسته باب مراسلات مفتوح بود و نامه‌هاى جذّاب، روشنگر راه بود. و پس از مراجعت از نجف تا به حال وقتى نشد كه خود را بى نياز از تعليم و محضر پر فيضش ببينم. در هر مجلسى كه خدمتشان مى‌رسيدم آنقدر افاضه رحمت و علم و دانش بود، و آنقدر سرشار از حال و وجد و سرور و توحيد بود كه از شدّت حقارت در خود احساس شرمندگى می نمودم و معمولًا هر دو هفته يك بار به قم شرفياب مى‌شدم؛ و ساعات زيارت و ملاقات با ايشان براى من بسيار ارزنده بود. درست به خاطر دارم شبى در طهران كه به كتاب سير و سلوك‌ منتسب به مرحوم آیت الله بحرالعلوم نجفى‌ أعلى اللهُ تعالى شرح مى‌نوشتم، دچار اشكالى شدم؛ هر چه فكر كردم مسأله حلّ نشد. و تلفن خود كار در شهرهاى ايران هنوز دائر نشده بود، لذا شبانه براى اين مهمّ عازم قم شدم. قريب نيمه شب بود كه وارد به قم شدم و در مهمانخانه بُلوار شب را به صبح آوردم. صبحگاه پس از تشرّف به حرم مطهّر و زيارت قبر حضرت معصومه سلام الله عليها، به خدمت‌ استاد رسيدم و تا قريب ظهر از محضر پر بركتشان بهرمند شدم؛ و نه تنها آن مسأله بلكه بسيارى از مسائل ديگر را حلّ كردند و جواب دادند. 📚 مهر تابان، ص ۱۰۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin