🔹خدا را شکر که در زمان علی نبودیم🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
ما اگر بخواهیم در یک موضوع خدا را شکر بکنیم که در زمان علی نبودیم، حق داریم برای اینکه اگر در آن زمان میبودیم آنقدر ایمان نداشتیم که در آن موضوع ثابت قدم بمانیم. ممکن است ما اگر در زمان علی علیه السلام بودیم در جنگ جمل شرکت میکردیم، در جنگ صفین هم شرکت میکردیم ولی باور نکنید اگر ما با علی میبودیم جرأت میکردیم که در جنگ خوارج هم شرکت بکنیم برای اینکه آنجا علی به جنگ کسانی رفت که «قائِمُ اللَّیلِ وَ صائِمُ النَّهار» بودند، یعنی مردمانی که از سر شب تا صبح عبادت میکردند و روزها روزهدار بودند و در پیشانی آنها آثار سجده بود: جِباهاً قَرِحَةً پیشانی هایی که از بس سجده کرده بودند قرحهدار شده بود. چه کسی جرأت داشت با اینها بجنگد؟! فقط علی میتوانست چون به ظاهر نگاه نمیکرد، با اینکه علی اقرار میکند که اینها مردمانی متظاهر و دروغگو نبودند. عمده این است. اگر منافق میبودند مهم نبود ولی خیر، اینها شب ها نماز میخواندند و روزها روزهدار بودند اما وجودشان برای اسلام خطر است، جامدهایی هستند که برای اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. و اگر علی در آن روز شمشیر به روی خوارج نکشیده بود و اگر شخصیت علی نبود و آن نصوصی که پیغمبر درباره علی کرد و اگر آن مقام علی، ایمان علی، زهد و تقوای علی نبود، بعد از علی هم هیچ خلیفهای قدرت نداشت با خوارج بجنگد، هیچ سربازی جرأت نمیکرد به جنگ خوارج برود. ولی چون علی پیشقدم شده بود، آنها هم با خوارج میجنگیدند؛ میگفتند اینها کسانی هستند که علی با اینها جنگیده است، اگر جنگیدن با اینها خلاف حق بود علی با اینها نمیجنگید.
📚 اسلام و مقتضیات زمان، ج ۲، ص ۷۶
#شهید_مطهری
#خوارج
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹من آماده ام برای مسلمان شدن🔹
📣 آیت الله العظمی شبیری زنجانی
در زمان شاه مىخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مىشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مىخريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود.
هيچ كس به جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و خفيفش {خوار} نمايند! راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريدهام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كردهايد زياد است و من راضى نيستم از بيتالمال مردم، قيمت بيشترى براى خانهام بگيرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است من آمادهام براى مسلمان شدن.
📚 جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#حسینعلی_راشد
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مسخ رسانه ای انسان🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
یکی از مواهب برای انسان این است که شرایط برایش فراهم باشد ولی هیچ چیز برای او تحمیلی نباشد. گاهی فکر هم برای انسان تحمیلی است، ذوق هم تحمیلی است، عاطفه هم تحمیلی است و این مصیبت تمدن جدید است. شما ببینید امروز این وسایل ارتباط جمعی - و به قول اینها رسانههای عمومی - دارد انسان ها را مسخ میکند، یعنی انسان ها را آنطور میسازند که دل خودشان بخواهد نه آنطور که مصلحت واقعی آنهاست یا مطابق آنچه که انسان ها خودشان برای خودشان انتخاب کردهاند. وقتی چیزی را بخواهند، دائماً به گوش آدم میخوانند، جلو چشم او میآورند، آنقدر میآورند که اصلًا روح انسان را مسخ میکنند و انسان نمیتواند غیر از آن فکر کند. این مسئله مسخ انسان که در تمدن امروز وجود دارد هیچ زمانی مشابهش وجود نداشته. الآن به شکلی است که هیچ کس در انتخاب هیچ چیزی نمیتواند آزادی داشته باشد، با اینکه انسان امروز در یک حد بالاتری از دانش و معرفت قرار دارد. مثلًا انسان میخواهد یک لباس انتخاب کند، هزار و یک لِم و کلک و فن است که آن لباسی را که فلان کارخانه تولید کرده به تن او بپوشانند. آنقدر تبلیغات میکنند، آنقدر تلویزیون نشان میدهد که وقتی شخص از کنار خیابان رد میشود و یک مانکن با هزاران طنّازی در یک فروشگاه است، این بدبخت بیجهت به آنجا کشیده میشود. نمیخواهد آن لباس را بخرد ولی روی این جهت اغفال میشود. میرود به خیال خودش دو سه کلمه با او حرف بزند، ده دقیقه حرف میزند. یک وقت به خود میآید میبیند که چند تکه لباس هم زیر بغلش است و دارد خارج میشود. مجبور است آن را بپوشد. این امر به او تحمیل میشود. تازه اینها تحمیل های خیلی ساده است والّا همه جور فکر و ذوق و سلیقه و عاطفه و همه چیز به مردم به زور تحمیل میشود. این چه کمالی است برای انسان؟! همان چیزی است که خودشان آن را «از خود بیگانگی» نامیدهاند. نهایت از خود بیگانگی در تمدن امروز وجود دارد؛ یعنی در عین اینکه انسان به طور کلی از اسارت طبیعت آزاد شده است ولی همین امر سبب اسارت انسان برای انسان شده به شکل دیگری و به نوعی بردگی منجر شده است به شکل دیگری.
📚 فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۲۴۱ - ۲۴۲
#شهید_مطهری
#مسخ_انسان
#رسانه
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹عبادت یا معصیت کبیره🔹
📣 امام خمینی
گاهی میشود که کارهای به ظاهر اسلامی، لکن با بیتوجهی و خلاف اسلام واقع میشود. فیالمَثَل، اشخاصی میخواهند خدمت بکنند، پاسدارها میخواهند خدمت بکنند، پلیس میخواهد خدمت بکند و قصدش هم خدمت است، لکن گاهی در کیفیت عمل طوری میشود که معصیت میشود؛ مثلاً، من از این کارهای جزئی، خرده کاریها شروع میکنم؛ مثلاً، میخواهند در کمیتهها، در جاهایی که برای بسیج مهیا هستند، میخواهند اینها خدمت بکنند، لکن گاهی همینهایی که میخواهند خدمت بکنند، یک کارهایی انجام میدهند که با موازین اسلامی درست در نمیآید؛ مثل اینکه نصف شب ها شروع میکنند به فریاد و شعار دادن و دعا خواندن و تکبیر گفتن، در صورتی که همسایهها هستند و ناراحت میشوند، مریضها هستند، معلولین هستند، بیمارستان ها هست و اینها رنج میبرند، و شما یک چیزی را که میخواهید عبادت باشد، معصیت کبیره میشود. اگر در سحر ـ فرض بکنید ـ یک عدهای بخواهند دعای وحدت بخوانند، خوب، میشود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلی که هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند. برای خدا میخواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند که صدا بیرون نیاید.
گاهی پیش من اشخاصی میآیند و شکایت میکنند که تمام آرامش ما را بعضی از این گروهها به هم میزنند و حتی ما خواب نداریم. شما میخواهید یک کار عبادی بکنید، میخواهید تظاهرات کنید، میخواهید چه بکنید، تبلیغ کنید، دعا بخوانید شما، دعا بین خودتان و خداست. فرضاً بخواهید یک اجتماعی باشد که در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اینجا نباید بلندگوهای بزرگ را؛ پر قوّه را بیرون بگذارند و تمام افرادی که در این محله هستند یا محلههای دور هستند، رنج ببرند از این کار. اینها معصیت کبیره است که الآن که متوجه شدید، دیگر عذر ندارید. اذیت مسلم و آزار مؤمنین از بزرگترین گناهان کبیره است. شما میخواهید تبلیغ کنید، در بین خودتان میخواهید بکنید، بکنید؛ مانعی ندارد. در مراکز خودتان هر چه میخواهید دعا بکنید، هر چه میخواهید تبلیغ کنید، هر چه میخواهید شعار بدهید، لکن ملاحظۀ مردم ضعیف را، مردمی که روز کار کردند و حالا میخواهند استراحت کنند، این مرضایی که در بیمارستانها هستند، این معلولینی که از خود شما هستند و در جنگها معلول شدهاند و حالا میخواهند استراحت کنند، بکنید؛ این فریادهای شما نمیگذارد آنها استراحت کنند.
📚 بیانات در دیدار با وزیر کشور، فرمانده ژاندارمری، استانداران سراسر کشور و ...، ۱۳۶۱/۵/۱۷
#امام_خمینی
#گناه_کبیره
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گناهی که خدا نمی بخشد🔹
📣 استاد قرائتی
#استاد_قرائتی
#تمسخر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹علم ناقص🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
همان طوری که انسان گاهی به مال خود مغرور میشود و جنون ثروت او را میگیرد، خیال میکند مال و ثروت که به چنگ آورده او را از همه چیز بینیاز میکند و میتواند او را در دنیا مخلّد سازد یحْسَبُ اَنَّ مَالَهُ اَخْلَدَهُ میپندارد که ثروت موجب عمر جاوید اوست یا گاهی به جاه و مقام خود مغرور میشود، جنون جاه و مقام بر مغزش مستولی میگردد، به طغیان و فساد در روی زمین میپردازد، کوس اَنَا رَبُّکمُ الاَْعْلی میزند، همین طور هم گاهی غرور علم بر انسان مسلط میشود و یک نوع جنون بر او مستولی میکند، با این فرق که جنون ثروت و قدرت از ثروت زیاد و قدرت زیاد پیدا میشود و جنون علم از علم کم و ادراک ضعیف. میگویند هر چیزی وجود ناقصش بهتر است از عدم محض، مگر علم که هیچ نداشتنش از ناقص داشتنش بهتر است، زیرا علم ناقص جنونآور و سکرآور و مستکننده است. البته مال و جاه هم جنونآور و سکرآورند، اما جنون اینها از زیادی پیدا میشود بر خلاف سکر علم و جنون علم که از کمی و نقص آن برمیخیزد نه از زیادی، و همین سکر و مستی منشأ تکذیب هایی به حقایق میشود.
📚 بیست گفتار، ص ۲۶۲
#شهید_مطهری
#علم
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹ویژگی عصر ما🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
عصر ما از نظر دینی و مذهبی - خصوصا برای طبقه جوان - عصر اضطراب و دودلی و بحران است. مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سؤال ها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است. آیا باید از این شک و تردیدها و پرس و جوها - که گاهی به حد افراط میرسد - متأسف و ناراحت بود؟ به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد؛ شک، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شک، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان میکند، به طور ضمنی میفهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سرمنزل ایقان و اطمینان برسد. یکی از حکما میگوید: «فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شک و تردید میاندازد تا در جستجوی تحقیق و ایقان برآئی». شک، ناآرامی است، اما هر آرامشی بر این ناآرامی ترجیح ندارد. حیوان شک نمیکند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟! آن نوع آرامش، آرامش پائین شک است، برخلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است. بگذریم از افراد معدود مؤید من عند اللّه، دیگر اهل ایقان، از منزل شک و تردید گذشتهاند تا به مقصد ایمان و ایقان رسیدهاند. پس صرف اینکه عصر ما عصر شک است نباید دلیل بر انحطاط و انحراف زمان ما تلقی شود. مسلّما این نوع از شک، از آرامش های سادهلوحانهای که بسیار دیده میشود پائینتر نیست. آنچه میتواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد، او را به سوی تحقیق نراند؛ و یا شکوک اجتماعی، افرادی را برنیانگیزد که پاسخگوی نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند.
📚 عدل اسلامی، ص ۱۳
#شهید_مطهری
#شک
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مباحثه و مناظره🔹
📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی
من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبی قزوینی (رضوان اللَّه تعالی علیه) مشرب ضدیت با فلسفهی حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبدهی مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینهی فلسفی اش، در زمینهی عرفانی هم همین جور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج می کرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام کرد؛ ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آ میرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مکتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش می شد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید، اما حمایت می کردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، با هم مأنوس؛ همدیگر را تحمل می کردند. در قم باید این جوری باشد.
یک نفری نظر فقهی می دهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریهپردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی ای داده می شود همین جور، نظر معارفی و کلامی ای داده می شود همین جور. مسئلهی تکفیر و رمی و این حرف ها را بایستی از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشهای از حرفشان با نظر بندهی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمی شود این جوری، این را باید از خودِ داخل طلبهها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبهها و تشکیل کرسی های مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزهی علمیه؛ در مجلات، در نوشتهها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر می زند، یک نفر رسالهای بنویسد در ردّ او؛ کسی او را قبول ندارد، رسالهای در ردّ او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است.
📚 بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور، ۱۳۸۶/۹/۸
#رهبر_انقلاب
#کرسی_های_آزاداندیشی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹دست او دست من است🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی که به وجوب تایید مشروطه حکم کرد، یکی از شاگردان فاضل او از وی برید و به مرحوم آ سید محمد کاظم طباطبایی متصل شد. بریده شده بود که هیچ، سب و لعن هم می کرد. روزی اهالی محله همین طلبه می آیند و وارد منزل این شخص می شوند. آنها مرید و مقلد مرحوم آخوند بودند. ۸۰ سکه هم آورده بودند و صاحب خانه هم وضعش خوب نبوده و از او می خواهند که با او پیش مرحوم آخوند بروند.
گفتند: اینها را به مرحوم آخوند می دهیم و از ایشان اجازه می گیریم تا ۸۰ سکه را به همان شخص بدهند، منتهی با اجازه آخوند.
این طلبه می ماند چکار کند، با مرحوم آخوند این جور معامله کرده و حالا هم گرفتار است. بالاخره هرچه بود به خودش فشار می آورد و با آنها به منزل مرحوم آخوند می رود. وارد منزل مرحوم آخوند می شود. مرحوم آخوند می فهمد که او برای ادای احترام به منزل ایشان نیامده، او احتیاج دارد که آمده است! تا وارد میشود، احترام فوقالعاده به او می کند و او را کنار دست خودش می نشاند. مرحوم آخوند در گوشش می گوید که چه کاری از دست من بر می آید؟
او می گوید: ۸۰ سکه آورده اند و می خواهند با اجازه شما آنها را به من بدهند. سپس فوری به آن اشخاص اشاره میکند و میگوید: آن کیسه را بیاورید خدمت آخوند.
کیسه را می آورند، مرحوم آخوند به کیسه دست نمی زند و به آنها می گوید: شما با بودن چنین شخص فاضل و متقی، چرا پیش من آمدید؟ مگر نمی دانید دست او دست من است. هرچه ایشان تقریر کند، تقریر من است.
به کیسه پول دست هم نمی زند و می گوید باید خدمت ایشان باشد. اصحاب که می بینند آخوند خیلی به او احترام گذاشته، احتمال می دهند که او را نشناخته باشد. از او می پرسند که آقای طباطبایی حالشان چطور است؟
مرحوم آخوند که می خواسته درس اصولش را بنویسد، کاغذ و قلم را روی زمین می گذارد و فوری می گوید: من از درس بر می گشتم - یا به درس می رفتم - توی راه خدمت آیت الله طباطبایی شرفیاب شدم. جویای حال شدم و الحمدلله حالشان خوب است.
بعد که بلند شدند و رفتند، مرحوم آخوند بر خلاف همیشه این دفعه تا دم در آن شخص را بدرقه کرد. آنها که رفتند، مرحوم آخوند به اصحاب می گوید: اگر ما تایید مشروطه را بر خود لازم می دانیم و آقای طباطبایی هم حرام می داند، دو اختلاف نظر است مثل سایر امور جزیی، معنا ندارد در اختلاف نظر بین دو فقیه، شما بیایید دخالت کنید. این جهت ندارد، این اختلاف نظر است. شما به چه مناسبت دخالت می کنید؟
آنها می گویند: آقا! این آقایی که الان رفت، شما را لعن می کند.
ایشان می فرماید: من به کتب فقهی فقها مراجعه کردم و آنها را فحص کردم، ولی در هیچ یک از اینها ندیدم که بگویند از شرایط استحقاق سهم امام ارادت به آخوند خراسانی است!
📚 جرعه ای از دریا، جلد ۱، صفحات ۵۲۳ الی ۵۲۵
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آخوند_خراسانی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹گره گشای🔹
✍️ پروین اعتصامی
◽️پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
◾️روزگاری داشت ناهموار و سخت
◽️هم پسر، هم دخترش بیمار بود
◾️هم بلای فقر و هم تیمار بود
◽️این، دوا می خواستی، آن یک پزشک
◾️این، غذایش آه بودی، آن سرشک
◽️این، عسل می خواست، آن یک شوربا
◾️این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
◽️روزها می رفت بر بازار و کوی
◾️نان طلب می کرد و می برد آبروی
◽️دست بر هر خودپرستی می گشود
◾️تا پشیزی بر پشیزی می فزود
◽️هر امیری را، روان می شد ز پی
◾️تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
◽️شب، به سوی خانه می مد زبون
◾️قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
◽️روز، سائل بود و شب بیمار دار
◾️روز از مردم، شب از خود شرمسار
◽️صبحگاهی رفت و از اهل کرم
◾️کس ندادش نه پشیز و نه درم
◽️از دری می رفت حیران بر دری
◾️رهنورد، اما نه پائی، نه سری
◽️ناشمرده، برزن و کوئی نماند
◾️دیگرش پای تکاپوئی نماند
◽️درهمی در دست و در دامن نداشت
◾️ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
◽️رفت سوی آسیا هنگام شام
◾️گندمش بخشید دهقان یک دو جام
◽️زد گره در دامن آن گندم، فقیر
◾️شد روان و گفت کای حی قدیر
◽️گر تو پیش آری به فضل خویش دست
◾️برگشائی هر گره کایام بست
◽️چون کنم، یارب، در این فصل شتا
◾️من علیل و کودکانم ناشتا
◽️می خرید این گندم ار یک جای کس
◾️هم عسل زان می خریدم، هم عدس
◽️آن عدس، در شوربا می ریختم
◾️وان عسل، با آب میآمیختم
◽️درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
◾️جان فدای آنکه درد او یکی است
◽️بس گره بگشودهای، از هر قبیل
◾️این گره را نیز بگشا، ای جلیل
◽️این دعا می کرد و میپیمود راه
◾️ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
◽️دید گفتارش فساد انگیخته
◾️وان گره بگشوده، گندم ریخته
◽️بانگ بر زد، کای خدای دادگر
◾️چون تو دانائی، نمی داند مگر
◽️سال ها نرد خدائی باختی
◾️این گره را زان گره نشناختی
◽️این چه کار است، ای خدای شهر و ده
◾️فرق ها بود این گره را زان گره
◽️چون نمیبیند، چو تو بینندهای
◾️کاین گره را برگشاید، بندهای
◽️تا که بر دست تو دادم کار را
◾️ناشتا بگذاشتی بیمار را
◽️هر چه در غربال دیدی، بیختی
◾️هم عسل، هم شوربا را ریختی
◽️من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
◾️کاین گره بگشای و گندم را بریز
◽️ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
◾️گر توانی این گره را برگشای
◽️آن گره را چون نیارستی گشود
◾️این گره بگشودنت، دیگر چه بود
◽️من خداوندی ندیدم زین نمط
◾️یک گره بگشودی و آن هم غلط
◽️الغرض، برگشت مسکین دردناک
◾️تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
◽️چون برای جستجو خم کرد سر
◾️دید افتاده یکی همیان زر
◽️سجده کرد و گفت کای رب ودود
◾️من چه دانستم ترا حکمت چه بود
◽️هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
◾️هر که را فقری دهی، آن دولتی است
◽️تو بسی زاندیشه برتر بودهای
◾️هر چه فرمان است، خود فرمودهای
◽️زان به تاریکی گذاری بنده را
◾️تا ببیند آن رخ تابنده را
◽️تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
◾️تا که با لطف تو، پیوندم زنند
◽️گر کسی را از تو دردی شد نصیب
◾️هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
◽️هر که مسکین و پریشان تو بود
◾️خود نمی دانست و مهمان تو بود
◽️رزق زان معنی ندادندم خسان
◾️تا ترا دانم پناه بی کسان
◽️ناتوانی زان دهی بر تندرست
◾️تا بداند کآنچه دارد زان تست
◽️زان به درها بردی این درویش را
◾️تا که بشناسد خدای خویش را
◽️اندرین پستی، قضایم زان فکند
◾️تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
◽️من به مردم داشتم روی نیاز
◾️گرچه روز و شب در حق بود باز
◽️من بسی دیدم خداوندان مال
◾️تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
◽️بر در دونان، چو افتادم ز پای
◾️هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
◽️گندمم را ریختی، تا زر دهی
◾️رشتهام بردی، تا که گوهر دهی
◽️در تو پروین، نیست فکر و عقل و هوش
◾️ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
#پروین_اعتصامی
#شعر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹بی دینی برای دین🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبههای مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همانطور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم باید مقدس باشد. مثلًا ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بیدینی کنیم، چون دروغ گفتن بیدینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بیدینی کردن است. دین اجازه نمیدهد ولو به نفع خودش ما بیدینی کنیم.
📚 سیری در سیره نبوی، ص ۱۲۴
#شهید_مطهری
#بی_دینی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹نقش کلیسا در گسترش بی دینی🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
کلیسا از نظر دیگر نیز نقش مهمّی در سوق دادن مردم به ضدّ خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی مؤثّرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاصّ مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است. کلیسا علاوه بر عقاید خاصّ مذهبی، یک سلسله اصول علمی مربوط به جهان و انسان را که غالباً ریشه های فلسفی یونانی و غیر یونانی داشت و تدریجاً مورد قبول علمای بزرگ مذهب مسیح قرار گرفته بود، در ردیف اصول عقاید مذهبی قرار داد و مخالفت با آن «علوم رسمی» را جایز نمی شمرد، بلکه به شدّت با مخالفان آن عقاید مبارزه می کرد. ما فعلًا به مسأله آزادی مذهب و عقاید مذهبی و اینکه اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است منافی است، کاری نداریم. اینکه اصول دین باید تحقیقی باشد نه تقلیدی و یا تحمیلی، تزی است که اسلام طرفدار آن است؛ برخلاف مسیحیت که اصول دین را برای عقل، «منطقه ممنوعه» اعلام کرده است. خطای عمده کلیسا در دو جهت دیگر بود: یکی اینکه کلیسا پارهای معتقدات علمی بشری موروث از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی را در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با آنها را موجب ارتداد دانست؛ دیگر اینکه حاضر نبود صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا کند و هر کس که ثابت و محقّق شد مرتد است، او را از جامعه مسیحیت طرد کند، بلکه با نوعی رژیم پلیسی خشن در جستجوی عقاید و ما فی الضّمیر افراد بود و با لطائف الحیل کوشش می کرد کوچکترین نشانه ای از مخالفت با عقاید مذهبی در فردی یا جمعی پیدا کند و با خشونتی وصف ناشدنی آن فرد یا جمع را مورد آزار قرار دهد. این بود که دانشمندان و محقّقان جرأت نداشتند برخلاف آنچه کلیسا آن را علم می داند بیندیشند؛ یعنی مجبور بودند آنچنان بیندیشند که کلیسا می اندیشد. این فشار شدید بر اندیشه ها که از قرن ۱۲ تا ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان و اسپانیا معمول بود، بالطّبع عکس العمل بسیار بدی نسبت به دین و مذهب به طور کلّی ایجاد کرد. کلیسا محاکمی به نام «انگیزیسیون» یا «تفتیش عقاید» به وجود آورد که نام این محاکم از وظیفه ای که به عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت میکند.
... مذهب که می بایست دلیل هدایت و پیام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می کنیم. تصوّر هر کس از دین و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اوّلی مذهب است، یعنی خدا، نمی توانست باشد. هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم - که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصوّر می کنند - پوست پلنگ می پوشند و دندان ببر نشان می دهند و متوسّل به تکفیر و تفسیق می شوند، مخصوصاً هنگامی که اغراض خصوصی به این صورت در می آید، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادّیگری وارد می شود.
📚علل گرایش به مادیگرایی، ص ۶۶ - ۷۲
#شهید_مطهری
#کلیسا
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹آزاده ام🔹
✍ علامه طباطبائی
◽️از دل آن روز كه من زاده ام
◾️داغ به دل بوده و دلداده ام
◽️تا به رَه افتاده ام از كودكى
◾️هيچ نياسوده دلم اندكى
◽️شهر و ده و سينه دريا و كوه
◾️گشتم و بگذشتم و دل در ستوه
◽️رحل به هر جاى كه مى افكنم
◾️روز دگر خيمه خود مى كَنَم
◽️شاهِد مقصود نديدم دمى
◾️هيچ نديدم خوشى و خرّمى
◽️چرخ نگرديده به كامم همى
◾️قرعه نيفتاده به نامم دَمى
◽️از كف و از كاسه گردون دون
◾️برده ام و ريخته ام اشك و خون
◽️من كه نبودم به رهش خارِ راه
◾️كوشش وى را ننمودم تباه
◽️جرم من اين است كه آزاده ام
◾️وَز رقم تيره دلى، ساده ام
#علامه_طباطبایی
#شعر
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹گاه نجنگیدن سخت تر از جنگیدن است🔹
📣 دکتر صادق طباطبایی
امام موسی صدر مرتب به یاسر عرفات تذکر میدادند که مراقب باشید و در دام تحریکات فالانژیستها نیفتید. اسرائیلیها درصددند بین شما دعوا راه بیندازند. به محض اینکه بین شما و لبنانیها گلولهای رد و بدل شود، تبلیغات راه میاندازند که فلسطینیها در اینجا به اسم میهمان آمدهاند، اما خود اشغالگر شدهاند. فالانژیستها بیهیچ بهانهای میگفتند، وجود فلسطینیها باعث شده است تا اسرائیل زمینهای ما را بمباران و خانههای ما را ویران کند. حالا بعد از درگیری طبیعتاً مشکل دو چندان میشود. یکی از روزها فالانژیستها به اتوبوس حامل فلسطینیها حمله میکنند. آنها قصد داشتند با عمل متقابل پاسخ بدهند، اما با فشار آقای صدر از این کار جلوگیری شد.
از حسن تصادف بنده و یکی از دوستان نیز در آن ماجرا حضور داشتیم. ساعت ۱ بعد از نیمه شب بود که دایی جان گفتند: همگی برخیزید تا برویم. یاسر عرفات درخواست کرده تا با او ملاقاتی داشته باشیم.
اسم یاسر عرفات را که میشنوید، شخصیت امروز او در ذهنتان جلوه نکند. او آن روز یک آدم ضعیف و لرزان و ذلیل نبود، که تنها اداره چند پاسگاه به او سپرده شده باشد. یاسر عرفات آن سالها یک قهرمان و اسطوره مقاومت و شخصیت درخور اعتنایی بود که هرکس از هرگوشه دنیا سعی میکرد امضایی از او داشته باشد، یا به نوعی ملاقاتی با او داشته باشد، یا عکسی با او به یادگاری بگیرد. عرفات آن دوران یک چنین قهرمانی بود.
به هر حال به دیدار او رفتیم. به اتاق که وارد شدیم، بسیار مضطرب و پریشان قدم میزد. به آقای صدر رو کرد و با حالت پرخاشگری گفت: تو دایم میگویی سکوت کن! سکوت کن! تحمل کن! تحمل کن! ببین چی برای من کادو فرستادهاند؟
کارتونی بود که بسیار زیبا بستهبندی شده بود. درِ آن را باز کردیم. سر یک کودک شش ماهه فلسطینی را بریده بودند، توی چفیه بستهبندی کرده بودند و از طرف فالانژیستهای لبنان برای یاسر عرفات فرستاده بودند! لحظة ناراحت کنندهای بود.
آقای صدر گفتند: تو شخصیتی انقلابی هستی؛ یک فرمانده و یک قهرمان هستی. اگر الاَّن بجنگی، یک فرمانده قهرمان هستی، اما اگر نجنگی، یک مجاهد قهرمان خواهی بود. مواقعی هست که نجنگیدن، سختتر از جنگیدن است. مواقعی هست که یک مجاهد قهرمان نباید دست به اسلحه ببرد. الاَّن یکی از آن مواقع است.
📚اندیشۀ ربوده شده، صفحۀ ۳۰۳
#امام_موسی_صدر
#دکتر_صادق_طباطبایی
#یاسر_عرفات
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹تخریب موجهین🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
پیش از پیروزی انقلاب یک بار با آقای آذری قمی، آقای حاج سید مهدی روحانی و آقای مشکینی در مجلسی بودیم. آقای مشکینی پرسید: علمایی هستند مانند آقای آخوند همدانی و آقای حاج سید احمد خوانساری که به حسب ظاهر عادل هستند، ولی در مسیر انقلاب نیستند و در مقابل، علمایی هستند مانند آقای صدوقی که از نظر علمی و وجهه مردمی در مرتبه بعد هستند، ولی در مسیر انقلاب هستند. اینکه آن علمای درجه اول را سد راه اسلام معرفی و از میدان خارج کنیم، شرعا چه حکمی دارد؟ همچنین پرسید: تخریب ساختمان های دولتی مانند بانک ها برای مختل کردن نظام شاهنشاهی چه حکمی دارد؟
آقای آذری گفت: تخریب بانک ها اشکال دارد، ولی تخریب وجهه آن علما اشکال ندارد.
من و آقای حاج سید مهدی گفتیم: این کار ضربه به اصل انقلاب است. در همه جا سعی می کنند موجهین را جزو خودشان معرفی کنند، ولی شما می خواهید علمای موجهی را که مردم آنها را آزموده اند و به تقوا و علم شناخته اند، مخالف قلمداد کنید! با تخریب علمای موجه، خودتان خراب می شوید، زیرا دشمنان تبلیغ می کنند که افراد موجه و بزرگ که مریدان و مقلدان بسیاری دارند، این انقلاب را قبول ندارند. شما که در مرتبه آقای آخوند و آقای خوانساری نیستید که حرف شما را بپذیرند.
آقای آذری و همفکرانشان تصور می کردند که با تخریب و منزوی کردن مخالفان انقلاب، به انقلاب کمک می شود، در حالی که این کار ضربه به اصل انقلاب و سبب تاخیر در پیروزی آن می شد. من و آقای حاج سید مهدی معتقد بودیم: اگر انقلابیون کار درست انجام بدهند، مخالفان خود به خود به انزوا کشیده می شوند و مشکلی هم پیش نمی آید، ولی برخورد با بزرگان برای انقلاب مشکل ایجاد می کند.
📚 جرعهای از دریا، ج ۴، ص ۶۵۱ - ۶۵۲
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آیت_الله_آذری_قمی
#مخالفان_انقلاب
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مقداری تحریف🔹
📣 حجت الاسلام رضا مختاری
یک بار در کتاب جرعه ای از دریا، ایشان مطلبی را از آقای مرتضی حائری نقل کردند بدین مضمون که در جلسه ای، به مناسبتی آقای حائری فرموده بودند که بیشتر مردم فلان شهر ترسو هستند. بنده به ایشان گفتم: اگر این را چاپ کنیم که به مردم آن شهر بر می خورد و بهتر است بنویسیم برخی از مردم فلان شهر ترسو هستند.
ولی آیت الله شبیری گفتند: نه اگر اینطور بنویسیم که دروغ است. یا اصلش را نقل نکنید و یا عین آن را نقل کنید.
و این چنین شد که ما به خاطر این فرمایش دقیق ایشان، اصل حرف آقای حائری را نقل نکردیم. چون ایشان حاضر نشدند مقداری مطلب را تحریف کنند.
📚 شققنا: مصاحبه با حجت الاسلام رضا مختاری، ۱۳۹۹/۳/۹
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#رضا_مختاری
#تحریف
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹مگر من جزء اصول دین هستم؟🔹
📣 آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
خاطراتی که من از امام دارم و اثر بسیار عمیقی در روح من گذاشته، این است که شبی در خدمت ایشان بودیم. نام برخی افراد به میان آمد. بعضی از افرادی که حضور داشتند، خدمت حضرت امام عرض کردند که: آقا! این افراد نظام را قبول ندارند.
حضرت امام فرمودند: خیر، اینها نظام را قبول دارند؛ شما را قبول ندارند.
به امام عرض کردند: آقا! ما کی هستیم. اینها شما را قبول ندارند.
گوینده این حرف، راست هم می گفت؛ زیرا اشخاص مورد بحث، حضرت امام را قبول نداشتند. خواهش می کنم به جواب حضرت امام با دقت گوش کنید. حضرت امام خیلی عادی فرمود: خوب، قبول نداشته باشند. مگر من جزء اصول دین هستم؟!
خدا را گواه می گیرم که من از این عظمت روحی حضرت امام بر خود لرزیدم. با خود گفتم: او کجا است و ما کجاییم. او چگونه فکر می کند و ما چگونه!
📚 همپای انقلاب، خطبه های نماز جمعه تهران (۱۳۶۸/۶/۳)، ص ۴۷۷
#آیت_الله_موسوی_اردبیلی
#امام_خمینی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹نیک مرد🔹
✍ شیخ اجل سعدی شیرازی
یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخنها گفتهاند؟
گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم و در باطنش غیب نمیدانم.
◽️هر که را جامه پارسا بینی
◾️پارسا دان و نیکمرد انگار
◽️ور ندانی که در نهانش چیست
◾️محتسب را درون خانه چه کار
📚 گلستان سعدی، باب دوم
#گلستان_سعدی
#سعدی_شیرازی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹پول، پارتی، زور🔹
📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
تأثیر عوامل سهگانه: «پول» و «پارتی» و «زور» در یک جامعه نشانه ناتوانی و ضعف قانون است. وقتی قانون ضعیف باشد طبعا نمیتواند بر اقویا و زورمندان چیره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان میدهد. قانون ضعیف، مجرمین ضعیف را به تله می اندازد و به پای میز مجازات می کشاند ولی از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز می ماند.
قرآن، مقررات الهی را قوانین نیرومند و قوی معرفی می کند و تأثیر پول و پارتی و زور را در محکمه عدل الهی نفی می نماید. در قرآن از پول به عنوان «عدل» {از ماده «عدول»، زیرا وقتی که به عنوان رشوه داده شود سبب عدول و انحراف از حق و حقیقت می گردد؛ یا از عدل به معنی عوض و معادل} و از پارتی به عنوان «شفاعت» و از زور به عنوان «نصرت» یاد شده است. در سوره بقره آیه ۴۸ چنین می خوانیم:
《و اتّقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون》
«پروا داشته باشید از روزی که هیچکس از دیگری دفاع نمیکند و شفاعت هم پذیرفته نیست و از کسی هم پولی به عنوان عوض جرم و معادل آن گرفته نخواهد شد و نصرت و یاری کردن امکان ندارد».
یعنی نظام جهان آخرت همچون نظام اجتماعی بشر نیست که گاهی انسان برای فرار از قانون به پارتی یا پول متوسل شود و گاهی قوم و عشیره خود را به کمک بطلبد و آنان در برابر مجریان قانون اعمال قدرت کنند.
در صدر اسلام، قانون در اجتماع مسلمین قوی بود؛ گریبان نزدیکان و خویشان زمامداران را نیز می گرفت. وقتی که علی {علیه السلام} مطلع شد که دخترش از بیت المال مسلمین گلوبندی را به عنوان عاریه - البته با قید ضمانت - گرفته و در روز عید از آن استفاده کرده است او را سخت مورد عتاب خویش قرار داد و با لحنی کاملا جدّی فرمود: اگر نبود که آن را به صورت عاریه مضمونه، یعنی با قید ضمانت گرفتهای دستت را می بریدم، یعنی درباره تو حدّ سارق را اجرا می کردم. هم ایشان وقتی که ابن عباس، پسر عمو و یاور دانایشان، مرتکب خلافی شد نامه ای به او نوشتند و او را مورد سخت ترین حملات خویش قرار دادند، به وی نوشتند: «اگر از خلاف خویش باز نگردی با شمشیرم تو را ادب خواهم نمود، همان شمشیری که احدی را با آن نزده ام مگر اینکه وارد جهنم شده است». یعنی می دانی که شمشیر من جز بر دوزخیان فرود نمی آید و این کار تو، تو را دوزخی و مستحق شمشیر من ساخته است. سپس برای اینکه بفهماند عدالت او درباره هیچ کس استثناء بردار نیست می فرماید: «به خدا قسم اگر حسن و حسین {علیهما السلام} هم مرتکب این جرم می شدند با آنان ارفاق نمی کردم»
صدر اسلام است و مجری قانون هم امیر المؤمنین است، تعجبی ندارد؛ اگر می خواهید بدانید دستگاهی که رسول خدا {صلّی اللّه علیه و آله} به جریان انداخته بود تا کجا به حرکت آمده بود و چه اشخاصی را زیر مهمیز عدالت می کشید به داستان ذیل توجه کنید: عمرو عاص از طرف عمر حاکم مصر بود؛ روزی پسر عمر و عاص به صورت یکی از رعایا سیلی زد، ستمدیده به نزد عمر و عاص رفته شکایت کرد ولی وی ترتیب اثر نداد. این مرد غیور حرکت کرد به مدینه و نزد عمر آمد و عرض حال داد. عمر، عمرو عاص و پسرش را احضار و محاکمه نمود. در این محاکمه یک جمله تاریخی از عمر نقل شده است. خطاب به عمرو عاص و پسرش گفت: متی استعبدتم النّاس و قد ولدتهم امّهاتهم احرارا. «از کی مردم را برده خویش گرفته اید در حالی که از مادران خویش آزاد متولد گردیده اند». سپس دستور قصاص صادر نمود. عمر با پسر خودش نیز همین طور رفتار نمود؛ وقتی ثابت گردید پسرش شراب خورده است حدّ الهی را درباره او اجرا نمود. اینها عدالتی بود که رسول خدا {صلّی اللّه علیه و آله و سلّم} به مسلمین آموخته بود و مسلمین هنوز آن را فراموش نکرده بودند، و به عبارتی دیگر، چرخی بود که رسول خدا به حرکت آورده بود و تا مدت زیادی کم و بیش به همان شکل به حرکت خود ادامه می داد.
📚 عدل اسلامی، ص ۲۲۱ - ۲۲۳
#شهید_مطهری
#پول_پارتی_زور
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹از کاباره تا مهدیه🔹
📣 حجت الاسلام استاد قرائتی
من كسی را ديدم كه كاباره و سينمایی را داشت، يك زمانی خدمت او رسيديم و ايشان يك مرتبه در اواسط صحبت محكم به سر خودش زد و شروع به گريه كرد. بعد گفتم كه برادر چه شد؟
گفت: الان يادم می افتد كه زمان طاغوت، چقدر جوان را آلوده كردم و چقدر كمك به ساواك كردم. عكس شاه می آمد و جوان های خوبی كه در سينما بودند، اين ها به احترام شاه بلند نمی شدند، من اين ها را از روزنه شناسایی می كردم و بعد به ساواكی ها خبر می دادم.
شروع كرد به گفتن جنايات خود و يك مرتبه سالن سينما را داد و آنجا را مهديه كرد و آنجا مركز تبليغات اسلامی و فيلم های سالم شد و اين معناي ذکر است. من خودم خيلي جاها رفتم، سخنرانی كردم و به من گفتند كه اين جا قبلاً مركز شراب خواری بوده است. «يحيي الارض بعد موتها» زمين زنده می شود، بعد از آنی كه مرده بود. دل ها زنده می شود، بعد از اين كه مرده بود.
📚 درس هایی از قرآن، پخش تلویزیونی مورخ 1360/11/9
#استاد_قرائتی
#خاطرات
#تحول_نفسانی
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹رافت و مدارا🔹
📣 آيتالله العظمی شبیری زنجانی
مرحوم حاج آقا روح الله خاتمی - پدر آسید محمد خاتمی رئيس جمهور اسبق - انسان بسیار ممتازی بود. شنیدم یکی از روسای ادارات نزد ایشان رفته بود و فهرستی مثلا ۲۵ نفره را از افرادی که باید از ادارات اخراج شوند به وی نشان داد، آقای خاتمی گفته بود: نه این تعداد درست نیست، باید ۲۷ نفر باشد.
آن رئيس اداره گفته بود: نه همین تعداد است.
آقای خاتمی مجددا گفته بود: نه ۲۷ نفر است.
آن رئيس گفته بود: چطور؟
آقای خاتمی جواب داده بود: یکی هم من و شما. هر کسی نقطه ضعفی دارد و اگر بناست افراد به نقاط ضعفشان مواخذه شوند، چرا من و شما جزو این گروه نباشیم. چرا با مردم با تنگ نظری برخورد می کنید؟ باید با رافت و مدارا با مردم برخورد کرد.
📚 جرعهای از دریا، ج ۴، ص ۶۳۵
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
#آیت_الله_خاتمی
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹در آغوش امام🔹
✍ حجت السلام سید ابوذر عاملی
روزی شیخ محمد جواد مغنیه در حسینیه شهر نبطیه لبنان بر بالای منبر بود که امام موسی وارد مجلس شد. وی چند روز پیش از آن سفری به شوروی کرده بود تا پروژه عظیم ساختمان بیمارستان را در آنجا به مناقصه بگذارد. آن زمان پیمان کاران شوروی پروژه های عمرانی را با هزینه کمتری نسبت به رقبای غربی خود اجرا می کردند.
به محض این که چشم مرحوم مغنیه در بالای منبر به امام موسی افتاد، موضوع بحث خود را عوض کرد و به حملات همیشگی خود را به ایشان ادامه داد و گفت: اسلام از کسانی که ادعای مسلمانی دارند ولی از بلاد کفر، شرک و الحاد دیدن می کنند بیزار است و ...
او لحظاتی جلوی مردم و در حضور خود امام موسی صدر به وی تاخت. امام موسی هم فقط نشسته بود با کمال متانت سر به زیر انداخته و به زمین نگاه می کرد. قرار بود سخنران بعدی مجلس خود او باشد. به هر حال سخنان مرحوم مغنیه پایان یافت و از منبر پایین آمد. در همان لحظه امام موسی از جا برخاست تا بالای منبر برود. پیش از آن به سوی محمد مغنیه رفت و او را جلوی مردم در آغوش کشید، مردم از حرکت امام به شوق آمدند و خود مرحوم مغنیه هم تکان خورد.
📚 عزت شیعه، صفحه ۱۷۸
#امام_موسی_صدر
#شیخ_محمد_جواد_مغنیه
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin