eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
357 عکس
66 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حاضرم صد تا علامه امینی فدا کنم🔹 📢 آیت الله محمد جواد علوی بروجردی این قصه‌ای است که خود من از آقای علامه امینی نقل می‌کنم. آقای کوپایی مرحوم آقای امینی را در اصفهان برای یک دهه منبر، دعوت کرده بود. ایشان موضوع بحث را اثباتِ کفرِ شیخین قرار می‌دهند. دو شب منبر می‌روند و بعد از شب دوم، آقای کوپایی به ایشان می‌گوید از طرف آقای بروجردی چند نفر آمده‌اند و با شما کار دارند. آقای بروجردی تقاضا کرده است که موضوع بحث را عوض کنید. آقای امینی نپذیرفتند و شب سوم هم ادامه دادند. فرداش آقای کوپایی آمد و گفت: جلسه تعطیل شده است! چون آقای بروجردی دستور داده‌اند که جلسه تعطیل باشد. آقای امینی می‌گفتند: من خیلی عصبانی و ناراحت به قم آمدم و خانه آقای بروجردی رفتم و به ایشان گفتم: آقا! علی علیه السلام پدر شما است، من از او دفاع می‌کنم و شما مجلسش را تعطیل می‌کنید! آقای بروجردی فرمودند: من امروز کاری را مشغول هستم که سید مرتضی علم الهدی می‌خواست انجام دهد، و آن رسمیتِ مذهبِ شیعه بین مذاهب هست! هزار سال گذشته و شیعه هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. من با شیوخ الازهر مراوده دارم، اگر این منبر شما را امروز بیایند ضبط بکنند و بروند آن جا بگذارند، تمام فعالیت‌های ما بر باد می‌رود. آقای امینی! من کاری را مشغول هستم که به خاطر آن حاضرم صد تا آقای امینی را فدا کنم! آقای امینی می‌گفتند: من آن وقت قانع نشدم و ناراحت از پیش ایشان خارج شدم و پولی را هم که برای من فرستادند، قبول نکردم. آقای بروجردی فوت شدند و من چند سفر به مصر رفتم. آن جا فهمیدم که این فتوایِ شیخ محمود شلتوت چه اثری داشته و متوجه شدم که آقای بروجردی چه افقی را می‌دیدند. 📚 سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: گروه حوزه علمیه در واتساپ، سید حسین کشفی، ۱۴۰۰/۷/۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹محبت زمامدار🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماع ها آن است که با نیروی محبت اداره شود، محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی‌تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه‌هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می‌کشد. قرآن خطاب به پیغمبر می‌کند که‌ ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: 《فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْامْرِ》 به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می‌گشتند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن. در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می‌داشت. باز دستور می‌دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما. اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنانکه رفق و حلم و تحمل، همه از شؤون محبت و احسان‌اند. ◽️او به تیغ حلم چندین خلق را ◾️واخرید از تیغ، چندین حلق را ◽️تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر ◾️بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر 📚 جاذبه و دافعه علی علیه‌السلام، ص ۶۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نه شیعه اند، نه سُنی🔹 📣 امام خمینی مسلمین باید بیدار باشند. مسلمین باید هوشیار باشند که امروز مثل دیروز نیست. این عصر ما مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفه‌ای در محل خودشان منافع خودشان را به دست بیاورند. امروز منافع همۀ کشورهای اسلامی به هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامی ایران با منافع کشور اسلامی سایر کشورها، اینها با هم پیوند دارند. چنانچه اختلافی بین ملت ایران با ملت های دیگر بیفتد، اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع ما واقع بشود، این به ضرر همه‌مان هست، به ضرر همۀ مسلمین هست. و آنهایی که می‌‌خواهند ایجاد تفرقه بکنند اینها نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند. آنها کسانی هستند که کارگردانان دولت‌های ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند. آنهایی که کوشش دارند بین برادرهای اهل سنت ما با برادرهای اهل تشیع تفرقه بیندازند، اینها اشخاصی هستند که برای دشمن اسلام، برای دشمن‌های اسلام مشغول توطئه هستند و می‌خواهند دشمن‌های اسلام را بر مسلمین غالب کنند. 📚 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، کارکنان جهاد سازندگی سیستان و بلوچستان و جیرفت و دزک‌آباد یزد. ۱۳۵۹/۵/۲۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹درها و پنجره ها باز شده🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در گذشته درها به روی مردم بسته بود. درها که بسته بود سهل است، پنجره‏ها هم بسته بود. کسی از بیرون خبر نداشت، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت. امروز این درها و پنجره‏ها باز شده، دنیا را می‏بینند که رو به پیشرفت است، علم های دنیا را می‏بینند، قدرت های اقتصادی دنیا را می‏بینند، قدرت های سیاسی و نظامی دنیا را می‏بینند؛ دموکراسی های دنیا را می‏بیند، برابری ها را می‏بیند، حرکت ها را می‏بیند، قیام ها و انقلاب ها را می‏بیند، جوان است، احساسش عالی است، و حق هم دارد، می‏گوید ما چرا باید عقب‏ مانده‏تر باشیم؟ به قول شاعر: ◽️سخن درست بگویم نمی‏توانم دید ◾️که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم‏ دنیا این طور چهار اسبه به طرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی می‏رود و ما همین جور خواب باشیم، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟! نسل قدیم این چیزها را نمی‏فهمید و درک نمی‏کرد. نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپنِ بت‏پرست و ایرانِ مسلمان در یک سال و یک وقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند و ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت می‏کند و ایران در این حد است که می‏بینیم؟! ◽️ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق‏ ◾️او به مطلب ها رسید و ما هنوز آواره‏ایم‏ آیا نسل جدید حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟ 📚 ده گفتار، ص ۲۲۰ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم کافی نیست🔹 ✍ آیت الله ابراهیم امینی مقصود من از روحانی کسی است که در علوم دینی تحصیل کرده و به یکی از شغل های روحانیین اشتغال دارد. یا طلبه است و درس می‌خواند، یا به تدریس ادبیات و صرف و نحو و منطق و معانی بیان مشغول است، یا به تدریس فقه و اصول و حاشیه زدن و رساله‌ نویسی اشتغال دارد، یا مرجع تقلید شده و به اخذ وجوهات و تقسیم شهریه بین طلاب و پاسخ به مسائل دینی و اداره حوزه‌ های علمیه مشغول می‌باشد، یا منطق و فلسفه و عرفان تدریس می‌کند، یا درس اخلاق می‌دهد، یا به وعظ و خطابه و سخنرانی و روضه‌خوانی می‌پردازد، یا امام جمعه و جماعت است و یا به کتاب‌نویسی و مقاله نویسی اشتغال دارد. بعضی از طلاب هم تا آخر عمر همچنان طلبه باقی می‌مانند و بدون اینکه شغلی را بپذیرند تا پایان عمر در درس ها حاضر می‌شوند و گوش می‌دهند و به این ترتیب به زندگی ادامه می‌دهند و از سهم امام و وجوهات برّیه ارتزاق می‌نمایند. این افراد روحانی و اهل علم و خدمت گذار و مبلغ دین محسوب می‌شوند. غالبا از همین راه ها و از وجوهات بریه و سهم مبارک امام علیه السّلام ارتزاق می‌کنند. چون به امور دینی اشتغال دارند از احترام و امتیاز مخصوصی برخوردارند و مردم به آنها اظهار ارادت می‌نمایند. برایشان نذر و نیاز می‌کنند، التماس دعا می‌گویند، از آنها انتظار شفاعت دارند و به آنها تبرّک و توسل می‌جویند. متأسفانه خوش بینی و اظهار ارادت مردم و همچنین احادیثی که در فضیلت علم و علماء وارد شده، موجب غفلت و غرور ما گشته است، خودمان را افرادی ممتاز می‌پنداریم و از تزکیه و تهذیب نفس و خودسازی و پرورش و تکمیل روح غافل گشته‌ایم. گویا برات آزادی از دوزخ و کلید درهای بهشت در دست ما قرار گرفته و نیازی به عمل نداریم. چون سر و کارمان با قرآن و احادیث و علوم دینی است همه را در خودمان تحقق یافته می‌پنداریم. البته علم از دیدگاه اسلام ارزش دارد، احادیث فراوانی در فضیلت علم و علما وارد شده است و خود علم می‌تواند در مسیر تکامل نفس و تقرب الی اللّه قرار گیرد، لیکن مشروط به اینکه اولا به قصد قربت باشد و ثانیا با عمل همراه باشد. اگر در تعریف علم و علما احادیثی داریم در مذمت عالم فاسق و بدون عمل نیز احادیث فراوانی وارد شده است. 📚 خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس)، فصل: سخنی چند با برادران روحانی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عیب خویش🔹 ✍ پروین اعتصامی سیر، یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بد بوئی گفت، از عیب خویش بی‌خبری زان ره از خلق، عیب می جوئی گفتن از زشت روئی دگران نشود باعث نکو روئی تو گمان می کنی که شاخ گلی به صف سرو و لاله می روئی یا که هم بوی مشک تاتاری یا ز ازهار باغ مینوئی خویشتن، بی سبب بزرگ مکن تو هم از ساکنان این کوئی ره ما، گر کج است و ناهموار تو خود، این ره چگونه می پوئی در خود، آن به که نیکتر نگری اول، آن به که عیب خود گوئی ما زبونیم و شوخ جامه و پست تو چرا شوخ تن نمی شوئی 📚 دیوان پروین اعتصامی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اشتباهات تربیتی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یک آدم های کج سلیقه‏‌ای پیدا می‌شوند که به خودشان یا به بچه‌‏شان که تحت کفالت تربیتشان است، فشار می‌آورند. بچه احتیاج به بازی دارد و خود این احتیاج به بازی یکی از حکمت‌های پروردگار است. یک مقدار انرژی در وجود کودک ذخیره است که او فقط به وسیله بازی می‌تواند این انرژی را دفع کند. بچه غریزه‏ایی دارد برای بازی کردن. حالا انسان اشخاصی را می‌بیند که می‌گویند می‌خواهم بچه‌ام را تربیت کنم. خوب، چطور می‌خواهی تربیت کنی؟ نمی‌گذارد بچه پنج شش ساله برود با بچه‌ها بازی کند، هر مجلسی که خودش می‌رود بچه را هم می‌برد برای اینکه تربیت بشود، جلوی خنده او را می‌گیرد، جلوی خوراک او را می‌گیرد. یا یک افرادی پیدا می‌شوند - ما دیده‌ایم - که چون خود او مُعَمّم است، یک عبا و عمامه و نعلین تهیه می‌کند، بچه هشت ساله را عمامه سرش می‌گذارد، عبا به دوشش می‌اندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف می‌برد. بچه بزرگ می‌شود در حالی که احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفته‌اند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست و چند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوت ها و تمایلات اشباع نشده یک ‌مرتبه زنجیر را پاره می‌کند. این بچه‌ای که شما می‌دیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول می‌کشید، نماز شب می‌خواند، دعا می‌خواند، یک ‌مرتبه می‌بینید در بیست و پنج سالگی یک فاسق و فاجری از آب در می‌آید که آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینکه شما به بهانه مقامات عالیه روح، سایر غرایز او را سرکوب کرده‌اید. البته در غریزه بچه، خدا بوده است، قیامت و عبادت بوده است، اما شما این غریزه خدا و عبادت و اینها را در حالی در این بچه تقویت کرده‌اید که جلوی سایر غرایز او را گرفته‌اید، سایر غرایز او را حبس کرده‌اید، عصبانی و ناراحت کرده‌اید، به زندان انداخته‌‏اید، حق و حظّ آنها را نداده‌اید، سهم آنها را نداده‌اید؛ دنبال فرصتی می‌گردند. در یک فرصتی که برایشان پیش می‌آید، در یک وقت که بچه فیلمی را تماشا کند یا در مجلسی با یک زن جوان آشنا بشود، همان کافی است که این نیروهای ذخیره شده سرکوب شده، یک ‌مرتبه زنجیرها را پاره کند و به کلی تمام آن ساختمانی را که پدر در وجود او به غلط ساخته است ویران سازد. درست مثل باروتی که منفجر بشود، منفجر می‌شود. 📚 آزادی معنوی، ص 115 ـ 116 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عزت نفس🔹 ✍ علامه طباطبائی دستگاه آفرينش كه انسان را اجتماعى و نيازمند به تعاون آفريده است، او را طورى مجهز نموده كه در محيط اجتماع با نيروى شخصى خود مى‌تواند گليم خود را از آب بيرون كشيده و از بهره كارى كه انجام مى‌دهد، چرخ زندگى خود را بگرداند! با تأمل در اين امر، جاى ترديد باقى نمى‌ماند كه صفت عزت نفس، عبارت از آن است كه انسان در زندگى از نيروهاى خدادادى استفاده كند و در راه رسيدن به مقاصد خويش، آن‌ها را به كار اندازد و به نيروى ديگران تكيه نكند و اين خود يكى از اخلاق فطرى و پسنديده انسان است. عزت نفس سدى است كه انسان را از زندگى پست و بسيارى از كارهاى ناروا و كردارهاى زشت نگه مى‌دارد. كسى كه عزت نفس ندارد و چشم به دست اين و آن دوخته است، به آسانى مى‌تواند اراده و شخصيت خود را به ديگران بفروشد! و به طمع نوايى ناچيز، هرچه بگويند آن كند! و هر چه از او بخواهند اگر چه آزادى فطرى و آبرو و عزت و شرافت باشد، نثار كند. غالب جنايت‌ها مانند آدم كشى، راهزنى، دزدى، جيب برى، جاسوسى، دروغ‌گويى، چاپلوسى، وطن فروشى، اجنبى پرستى و مانند اين‌ها از نتايج شوم طمع و تكيه زدن بر ديگران است، ولى كسى كه تاج افتخار «عزت نفس» را به سردارد، در برابر هيچ عظمتى جز عظمت خداى متعال سر فرود نمى‌آورد و در مقابل هيچ صولت و حشمتى، به زانو در نمى‌آيد و هميشه از آن چه حق تشخيص مى‌دهد، دفاع مى‌كند. عزت نفس بهترين وسيله‌اى است كه مى‌توان با آن صفت درست‌كارى را به‌ دست آورد و حفظ نمود. 📚 تعالیم اسلام، ص ۲۳۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹يک لباس هم از ما دزدیده🔹 ✍ حجت‌الاسلام مسیح مهاجری در دوران استبداد رضاخانی، عالم مجاهدی در تبريز زعامت دينی و مديريت حوزه علميه آن شهر را برعهده داشت به نام آيت‌الله شهيدی. ايشان به دليل مخالفت با رضاشاه مورد غضب دربار بود و رضاشاه درصدد بود در فرصتی مناسب ضربه‌ای به اين عالم مجاهد وارد کند و او را از اعتبار ساقط نمايد. رضاشاه يک روز مطلع می شود در تبريز يک فرد ملبس به لباس روحانيت به اتهام دزدی دستگير شده است. به رئيس شهربانی تبريز دستور می دهد دزد را با همان لباس روحانيت به مسجدی که آيت‌الله شهيدی در آن نماز جماعت می خواند ببرد و بين دو نماز در کنار محراب و جلوی چشمان مردم، خطاب به آيت‌الله شهيدی بگويد اين فرد دزدی کرده ولی چون هم‌ لباس شماست ما او را به شما تحويل می دهيم تا هر طور که صلاح می دانيد با او رفتار کنيد. آيت‌الله شهيدی که متوجه دسيسه خطرناک حکومت شده بود، از محراب بيرون آمد، لباس روحانيت را از تن فرد متهم به دزدی درآورد و به رئيس شهربانی گفت: «اين شخص از ما هم اين لباس را دزديده بود که ما آن را از او پس گرفتيم، حالا او مثل شما شده، هر طور که لازم است خودتان او را مجازات کنيد». رئيس شهربانی دست از پا درازتر از مسجد خارج می شود و با گزارشی که از ماجرا به رضاشاه می دهد، او را هم دچار شگفتی و ناکامی می کند. 📚 روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴۰۰/۸/۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم و ایمان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری علم به ما روشنایی و توانایی می‏بخشد و ایمانْ عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می‏سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می‏دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمانْ خوب خواستن؛ علم می‏نمایاند که چه هست و ایمان الهام می‏بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی می‏کند و ایمان روان را روان آدمیت می‏سازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می‏دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می‏برد؛ علم طبیعت‏ساز است و ایمان انسان‏ساز. هم علم به انسان نیرو می‏دهد، هم ایمان؛ اما علم نیروی منفصل می‏دهد و ایمان نیروی متصل. علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت می‏بخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی می‏دهد و ایمان امنیت درونی. علم در مقابل هجوم بیماری ها، سیل ها، زلزله‏ها، طوفان ها ایمنی می‏دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایی ها، احساس بی‏پناهی ها، پوچ‏انگاری ها. علم جهان را با انسان سازگار می‏کند و ایمان انسان را با خودش. 📚 انسان و ایمان، ص ۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹جذب🔹 ✍ مولوی ◽️خوب خوبی را کند جذب این بدان ◾️طیبات و طیبین بر وی بخوان ◽️در جهان هر چیز چیزی جذب کرد ◾️گرم گرمی را کشید و سرد سرد ◽️قسم باطل باطلان را می‌کشند ◾️باقیان از باقیان هم سرخوشند ◽️ناریان مر ناریان را جاذب‌اند ◾️نوریان مر نوریان را طالب‌اند 📚 مثنوی معنوی ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹خدا را شکر که در زمان علی نبودیم🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ما اگر بخواهیم در یک موضوع خدا را شکر بکنیم که در زمان علی نبودیم، حق داریم برای اینکه اگر در آن زمان می‏بودیم آنقدر ایمان نداشتیم که در آن موضوع ثابت قدم بمانیم. ممکن است ما اگر در زمان علی علیه السلام بودیم در جنگ جمل شرکت می‏کردیم، در جنگ صفین هم شرکت می‏کردیم ولی باور نکنید اگر ما با علی می‏بودیم جرأت می‏کردیم که در جنگ خوارج هم شرکت بکنیم برای اینکه آنجا علی به جنگ کسانی رفت که «قائِمُ اللَّیلِ وَ صائِمُ النَّهار» بودند، یعنی مردمانی که از سر شب تا صبح عبادت می‏کردند و روزها روزه‏دار بودند و در پیشانی آنها آثار سجده بود: جِباهاً قَرِحَةً پیشانی هایی که از بس سجده کرده بودند قرحه‏دار شده بود. چه کسی جرأت داشت با اینها بجنگد؟! فقط علی می‏توانست چون به ظاهر نگاه نمی‏کرد، با اینکه علی اقرار می‏کند که اینها مردمانی متظاهر و دروغگو نبودند. عمده این است. اگر منافق می‏بودند مهم نبود ولی خیر، اینها شب ها نماز می‏خواندند و روزها روزه‏دار بودند اما وجودشان برای اسلام خطر است، جامدهایی هستند که برای اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. و اگر علی در آن روز شمشیر به روی خوارج نکشیده بود و اگر شخصیت علی نبود و آن نصوصی که پیغمبر درباره علی کرد و اگر آن مقام علی، ایمان علی، زهد و تقوای علی نبود، بعد از علی هم هیچ خلیفه‏ای قدرت نداشت با خوارج بجنگد، هیچ سربازی جرأت نمی‏کرد به جنگ خوارج برود. ولی چون علی پیشقدم شده بود، آنها هم با خوارج می‏جنگیدند؛ می‏گفتند اینها کسانی هستند که علی با اینها جنگیده است، اگر جنگیدن با اینها خلاف حق بود علی با اینها نمی‏جنگید. 📚 اسلام و مقتضیات زمان، ج ۲، ص ۷۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹من آماده ام برای مسلمان شدن🔹 📣 آیت الله العظمی شبیری زنجانی در زمان شاه مى‏‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى‏‌شد. به‌ اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى‌خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. هيچ‌‏ كس به‌ جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اين‌كه آخوند است، اعتراض كرده! بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اين‌كه به‌ او حمله كنند و خفيفش {خوار} نمايند! راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏‌پرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سال‌ها قبل و به‌ قيمت خيلى كم خريده‌‏ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به‌ نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده‏‌ايد زياد است و من راضى نيستم از بيت‌المال مردم، قيمت بيش‌ترى براى خانه‌ام بگيرم. بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليت‌هاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است من آماده‌ام براى مسلمان شدن. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مسخ رسانه ای انسان🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یکی از مواهب برای انسان این است که شرایط برایش فراهم باشد ولی هیچ چیز برای او تحمیلی نباشد. گاهی فکر هم برای انسان تحمیلی است، ذوق هم تحمیلی است، عاطفه هم تحمیلی است و این مصیبت تمدن جدید است. شما ببینید امروز این وسایل ارتباط جمعی - و به قول اینها رسانه‏های عمومی - دارد انسان ها را مسخ می‏کند، یعنی انسان ها را آن‏طور می‏سازند که دل خودشان بخواهد نه آن‏طور که مصلحت واقعی آنهاست یا مطابق آنچه که انسان ها خودشان برای خودشان انتخاب کرده‏اند. وقتی چیزی را بخواهند، دائماً به گوش آدم می‏خوانند، جلو چشم او می‏آورند، آنقدر می‏آورند که اصلًا روح انسان را مسخ می‏کنند و انسان نمی‏تواند غیر از آن فکر کند. این مسئله مسخ انسان که در تمدن امروز وجود دارد هیچ زمانی مشابهش وجود نداشته. الآن به شکلی است که هیچ کس در انتخاب هیچ چیزی نمی‏تواند آزادی داشته باشد، با اینکه انسان امروز در یک حد بالاتری از دانش و معرفت قرار دارد. مثلًا انسان می‏خواهد یک لباس انتخاب‏ کند، هزار و یک لِم و کلک و فن است که آن لباسی را که فلان کارخانه تولید کرده به تن او بپوشانند. آنقدر تبلیغات می‏کنند، آنقدر تلویزیون نشان می‏دهد که وقتی شخص از کنار خیابان رد می‏شود و یک مانکن با هزاران طنّازی در یک فروشگاه است، این بدبخت بی‏جهت به آنجا کشیده می‏شود. نمی‏خواهد آن لباس را بخرد ولی روی این جهت اغفال می‏شود. می‏رود به خیال خودش دو سه کلمه با او حرف بزند، ده دقیقه حرف می‏زند. یک وقت به خود می‏آید می‏بیند که چند تکه لباس هم زیر بغلش است و دارد خارج می‏شود. مجبور است آن را بپوشد. این امر به او تحمیل می‏شود. تازه اینها تحمیل های خیلی ساده است والّا همه جور فکر و ذوق و سلیقه و عاطفه و همه چیز به مردم به زور تحمیل می‏شود. این چه کمالی است برای انسان؟! همان چیزی است که خودشان آن را «از خود بیگانگی» نامیده‏اند. نهایت از خود بیگانگی در تمدن امروز وجود دارد؛ یعنی در عین اینکه انسان به‏ طور کلی از اسارت طبیعت آزاد شده است ولی همین امر سبب اسارت انسان برای انسان شده به شکل دیگری و به نوعی بردگی منجر شده است به شکل دیگری. 📚 فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۲۴۱ - ۲۴۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عبادت یا معصیت کبیره🔹 📣 امام خمینی گاهی می‌شود که کارهای به ظاهر اسلامی، لکن با بی‌توجهی و خلاف اسلام واقع می‌شود. فی‌المَثَل، اشخاصی می‌خواهند خدمت بکنند، پاسدارها می‌خواهند خدمت بکنند، پلیس می‌خواهد خدمت بکند و قصدش هم خدمت است، لکن گاهی در کیفیت عمل طوری می‌شود که معصیت می‌شود؛ مثلاً، من از این کارهای جزئی، خرده کاری‌ها شروع می‌کنم؛ مثلاً، می‌خواهند در کمیته‌ها، در جاهایی که برای بسیج مهیا هستند، می‌خواهند اینها خدمت بکنند، لکن گاهی همین‌هایی که می‌خواهند خدمت بکنند، یک کارهایی انجام می‌دهند که با موازین اسلامی درست در نمی‌آید؛ مثل اینکه نصف شب ها شروع می‌کنند به فریاد و شعار دادن و دعا خواندن و تکبیر گفتن، در صورتی که همسایه‌ها هستند و ناراحت می‌شوند، مریض‌ها هستند، معلولین هستند، بیمارستان ها هست و اینها رنج می‌برند، و شما یک چیزی را که می‌خواهید عبادت باشد، معصیت کبیره می‌شود. اگر در سحر ـ فرض بکنید ـ یک عده‌ای بخواهند دعای وحدت بخوانند، خوب، می‌شود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلی که هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند. برای خدا می‌خواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند که صدا بیرون نیاید. گاهی پیش من اشخاصی می‌‌آیند و شکایت می‌کنند که تمام آرامش ما را بعضی از این گروه‌ها به هم می‌زنند و حتی ما خواب نداریم. شما می‌خواهید یک کار عبادی بکنید، می‌خواهید تظاهرات کنید، می‌خواهید چه بکنید، تبلیغ کنید، دعا بخوانید شما، دعا بین خودتان و خداست. فرضاً بخواهید یک اجتماعی باشد که در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اینجا نباید بلندگوهای بزرگ را؛ پر قوّه را بیرون بگذارند و تمام افرادی که در این محله هستند یا محله‌های دور هستند، رنج ببرند از این کار. اینها معصیت کبیره است که الآن که متوجه شدید، دیگر عذر ندارید. اذیت مسلم و آزار مؤمنین از بزرگترین گناهان کبیره است. شما می‌خواهید تبلیغ کنید، در بین خودتان می‌خواهید بکنید، بکنید؛ مانعی ندارد. در مراکز خودتان هر چه می‌خواهید دعا بکنید، هر چه می‌خواهید تبلیغ کنید، هر چه می‌خواهید شعار بدهید، لکن ملاحظۀ مردم ضعیف را، مردمی که روز کار کردند و حالا می‌خواهند استراحت کنند، این مرضایی که در بیمارستان‌ها هستند، این معلولینی که از خود شما هستند و در جنگ‌ها معلول شده‌اند و حالا می‌خواهند استراحت کنند، بکنید؛ این فریادهای شما نمی‌گذارد آنها استراحت کنند. 📚 بیانات در دیدار با وزیر کشور، فرمانده ژاندارمری، استانداران سراسر کشور و ...، ۱۳۶۱/۵/۱۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم ناقص🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری همان طوری که انسان گاهی به مال خود مغرور می‌شود و جنون ثروت او را می‌گیرد، خیال می‌کند مال و ثروت که به چنگ آورده او را از همه چیز بی‌نیاز می‌کند و می‌تواند او را در دنیا مخلّد سازد یحْسَبُ اَنَّ مَالَهُ اَخْلَدَهُ می‌پندارد که ثروت موجب عمر جاوید اوست یا گاهی به جاه و مقام خود مغرور می‌شود، جنون جاه و مقام بر مغزش مستولی می‌گردد، به طغیان و فساد در روی زمین می‌پردازد، کوس اَنَا رَبُّکمُ الاَْعْلی می‌زند، همین طور هم گاهی غرور علم بر انسان مسلط می‌شود و یک نوع جنون بر او مستولی می‌کند، با این فرق که جنون ثروت و قدرت از ثروت زیاد و قدرت زیاد پیدا می‌شود و جنون علم از علم کم و ادراک ضعیف. می‌گویند هر چیزی وجود ناقصش بهتر است از عدم محض، مگر علم که هیچ نداشتنش از ناقص داشتنش بهتر است، زیرا علم ناقص جنون‌آور و سکرآور و مست‌کننده است. البته مال و جاه هم جنون‌آور و سکرآورند، اما جنون اینها از زیادی پیدا می‌شود بر خلاف سکر علم و جنون علم که از کمی و نقص آن برمی‌خیزد نه از زیادی، و همین سکر و مستی منشأ تکذیب هایی به حقایق می‌شود. 📚 بیست گفتار، ص ۲۶۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ویژگی عصر ما🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری عصر ما از نظر دینی و مذهبی - خصوصا برای طبقه جوان - عصر اضطراب و دودلی و بحران است. مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سؤال ها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است. آیا باید از این شک و تردیدها و پرس و جوها - که گاهی به حد افراط می‏رسد - متأسف و ناراحت بود؟ به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد؛ شک، مقدمه یقین؛ پرسش، مقدمه وصول؛ و اضطراب، مقدمه آرامش است. شک، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان می‏کند، به طور ضمنی می‏فهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سرمنزل ایقان و اطمینان برسد. یکی از حکما می‏گوید: «فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شک و تردید می‏اندازد تا در جستجوی تحقیق و ایقان برآئی». شک، ناآرامی است، اما هر آرامشی بر این ناآرامی ترجیح ندارد. حیوان شک نمی‏کند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟! آن نوع آرامش، آرامش پائین‏ شک است، برخلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است. بگذریم از افراد معدود مؤید من عند اللّه، دیگر اهل ایقان، از منزل شک و تردید گذشته‏اند تا به مقصد ایمان و ایقان رسیده‏اند. پس صرف اینکه عصر ما عصر شک است نباید دلیل بر انحطاط و انحراف زمان ما تلقی شود. مسلّما این نوع از شک، از آرامش های ساده‏لوحانه‏ای که بسیار دیده می‏شود پائین‏تر نیست. آنچه می‏تواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد، او را به سوی تحقیق نراند؛ و یا شکوک اجتماعی، افرادی را برنیانگیزد که پاسخگوی نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند. 📚 عدل اسلامی، ص ۱۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مباحثه و مناظره🔹 📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبی قزوینی (رضوان‌ اللَّه تعالی علیه) مشرب ضدیت با فلسفه‌ی حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده‌ی مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه‌ی فلسفی اش، در زمینه‌ی عرفانی هم همین جور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج می کرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام کرد؛ ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آ میرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مکتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش می شد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید، اما حمایت می کردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، با هم مأنوس؛ همدیگر را تحمل می کردند. در قم باید این جوری باشد. یک نفری نظر فقهی می دهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریه‌پردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی ای داده می شود همین جور، نظر معارفی و کلامی ای داده می شود همین جور. مسئله‌ی تکفیر و رمی و این حرف ها را بایستی از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشه‌ای از حرفشان با نظر بنده‌ی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمی شود این جوری، این را باید از خودِ داخل طلبه‌ها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبه‌ها و تشکیل کرسی های مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزه‌ی علمیه؛ در مجلات، در نوشته‌ها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر می زند، یک نفر رساله‌ای بنویسد در ردّ او؛ کسی او را قبول ندارد، رساله‌ای در ردّ او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است. 📚 بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور، ۱۳۸۶/۹/۸ ‌ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دست او دست من است🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی که به وجوب تایید مشروطه حکم کرد، یکی از شاگردان فاضل او از وی برید و به مرحوم آ سید محمد کاظم طباطبایی متصل شد. بریده شده بود که هیچ، سب و لعن هم می کرد. روزی اهالی محله همین طلبه می آیند و وارد منزل این شخص می شوند. آنها مرید و مقلد مرحوم آخوند بودند. ۸۰ سکه هم آورده بودند و صاحب خانه هم وضعش خوب نبوده و از او می خواهند که با او پیش مرحوم آخوند بروند. گفتند: اینها را به مرحوم آخوند می دهیم و از ایشان اجازه می گیریم تا ۸۰ سکه را به همان شخص بدهند، منتهی با اجازه آخوند. این طلبه می ماند چکار کند، با مرحوم آخوند این جور معامله کرده و حالا هم گرفتار است. بالاخره هرچه بود به خودش فشار می آورد و با آنها به منزل مرحوم آخوند می رود. وارد منزل مرحوم آخوند می شود. مرحوم آخوند می فهمد که او برای ادای احترام به منزل ایشان نیامده، او احتیاج دارد که آمده است! تا وارد می‌شود، احترام فوق‌العاده به او می کند و او را کنار دست خودش می نشاند. مرحوم آخوند در گوشش می گوید که چه کاری از دست من بر می آید؟ او می گوید: ۸۰ سکه آورده اند و می خواهند با اجازه شما آنها را به من بدهند. سپس فوری به آن اشخاص اشاره می‌کند و می‌گوید: آن کیسه را بیاورید خدمت آخوند. کیسه را می آورند، مرحوم آخوند به کیسه دست نمی زند و به آنها می گوید: شما با بودن چنین شخص فاضل و متقی، چرا پیش من آمدید؟ مگر نمی دانید دست او دست من است. هرچه ایشان تقریر کند، تقریر من است. به کیسه پول دست هم نمی زند و می گوید باید خدمت ایشان باشد. اصحاب که می بینند آخوند خیلی به او احترام گذاشته، احتمال می دهند که او را نشناخته باشد. از او می پرسند که آقای طباطبایی حالشان چطور است؟ مرحوم آخوند که می خواسته درس اصولش را بنویسد، کاغذ و قلم را روی زمین می گذارد و فوری می گوید: من از درس بر می گشتم - یا به درس می رفتم - توی راه خدمت آیت الله طباطبایی شرفیاب شدم. جویای حال شدم و الحمدلله حالشان خوب است. بعد که بلند شدند و رفتند، مرحوم آخوند بر خلاف همیشه این دفعه تا دم در آن شخص را بدرقه کرد. آنها که رفتند، مرحوم آخوند به اصحاب می گوید: اگر ما تایید مشروطه را بر خود لازم می دانیم و آقای طباطبایی هم حرام می داند، دو اختلاف نظر است مثل سایر امور جزیی، معنا ندارد در اختلاف نظر بین دو فقیه، شما بیایید دخالت کنید. این جهت ندارد، این اختلاف نظر است. شما به چه مناسبت دخالت می کنید؟ آنها می گویند: آقا! این آقایی که الان رفت، شما را لعن می کند. ایشان می فرماید: من به کتب فقهی فقها مراجعه کردم و آنها را فحص کردم، ولی در هیچ یک از اینها ندیدم که بگویند از شرایط استحقاق سهم امام ارادت به آخوند خراسانی است! 📚 جرعه ای از دریا، جلد ۱، صفحات ۵۲۳ الی ۵۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹گره گشای🔹 ✍️ پروین اعتصامی ◽️پیرمردی، مفلس و برگشته بخت ◾️روزگاری داشت ناهموار و سخت ◽️هم پسر، هم دخترش بیمار بود ◾️هم بلای فقر و هم تیمار بود ◽️این، دوا می خواستی، آن یک پزشک ◾️این، غذایش آه بودی، آن سرشک ◽️این، عسل می خواست، آن یک شوربا ◾️این، لحافش پاره بود، آن یک قبا ◽️روزها می رفت بر بازار و کوی ◾️نان طلب می کرد و می برد آبروی ◽️دست بر هر خودپرستی می گشود ◾️تا پشیزی بر پشیزی می فزود ◽️هر امیری را، روان می شد ز پی ◾️تا مگر پیراهنی، بخشد به وی ◽️شب، به سوی خانه می مد زبون ◾️قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون ◽️روز، سائل بود و شب بیمار دار ◾️روز از مردم، شب از خود شرمسار ◽️صبحگاهی رفت و از اهل کرم ◾️کس ندادش نه پشیز و نه درم ◽️از دری می رفت حیران بر دری ◾️رهنورد، اما نه پائی، نه سری ◽️ناشمرده، برزن و کوئی نماند ◾️دیگرش پای تکاپوئی نماند ◽️درهمی در دست و در دامن نداشت ◾️ساز و برگ خانه برگشتن نداشت ◽️رفت سوی آسیا هنگام شام ◾️گندمش بخشید دهقان یک دو جام ◽️زد گره در دامن آن گندم، فقیر ◾️شد روان و گفت کای حی قدیر ◽️گر تو پیش آری به فضل خویش دست ◾️برگشائی هر گره کایام بست ◽️چون کنم، یارب، در این فصل شتا ◾️من علیل و کودکانم ناشتا ◽️می خرید این گندم ار یک جای کس ◾️هم عسل زان می خریدم، هم عدس ◽️آن عدس، در شوربا می ریختم ◾️وان عسل، با آب می‌آمیختم ◽️درد اگر باشد یکی، دارو یکی است ◾️جان فدای آنکه درد او یکی است ◽️بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل ◾️این گره را نیز بگشا، ای جلیل ◽️این دعا می کرد و می‌پیمود راه ◾️ناگه افتادش به پیش پا، نگاه ◽️دید گفتارش فساد انگیخته ◾️وان گره بگشوده، گندم ریخته ◽️بانگ بر زد، کای خدای دادگر ◾️چون تو دانائی، نمی داند مگر ◽️سال ها نرد خدائی باختی ◾️این گره را زان گره نشناختی ◽️این چه کار است، ای خدای شهر و ده ◾️فرق ها بود این گره را زان گره ◽️چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای ◾️کاین گره را برگشاید، بنده‌ای ◽️تا که بر دست تو دادم کار را ◾️ناشتا بگذاشتی بیمار را ◽️هر چه در غربال دیدی، بیختی ◾️هم عسل، هم شوربا را ریختی ◽️من ترا کی گفتم، ای یار عزیز ◾️کاین گره بگشای و گندم را بریز ◽️ابلهی کردم که گفتم، ای خدای ◾️گر توانی این گره را برگشای ◽️آن گره را چون نیارستی گشود ◾️این گره بگشودنت، دیگر چه بود ◽️من خداوندی ندیدم زین نمط ◾️یک گره بگشودی و آن هم غلط ◽️الغرض، برگشت مسکین دردناک ◾️تا مگر برچیند آن گندم ز خاک ◽️چون برای جستجو خم کرد سر ◾️دید افتاده یکی همیان زر ◽️سجده کرد و گفت کای رب ودود ◾️من چه دانستم ترا حکمت چه بود ◽️هر بلائی کز تو آید، رحمتی است ◾️هر که را فقری دهی، آن دولتی است ◽️تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای ◾️هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای ◽️زان به تاریکی گذاری بنده را ◾️تا ببیند آن رخ تابنده را ◽️تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند ◾️تا که با لطف تو، پیوندم زنند ◽️گر کسی را از تو دردی شد نصیب ◾️هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب ◽️هر که مسکین و پریشان تو بود ◾️خود نمی دانست و مهمان تو بود ◽️رزق زان معنی ندادندم خسان ◾️تا ترا دانم پناه بی کسان ◽️ناتوانی زان دهی بر تندرست ◾️تا بداند کآنچه دارد زان تست ◽️زان به درها بردی این درویش را ◾️تا که بشناسد خدای خویش را ◽️اندرین پستی، قضایم زان فکند ◾️تا تو را جویم، تو را خوانم بلند ◽️من به مردم داشتم روی نیاز ◾️گرچه روز و شب در حق بود باز ◽️من بسی دیدم خداوندان مال ◾️تو کریمی، ای خدای ذوالجلال ◽️بر در دونان، چو افتادم ز پای ◾️هم تو دستم را گرفتی، ای خدای ◽️گندمم را ریختی، تا زر دهی ◾️رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی ◽️در تو پروین، نیست فکر و عقل و هوش ◾️ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin