eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
357 عکس
70 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹مباحثه و مناظره🔹 📣 رهبر معظم انقلاب اسلامی من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبی قزوینی (رضوان‌ اللَّه تعالی علیه) مشرب ضدیت با فلسفه‌ی حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده‌ی مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه‌ی فلسفی اش، در زمینه‌ی عرفانی هم همین جور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج می کرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام کرد؛ ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آ میرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزو برگزیدگان و زبدگان همان مکتب بود، اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش می شد، مخالف بودند؛ به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید، اما حمایت می کردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، با هم مأنوس؛ همدیگر را تحمل می کردند. در قم باید این جوری باشد. یک نفری نظر فقهی می دهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریه‌پردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی ای داده می شود همین جور، نظر معارفی و کلامی ای داده می شود همین جور. مسئله‌ی تکفیر و رمی و این حرف ها را بایستی از حوزه ورانداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشه‌ای از حرفشان با نظر بنده‌ی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمی شود این جوری، این را باید از خودِ داخل طلبه‌ها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبه‌ها و تشکیل کرسی های مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزه‌ی علمیه؛ در مجلات، در نوشته‌ها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر می زند، یک نفر رساله‌ای بنویسد در ردّ او؛ کسی او را قبول ندارد، رساله‌ای در ردّ او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است. 📚 بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و مبلغان و پژوهشگران حوزه های علمیه کشور، ۱۳۸۶/۹/۸ ‌ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دست او دست من است🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی که به وجوب تایید مشروطه حکم کرد، یکی از شاگردان فاضل او از وی برید و به مرحوم آ سید محمد کاظم طباطبایی متصل شد. بریده شده بود که هیچ، سب و لعن هم می کرد. روزی اهالی محله همین طلبه می آیند و وارد منزل این شخص می شوند. آنها مرید و مقلد مرحوم آخوند بودند. ۸۰ سکه هم آورده بودند و صاحب خانه هم وضعش خوب نبوده و از او می خواهند که با او پیش مرحوم آخوند بروند. گفتند: اینها را به مرحوم آخوند می دهیم و از ایشان اجازه می گیریم تا ۸۰ سکه را به همان شخص بدهند، منتهی با اجازه آخوند. این طلبه می ماند چکار کند، با مرحوم آخوند این جور معامله کرده و حالا هم گرفتار است. بالاخره هرچه بود به خودش فشار می آورد و با آنها به منزل مرحوم آخوند می رود. وارد منزل مرحوم آخوند می شود. مرحوم آخوند می فهمد که او برای ادای احترام به منزل ایشان نیامده، او احتیاج دارد که آمده است! تا وارد می‌شود، احترام فوق‌العاده به او می کند و او را کنار دست خودش می نشاند. مرحوم آخوند در گوشش می گوید که چه کاری از دست من بر می آید؟ او می گوید: ۸۰ سکه آورده اند و می خواهند با اجازه شما آنها را به من بدهند. سپس فوری به آن اشخاص اشاره می‌کند و می‌گوید: آن کیسه را بیاورید خدمت آخوند. کیسه را می آورند، مرحوم آخوند به کیسه دست نمی زند و به آنها می گوید: شما با بودن چنین شخص فاضل و متقی، چرا پیش من آمدید؟ مگر نمی دانید دست او دست من است. هرچه ایشان تقریر کند، تقریر من است. به کیسه پول دست هم نمی زند و می گوید باید خدمت ایشان باشد. اصحاب که می بینند آخوند خیلی به او احترام گذاشته، احتمال می دهند که او را نشناخته باشد. از او می پرسند که آقای طباطبایی حالشان چطور است؟ مرحوم آخوند که می خواسته درس اصولش را بنویسد، کاغذ و قلم را روی زمین می گذارد و فوری می گوید: من از درس بر می گشتم - یا به درس می رفتم - توی راه خدمت آیت الله طباطبایی شرفیاب شدم. جویای حال شدم و الحمدلله حالشان خوب است. بعد که بلند شدند و رفتند، مرحوم آخوند بر خلاف همیشه این دفعه تا دم در آن شخص را بدرقه کرد. آنها که رفتند، مرحوم آخوند به اصحاب می گوید: اگر ما تایید مشروطه را بر خود لازم می دانیم و آقای طباطبایی هم حرام می داند، دو اختلاف نظر است مثل سایر امور جزیی، معنا ندارد در اختلاف نظر بین دو فقیه، شما بیایید دخالت کنید. این جهت ندارد، این اختلاف نظر است. شما به چه مناسبت دخالت می کنید؟ آنها می گویند: آقا! این آقایی که الان رفت، شما را لعن می کند. ایشان می فرماید: من به کتب فقهی فقها مراجعه کردم و آنها را فحص کردم، ولی در هیچ یک از اینها ندیدم که بگویند از شرایط استحقاق سهم امام ارادت به آخوند خراسانی است! 📚 جرعه ای از دریا، جلد ۱، صفحات ۵۲۳ الی ۵۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹گره گشای🔹 ✍️ پروین اعتصامی ◽️پیرمردی، مفلس و برگشته بخت ◾️روزگاری داشت ناهموار و سخت ◽️هم پسر، هم دخترش بیمار بود ◾️هم بلای فقر و هم تیمار بود ◽️این، دوا می خواستی، آن یک پزشک ◾️این، غذایش آه بودی، آن سرشک ◽️این، عسل می خواست، آن یک شوربا ◾️این، لحافش پاره بود، آن یک قبا ◽️روزها می رفت بر بازار و کوی ◾️نان طلب می کرد و می برد آبروی ◽️دست بر هر خودپرستی می گشود ◾️تا پشیزی بر پشیزی می فزود ◽️هر امیری را، روان می شد ز پی ◾️تا مگر پیراهنی، بخشد به وی ◽️شب، به سوی خانه می مد زبون ◾️قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون ◽️روز، سائل بود و شب بیمار دار ◾️روز از مردم، شب از خود شرمسار ◽️صبحگاهی رفت و از اهل کرم ◾️کس ندادش نه پشیز و نه درم ◽️از دری می رفت حیران بر دری ◾️رهنورد، اما نه پائی، نه سری ◽️ناشمرده، برزن و کوئی نماند ◾️دیگرش پای تکاپوئی نماند ◽️درهمی در دست و در دامن نداشت ◾️ساز و برگ خانه برگشتن نداشت ◽️رفت سوی آسیا هنگام شام ◾️گندمش بخشید دهقان یک دو جام ◽️زد گره در دامن آن گندم، فقیر ◾️شد روان و گفت کای حی قدیر ◽️گر تو پیش آری به فضل خویش دست ◾️برگشائی هر گره کایام بست ◽️چون کنم، یارب، در این فصل شتا ◾️من علیل و کودکانم ناشتا ◽️می خرید این گندم ار یک جای کس ◾️هم عسل زان می خریدم، هم عدس ◽️آن عدس، در شوربا می ریختم ◾️وان عسل، با آب می‌آمیختم ◽️درد اگر باشد یکی، دارو یکی است ◾️جان فدای آنکه درد او یکی است ◽️بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل ◾️این گره را نیز بگشا، ای جلیل ◽️این دعا می کرد و می‌پیمود راه ◾️ناگه افتادش به پیش پا، نگاه ◽️دید گفتارش فساد انگیخته ◾️وان گره بگشوده، گندم ریخته ◽️بانگ بر زد، کای خدای دادگر ◾️چون تو دانائی، نمی داند مگر ◽️سال ها نرد خدائی باختی ◾️این گره را زان گره نشناختی ◽️این چه کار است، ای خدای شهر و ده ◾️فرق ها بود این گره را زان گره ◽️چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای ◾️کاین گره را برگشاید، بنده‌ای ◽️تا که بر دست تو دادم کار را ◾️ناشتا بگذاشتی بیمار را ◽️هر چه در غربال دیدی، بیختی ◾️هم عسل، هم شوربا را ریختی ◽️من ترا کی گفتم، ای یار عزیز ◾️کاین گره بگشای و گندم را بریز ◽️ابلهی کردم که گفتم، ای خدای ◾️گر توانی این گره را برگشای ◽️آن گره را چون نیارستی گشود ◾️این گره بگشودنت، دیگر چه بود ◽️من خداوندی ندیدم زین نمط ◾️یک گره بگشودی و آن هم غلط ◽️الغرض، برگشت مسکین دردناک ◾️تا مگر برچیند آن گندم ز خاک ◽️چون برای جستجو خم کرد سر ◾️دید افتاده یکی همیان زر ◽️سجده کرد و گفت کای رب ودود ◾️من چه دانستم ترا حکمت چه بود ◽️هر بلائی کز تو آید، رحمتی است ◾️هر که را فقری دهی، آن دولتی است ◽️تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای ◾️هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای ◽️زان به تاریکی گذاری بنده را ◾️تا ببیند آن رخ تابنده را ◽️تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند ◾️تا که با لطف تو، پیوندم زنند ◽️گر کسی را از تو دردی شد نصیب ◾️هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب ◽️هر که مسکین و پریشان تو بود ◾️خود نمی دانست و مهمان تو بود ◽️رزق زان معنی ندادندم خسان ◾️تا ترا دانم پناه بی کسان ◽️ناتوانی زان دهی بر تندرست ◾️تا بداند کآنچه دارد زان تست ◽️زان به درها بردی این درویش را ◾️تا که بشناسد خدای خویش را ◽️اندرین پستی، قضایم زان فکند ◾️تا تو را جویم، تو را خوانم بلند ◽️من به مردم داشتم روی نیاز ◾️گرچه روز و شب در حق بود باز ◽️من بسی دیدم خداوندان مال ◾️تو کریمی، ای خدای ذوالجلال ◽️بر در دونان، چو افتادم ز پای ◾️هم تو دستم را گرفتی، ای خدای ◽️گندمم را ریختی، تا زر دهی ◾️رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی ◽️در تو پروین، نیست فکر و عقل و هوش ◾️ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹بی دینی برای دین🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان‌طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد. مثلًا ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی‌دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی‌دینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. دین اجازه نمی‌دهد ولو به نفع خودش ما بی‌دینی کنیم. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۱۲۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نقش کلیسا در گسترش بی دینی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری کلیسا از نظر دیگر نیز نقش مهمّی در سوق دادن مردم به ضدّ خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی مؤثّرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاصّ مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است. کلیسا علاوه بر عقاید خاصّ مذهبی، یک سلسله اصول علمی مربوط به جهان و انسان را که غالباً ریشه‏ های فلسفی یونانی و غیر یونانی داشت و تدریجاً مورد قبول علمای بزرگ مذهب مسیح قرار گرفته بود، در ردیف اصول عقاید مذهبی قرار داد و مخالفت با آن «علوم رسمی» را جایز نمی‏ شمرد، بلکه به شدّت با مخالفان آن عقاید مبارزه می‏ کرد. ما فعلًا به مسأله آزادی مذهب و عقاید مذهبی و اینکه اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است منافی است، کاری نداریم. اینکه اصول دین باید تحقیقی باشد نه تقلیدی و یا تحمیلی، تزی است که اسلام طرفدار آن است؛ برخلاف مسیحیت که اصول دین را برای عقل، «منطقه ممنوعه» اعلام کرده است. خطای عمده کلیسا در دو جهت دیگر بود: یکی اینکه کلیسا پاره‏ای معتقدات علمی بشری موروث از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی را در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با آنها را موجب ارتداد دانست؛ دیگر اینکه حاضر نبود صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا کند و هر کس که ثابت و محقّق شد مرتد است، او را از جامعه مسیحیت طرد کند، بلکه با نوعی رژیم پلیسی خشن در جستجوی عقاید و ما فی الضّمیر افراد بود و با لطائف الحیل کوشش می‏ کرد کوچکترین نشانه‏ ای از مخالفت با عقاید مذهبی در فردی یا جمعی پیدا کند و با خشونتی وصف ناشدنی آن فرد یا جمع را مورد آزار قرار دهد. این بود که دانشمندان و محقّقان جرأت نداشتند برخلاف آنچه کلیسا آن را علم می‏ داند بیندیشند؛ یعنی مجبور بودند آنچنان بیندیشند که کلیسا می‏ اندیشد. این فشار شدید بر اندیشه‏ ها که از قرن ۱۲ تا ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان و اسپانیا معمول بود، بالطّبع عکس العمل بسیار بدی نسبت به دین و مذهب به طور کلّی ایجاد کرد. کلیسا محاکمی به نام «انگیزیسیون» یا «تفتیش عقاید» به وجود آورد که نام این محاکم از وظیفه‏ ای که به عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت می‏کند. ... مذهب که می‏ بایست دلیل هدایت و پیام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می‏ کنیم. تصوّر هر کس از دین و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اوّلی مذهب است، یعنی خدا، نمی‏ توانست باشد. هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم - که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصوّر می‏ کنند - پوست پلنگ می‏ پوشند و دندان ببر نشان می‏ دهند و متوسّل به تکفیر و تفسیق می‏ شوند، مخصوصاً هنگامی که اغراض خصوصی به این صورت در می‏ آید، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادّیگری وارد می‏ شود. 📚علل گرایش به مادیگرایی، ص ۶۶ - ۷۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آزاده ام🔹 ✍ علامه طباطبائی ◽️از دل آن روز كه من زاده‌ ام‌ ◾️داغ به دل بوده و دلداده‌ ام‌ ◽️تا به رَه افتاده‌ ام از كودكى‌ ◾️هيچ نياسوده دلم اندكى‌ ◽️شهر و ده و سينه دريا و كوه‌ ◾️گشتم و بگذشتم و دل در ستوه‌ ◽️رحل به هر جاى كه مى‌ افكنم‌ ◾️روز دگر خيمه خود مى‌ كَنَم‌ ◽️شاهِد مقصود نديدم دمى‌ ◾️هيچ نديدم خوشى و خرّمى‌ ◽️چرخ نگرديده به كامم همى‌ ◾️قرعه نيفتاده به نامم دَمى‌ ◽️از كف و از كاسه گردون دون‌ ◾️برده‌ ام و ريخته‌ ام اشك و خون‌ ◽️من كه نبودم به رهش خارِ راه‌ ◾️كوشش وى را ننمودم تباه‌ ◽️جرم من اين است كه آزاده‌ ام‌ ◾️وَز رقم تيره دلى، ساده‌ ام‌ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹گاه نجنگیدن سخت تر از جنگیدن است🔹 📣 دکتر صادق طباطبایی امام موسی صدر مرتب‌ به‌ یاسر عرفات‌ تذکر می‌دادند که‌ مراقب‌ باشید و در دام‌ تحریکات‌ فالانژیست‌ها نیفتید. اسرائیلی‌ها درصددند بین‌ شما دعوا راه‌ بیندازند. به‌ محض‌ اینکه‌ بین‌ شما و لبنانی‌ها گلوله‌ای رد و بدل‌ شود، تبلیغات‌ راه‌ می‌اندازند که‌ فلسطینی‌ها در اینجا به‌ اسم‌ میهمان‌ آمده‌اند، اما خود اشغالگر شده‌اند. فالانژیست‌ها بی‌هیچ‌ بهانه‌ای می‌گفتند، وجود فلسطینی‌ها باعث‌ شده‌ است‌ تا اسرائیل‌ زمین‌های ما را بمباران‌ و خانه‌های ما را ویران‌ کند. حالا بعد از درگیری طبیعتاً‌ مشکل‌ دو چندان‌ می‌شود. یکی از روز‌ها فالانژیست‌ها به‌ اتوبوس‌ حامل‌ فلسطینی‌ها حمله‌ می‌کنند. آن‌ها قصد داشتند با عمل‌ متقابل‌ پاسخ‌ بدهند، اما با فشار آقای صدر از این‌ کار جلوگیری شد. از حسن تصادف‌ بنده‌ و یکی از دوستان‌ نیز در آن‌ ماجرا حضور داشتیم. ساعت‌ ۱ بعد از نیمه‌ شب‌ بود که‌ دایی جان‌ گفتند: همگی برخیزید تا برویم. یاسر عرفات‌ درخواست‌ کرده‌ تا با او ملاقاتی داشته‌ باشیم. اسم‌ یاسر عرفات‌ را که‌ می‌شنوید، شخصیت‌ امروز او در ذهنتان‌ جلوه‌ نکند. او آن‌ روز یک‌ آدم‌ ضعیف‌ و لرزان‌ و ذلیل‌ نبود، که‌ تنها اداره‌ چند پاسگاه‌ به‌ او سپرده‌ شده‌ باشد. یاسر عرفات‌ آن‌ سال‌ها یک‌ قهرمان‌ و اسطوره‌ مقاومت‌ و شخصیت‌ درخور اعتنایی بود که‌ هرکس‌ از هرگوشه‌ دنیا سعی می‌کرد امضایی از او داشته‌ باشد، یا به‌ نوعی ملاقاتی با او داشته‌ باشد، یا عکسی با او به‌ یادگاری بگیرد. عرفات‌ آن‌ دوران‌ یک‌ چنین‌ قهرمانی بود. به‌ هر حال‌ به‌ دیدار او رفتیم. به‌ اتاق‌ که‌ وارد شدیم، بسیار مضطرب‌ و پریشان‌ قدم‌ می‌زد. به‌ آقای صدر رو کرد و با حالت‌ پرخاشگری گفت: تو دایم‌ می‌گویی سکوت‌ کن! سکوت‌ کن! تحمل‌ کن! تحمل‌ کن! ببین‌ چی برای من‌ کادو فرستاده‌اند؟ کارتونی بود که‌ بسیار زیبا بسته‌بندی شده‌ بود. درِ‌ آن‌ را باز کردیم. سر یک‌ کودک‌ شش‌ ماهه‌ فلسطینی را بریده‌ بودند، توی چفیه‌ بسته‌بندی کرده‌ بودند و از طرف‌ فالانژیست‌های لبنان‌ برای یاسر عرفات‌ فرستاده‌ بودند! لحظة‌ ناراحت‌ کننده‌ای بود. آقای صدر گفتند: تو شخصیتی انقلابی هستی؛ یک‌ فرمانده‌ و یک‌ قهرمان‌ هستی. اگر الاَّن‌ بجنگی، یک‌ فرمانده قهرمان‌ هستی، اما اگر نجنگی، یک‌ مجاهد قهرمان‌ خواهی بود. مواقعی هست‌ که‌ نجنگیدن، سخت‌تر از جنگیدن‌ است. مواقعی هست‌ که‌ یک‌ مجاهد قهرمان‌ نباید دست‌ به‌ اسلحه‌ ببرد. الاَّن‌ یکی از آن‌ مواقع‌ است. 📚اندیشۀ ربوده شده، صفحۀ ۳۰۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹تخریب موجهین🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی پیش از پیروزی انقلاب یک بار با آقای آذری قمی، آقای حاج سید مهدی روحانی و آقای مشکینی در مجلسی بودیم. آقای مشکینی پرسید: علمایی هستند مانند آقای آخوند همدانی و آقای حاج سید احمد خوانساری که به حسب ظاهر عادل هستند، ولی در مسیر انقلاب نیستند و در مقابل، علمایی هستند مانند آقای صدوقی که از نظر علمی و وجهه مردمی در مرتبه بعد هستند، ولی در مسیر انقلاب هستند. اینکه آن علمای درجه اول را سد راه اسلام معرفی و از میدان خارج کنیم، شرعا چه حکمی دارد؟ همچنین پرسید: تخریب ساختمان های دولتی مانند بانک ها برای مختل کردن نظام شاهنشاهی چه حکمی دارد؟ آقای آذری گفت: تخریب بانک ها اشکال دارد، ولی تخریب وجهه آن علما اشکال ندارد. من و آقای حاج سید مهدی گفتیم: این کار ضربه به اصل انقلاب است. در همه جا سعی می کنند موجهین را جزو خودشان معرفی کنند، ولی شما می خواهید علمای موجهی را که مردم آنها را آزموده اند و به تقوا و علم شناخته اند، مخالف قلمداد کنید! با تخریب علمای موجه، خودتان خراب می شوید، زیرا دشمنان تبلیغ می کنند که افراد موجه و بزرگ که مریدان و مقلدان بسیاری دارند، این انقلاب را قبول ندارند. شما که در مرتبه آقای آخوند و آقای خوانساری نیستید که حرف شما را بپذیرند. آقای آذری و همفکرانشان تصور می کردند که با تخریب و منزوی کردن مخالفان انقلاب، به انقلاب کمک می شود، در حالی که این کار ضربه به اصل انقلاب و سبب تاخیر در پیروزی آن می شد. من و آقای حاج سید مهدی معتقد بودیم: اگر انقلابیون کار درست انجام بدهند، مخالفان خود به خود به انزوا کشیده می شوند و مشکلی هم پیش نمی آید، ولی برخورد با بزرگان برای انقلاب مشکل ایجاد می کند. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۶۵۱ - ۶۵۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مقداری تحریف🔹 📣 حجت الاسلام رضا مختاری یک بار در کتاب جرعه ­ای از دریا، ایشان مطلبی را از آقای مرتضی حائری نقل کردند بدین مضمون که در جلسه ­ای، به مناسبتی آقای حائری فرموده بودند که بیشتر مردم فلان شهر ترسو هستند. بنده به ایشان گفتم: اگر این را چاپ کنیم که به مردم آن شهر بر می­ خورد و بهتر است بنویسیم برخی از مردم فلان شهر ترسو هستند. ولی آیت ­الله شبیری گفتند: نه اگر اینطور بنویسیم که دروغ است. یا اصلش را نقل نکنید و یا عین آن را نقل کنید. و این چنین شد که ما به ­خاطر این فرمایش دقیق ایشان، اصل حرف آقای حائری را نقل نکردیم. چون ایشان حاضر نشدند مقداری مطلب را تحریف کنند. 📚 شققنا: مصاحبه با حجت الاسلام رضا مختاری، ۱۳۹۹/۳/۹ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مگر من جزء اصول دین هستم؟🔹 📣 آیت الله العظمی موسوی اردبیلی خاطراتی که من از امام دارم و اثر بسیار عمیقی در روح من گذاشته، این است که شبی در خدمت ایشان بودیم. نام برخی افراد به میان آمد. بعضی از افرادی که حضور داشتند، خدمت حضرت امام عرض کردند که: آقا! این افراد نظام را قبول ندارند. حضرت امام فرمودند: خیر، اینها نظام را قبول دارند؛ شما را قبول ندارند. به امام عرض کردند: آقا! ما کی هستیم. اینها شما را قبول ندارند. گوینده این حرف، راست هم می گفت؛ زیرا اشخاص مورد بحث، حضرت امام را قبول نداشتند. خواهش می کنم به جواب حضرت امام با دقت گوش کنید. حضرت امام خیلی عادی فرمود: خوب، قبول نداشته باشند. مگر من جزء اصول دین هستم؟! خدا را گواه می گیرم که من از این عظمت روحی حضرت امام بر خود لرزیدم. با خود گفتم: او کجا است و ما کجاییم. او چگونه فکر می کند و ما چگونه! 📚 همپای انقلاب، خطبه های نماز جمعه تهران (۱۳۶۸/۶/۳)، ص ۴۷۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نیک مرد🔹 ✍ شیخ اجل سعدی شیرازی یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخن‌ها گفته‌اند؟ گفت: بر ظاهرش عیب نمی‌بینم و در باطنش غیب نمی‌دانم. ◽️هر که را جامه پارسا بینی ◾️پارسا دان و نیکمرد انگار ◽️ور ندانی که در نهانش چیست ◾️محتسب را درون خانه چه کار 📚 گلستان سعدی، باب دوم ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹پول، پارتی، زور🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری تأثیر عوامل سه‏گانه: «پول» و «پارتی» و «زور» در یک جامعه نشانه ناتوانی و ضعف قانون است. وقتی قانون ضعیف باشد طبعا نمی‏تواند بر اقویا و زورمندان چیره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان می‏دهد. قانون ضعیف، مجرمین ضعیف را به تله می‏ اندازد و به پای میز مجازات می‏ کشاند ولی از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز می‏ ماند. قرآن، مقررات الهی را قوانین نیرومند و قوی معرفی می‏ کند و تأثیر پول و پارتی و زور را در محکمه عدل الهی نفی می‏ نماید. در قرآن از پول به عنوان «عدل» {از ماده «عدول»، زیرا وقتی که به عنوان رشوه داده شود سبب عدول و انحراف از حق و حقیقت می‏ گردد؛ یا از عدل به معنی عوض و معادل} و از پارتی به عنوان «شفاعت» و از زور به عنوان «نصرت» یاد شده است. در سوره بقره آیه ۴۸ چنین می‏ خوانیم: 《و اتّقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا و لا یقبل منها شفاعة و لا یؤخذ منها عدل و لا هم ینصرون》 «پروا داشته باشید از روزی که هیچکس از دیگری دفاع نمی‏کند و شفاعت هم پذیرفته نیست و از کسی هم پولی به عنوان عوض جرم و معادل آن گرفته نخواهد شد و نصرت و یاری کردن امکان ندارد». یعنی نظام جهان آخرت همچون نظام اجتماعی بشر نیست که گاهی انسان برای فرار از قانون به پارتی یا پول متوسل شود و گاهی قوم و عشیره خود را به کمک بطلبد و آنان در برابر مجریان قانون اعمال قدرت کنند. در صدر اسلام، قانون در اجتماع مسلمین قوی بود؛ گریبان نزدیکان و خویشان زمامداران را نیز می‏ گرفت. وقتی که علی {علیه السلام} مطلع شد که دخترش از بیت المال مسلمین گلوبندی را به عنوان عاریه - البته با قید ضمانت - گرفته و در روز عید از آن استفاده کرده است او را سخت مورد عتاب خویش قرار داد و با لحنی کاملا جدّی فرمود: اگر نبود که آن را به صورت عاریه مضمونه، یعنی با قید ضمانت گرفته‏ای دستت را می‏ بریدم، یعنی درباره تو حدّ سارق را اجرا می‏ کردم‏. هم ایشان وقتی که ابن عباس، پسر عمو و یاور دانایشان، مرتکب خلافی شد نامه‏ ای به او نوشتند و او را مورد سخت‏ ترین حملات خویش قرار دادند، به وی نوشتند: «اگر از خلاف خویش باز نگردی با شمشیرم تو را ادب خواهم نمود، همان شمشیری که احدی را با آن نزده‏ ام مگر اینکه وارد جهنم شده است». یعنی می‏ دانی که شمشیر من جز بر دوزخیان فرود نمی‏ آید و این کار تو، تو را دوزخی و مستحق شمشیر من ساخته است. سپس برای اینکه بفهماند عدالت او درباره هیچ کس استثناء بردار نیست می‏ فرماید: «به خدا قسم اگر حسن و حسین {علیهما السلام} هم مرتکب این جرم می‏ شدند با آنان ارفاق نمی‏ کردم» صدر اسلام است و مجری قانون هم امیر المؤمنین است، تعجبی ندارد؛ اگر می‏ خواهید بدانید دستگاهی که رسول خدا {صلّی اللّه علیه و آله} به جریان انداخته بود تا کجا به حرکت آمده بود و چه اشخاصی را زیر مهمیز عدالت می‏ کشید به داستان ذیل توجه کنید: عمرو عاص از طرف عمر حاکم مصر بود؛ روزی پسر عمر و عاص به صورت یکی از رعایا سیلی زد، ستمدیده به نزد عمر و عاص رفته شکایت کرد ولی وی ترتیب اثر نداد. این مرد غیور حرکت کرد به مدینه و نزد عمر آمد و عرض حال داد. عمر، عمرو عاص و پسرش را احضار و محاکمه نمود. در این محاکمه یک جمله تاریخی از عمر نقل شده است. خطاب به عمرو عاص و پسرش گفت: متی استعبدتم النّاس و قد ولدتهم امّهاتهم احرارا. «از کی مردم را برده خویش گرفته‏ اید در حالی که از مادران خویش آزاد متولد گردیده‏ اند». سپس دستور قصاص صادر نمود. عمر با پسر خودش نیز همین طور رفتار نمود؛ وقتی ثابت گردید پسرش شراب خورده است حدّ الهی را درباره او اجرا نمود. اینها عدالتی بود که رسول خدا {صلّی اللّه علیه و آله و سلّم} به مسلمین آموخته بود و مسلمین هنوز آن را فراموش نکرده بودند، و به عبارتی دیگر، چرخی بود که رسول خدا به حرکت آورده بود و تا مدت زیادی کم و بیش به همان شکل به حرکت خود ادامه می‏ داد. 📚 عدل اسلامی، ص ۲۲۱ - ۲۲۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹از کاباره تا مهدیه🔹 📣 حجت الاسلام استاد قرائتی من كسی را ديدم كه كاباره و سينمایی را داشت، يك زمانی خدمت او رسيديم و ايشان يك مرتبه در اواسط صحبت محكم به سر خودش زد و شروع به گريه كرد. بعد گفتم كه برادر چه شد؟ گفت: الان يادم می افتد كه زمان طاغوت، چقدر جوان را آلوده كردم و چقدر كمك به ساواك كردم. عكس شاه می آمد و جوان های خوبی كه در سينما بودند، اين ها به احترام شاه بلند نمی شدند، من اين ها را از روزنه شناسایی می كردم و بعد به ساواكی ها خبر می دادم. شروع كرد به گفتن جنايات خود و يك مرتبه سالن سينما را داد و آنجا را مهديه كرد و آنجا مركز تبليغات اسلامی و فيلم های سالم شد و اين معناي ذکر است. من خودم خيلي جاها رفتم، سخنرانی كردم و به من گفتند كه اين جا قبلاً مركز شراب خواری بوده است. «يحيي الارض بعد موتها» زمين زنده می شود، بعد از آنی كه مرده بود. دل ها زنده می شود، بعد از اين كه مرده بود. 📚 درس هایی از قرآن، پخش تلویزیونی مورخ 1360/11/9 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹رافت و مدارا🔹 📣 آيت‌الله العظمی شبیری زنجانی مرحوم حاج آقا روح الله خاتمی - پدر آسید محمد خاتمی رئيس جمهور اسبق - انسان بسیار ممتازی بود. شنیدم یکی از روسای ادارات نزد ایشان رفته بود و فهرستی مثلا ۲۵ نفره را از افرادی که باید از ادارات اخراج شوند به وی نشان داد، آقای خاتمی گفته بود: نه این تعداد درست نیست، باید ۲۷ نفر باشد. آن رئيس اداره گفته بود: نه همین تعداد است. آقای خاتمی مجددا گفته بود: نه ۲۷ نفر است. آن رئيس گفته بود: چطور؟ آقای خاتمی جواب داده بود: یکی هم من و شما. هر کسی نقطه ضعفی دارد و اگر بناست افراد به نقاط ضعفشان مواخذه شوند، چرا من و شما جزو این گروه نباشیم. چرا با مردم با تنگ نظری برخورد می کنید؟ باید با رافت و مدارا با مردم برخورد کرد. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۴، ص ۶۳۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹در آغوش امام🔹 ✍ حجت السلام سید ابوذر عاملی روزی شیخ محمد جواد مغنیه در حسینیه شهر نبطیه لبنان بر بالای منبر بود که امام موسی وارد مجلس شد. وی چند روز پیش از آن سفری به شوروی کرده بود تا پروژه عظیم ساختمان بیمارستان را در آنجا به مناقصه بگذارد. آن زمان پیمان کاران شوروی پروژه های عمرانی را با هزینه کمتری نسبت به رقبای غربی خود اجرا می کردند. به محض این که چشم مرحوم مغنیه در بالای منبر به امام موسی افتاد، موضوع بحث خود را عوض کرد و به حملات همیشگی خود را به ایشان ادامه داد و گفت: اسلام از کسانی که ادعای مسلمانی دارند ولی از بلاد کفر، شرک و الحاد دیدن می کنند بیزار است و ... او لحظاتی جلوی مردم و در حضور خود امام موسی صدر به وی تاخت. امام موسی هم فقط نشسته بود با کمال متانت سر به زیر انداخته و به زمین نگاه می کرد. قرار بود سخنران بعدی مجلس خود او باشد. به هر حال سخنان مرحوم مغنیه پایان یافت و از منبر پایین آمد. در همان لحظه امام موسی از جا برخاست تا بالای منبر برود. پیش از آن به سوی محمد مغنیه رفت و او را جلوی مردم در آغوش کشید، مردم از حرکت امام به شوق آمدند و خود مرحوم مغنیه هم تکان خورد. 📚 عزت شیعه، صفحه ۱۷۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اعتقاد به خدا و حکمرانی مسئولانه🔹 📢 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری در تاریخ فلسفه سیاسی می‏ خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاصّ اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبیعی و مخصوصاً حقّ حاکمیت ملّی به میان آمد و عدّه‏ ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقّی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود، این عدّه در استدلال های خود برای اینکه پشتوانه‏ ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانه خود پیدا کنند، به مسأله خدا چسبیدند و مدّعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسؤول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسؤول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسؤول‏ اند و وظیفه دارند. مردم حقّ ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده‏ ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن؛ فقط خداست که می‏ تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. مردم حقّی بر حکمران ندارند، ولی حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند. از این رو طبعاً در افکار و اندیشه‏ ها نوعی ملازمه و ارتباط تصنّعی به وجود آمد میان اعتقاد به خدا از یک طرف، و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حکمران و سلب حقّ هر گونه مداخله‏ ای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و نگهبانی مردم برگزیده‏ است و او را فقط در مقابل خود مسؤول ساخته است از طرف دیگر. و همچنین قهراً ملازمه به وجود آمد میان حقّ حاکمیت ملّی از یک طرف، و بی‏ خدایی از طرف دیگر. آقای دکتر محمود صناعی در کتاب آزادی فرد و قدرت دولت نوشته‏اند: «در اروپا مسأله استبداد سیاسی و اینکه اساساً آزادی از آن دولت است نه مال افراد، با مسأله خدا توأم بوده است. افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را قبول کنند، استبداد قدرت های مطلقه را نیز باید بپذیرند؛ بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ گونه حقّی ندارد و حکمران نیز در مقابل فرد هیچ گونه مسؤولیتی نخواهد داشت؛ حکمران تنها در پیشگاه خدا مسؤول است. لذا افراد فکر می‏ کردند که اگر خدا را بپذیرند باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند، و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند باید خدا را انکار کنند؛ پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند.» از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می‏ سازد و افراد را ذی حقّ می‏ کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرّفی می‏ کند. 📚 علل گرایش به مادیگرایی، ص ۱۵۷ - ۱۵۹ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹ادب و احترام🔹 📣 حجت الاسلام استاد قرائتی به عیادت یكى از مراجع رفتم، ایشان از جاى خود بلند شد و عمّامه‌اش را به سر گذاشت و نشست، علّت را پرسیدم. فرمود: به احترام شما. من تقاضا كردم راحت باشد و استراحت كند، ایشان قبول كرد و فرمود: حال كه اجازه مى‌دهى عمّامه را بر مى‌دارم. شاید من تمام درس هایى كه در محضرش خوانده‌ام فراموش كرده باشم، ولى این خاطره هنوز در ذهنم مانده كه به احترام من بلند شد و عمّامه به سر گذاشت. 📚 خاطرات استاد قرائتی، ج ۱، ص ۴۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آزادی بیان🔹 ✍ رهبر معظم انقلاب اسلامی برای‌ بیدار کردن‌ عقل‌ جمعی‌، چاره‌ای‌ جز مشاوره‌ و مناظره‌ نیست‌ و بدون‌ فضای‌ انتقادی‌ سالم‌ و بدون‌ آزادی‌ بیان‌ و گفتگوی‌ آزاد با «حمایت‌ حکومت‌ اسلامی‌» و «هدایت‌ علماء و صاحب نظران‌»، تولید علم‌ و اندیشه‌ دینی‌ و در نتیجه‌، تمدن‌سازی‌ و جامعه‌پردازی‌، ناممکن‌ یا بسیار مشکل‌ خواهد بود. برای‌ علاج‌ بیماری‌ها و هتاکی‌ها و مهار هرج‌ و مرج‌ فرهنگی‌ نیز بهترین‌ راه‌، همین‌ است‌ که‌ آزادی‌ بیان‌ در چارچوب‌ قانون‌ و تولید نظریه‌ در چارچوب‌ اسلام‌، حمایت‌ و نهادینه‌ شود. 📚 پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پردازی، ۱۳۸۱/۱۱/۱۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹اختلاف و احترام علما🔹 📣 حجت‌الاسلام استاد رضا مختاری جمع‌ بندی اینکه تکریم علما و اساتید، ولو اینکه بزرگترین اشتباه را داشته باشند، برای همه لازم است؛ مثلاً سهو‌ النبی شیخ صدوق و بعضی از فرمایشات شریف سید مرتضی درباره حضرت امام حسین {ع} که چه‌ بسا اگر الان برخی افراد بودند، خانه شیخ صدوق و سید مرتضی را سنگ‌ باران می‌ کردند! در حالی که هیچ روزی نیست که در حوزه‌ های علمیه نامی از این بزرگان برده نشود و از کتاب‌ های آنان استفاده نشود. ما نباید توقع داشته باشیم که همه افراد به یک شکل فکر کنند. در واقع محال است. همانطور که می‌ گویند اثر انگشت چند میلیارد انسان با یکدیگر متفاوت است، اندیشه انسان‌ ها هم مانند خطوط سرانگشتان آنان است. اصحاب ائمه در زمان حضور آنان با یکدیگر اختلاف داشتند. یونس بن عبدالرحمن با فضل بن شاذان یا دیگران با یکدیگر اختلافات کلامی و فقهی جدی داشتند، اما اینها نمی‌ تواند مجوزی برای بی‌ احترامی و توهین باشد. با این توصیفات آیا درست است که علامه شعرانی با این همه مراتب عشق و ارادت به سیدالشهدا و ائمه معصوم {ع} را هتک حرمت کنیم؟ آیا در این زمانه که یهود خبیث، وهابیت و بهائیت و دشمنان دیگر تمام همت خود را برای از بین بردن ریشه تشیع و اصل دین به کار بسته‌ اند، چنین کارهایی صحیح است؟ بزرگان همیشه توصیه کرده‌ اند که هر تخصص، زبان و بیان خاص خود را دارد؛ چه‌ بسا یک کتاب شرح نظریات فلان عالم، فقط توضیح نظر او برای فهم بهتر سخنانش است و نظر شارح نباشد، اما عده‌ ای به برخی کتاب‌ های شرح مراجعه و مطلبی را که برای تبیین نظر متن است به‌ عنوان نظر شارح عنوان می‌ کنند. 📚 گفتگو با مباحثات، ۱۴۰۰/۸/۱ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹مبالغه، دروغ، فحاشی ممنوع🔹 📣 حجت الاسلام سید محمود دعایی من برنامه یکی دو ماهه اول {رادیو انقلاب} را که مرتب و منظم کرده بودم، خدمت امام بردم. ایشان مروری کردند و بعد مرا خواستند و فرمودند که من برنامه‌ها را دیدم، مجموعا خوب بود، اما دو تذکر دارم. یکی اینکه سعی کنید مبالغه نکنید و دروغ هم نگویید. حقیقت را بگویید و اضافه هم نگوئید. همان حقیقت تأثیر خودش را دارد. دوم این که در برنامه ها فحاشی نکنید. به عرض ایشان رساندم که بنای ما حتی الامکان همین است، منتهی من نمی دانم کدام مطلب خلاف بوده که نظر شما را جلب نموده است. ایشان اشاره کردند به یک مطلبی که من آن را از جزوه ای که مرحوم چمران در اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان آمریکا نوشته بود نقل کرده بودم. من از این جزوه که یک جزوه تحلیلی در مورد وقایع ۱۵ خرداد بود، مطالب زیادی نقل کردم و آنها را در برنامه رادیویی به منظور دفاع از حرکت امام در جریان ۱۵ خرداد و افشای ادعاهای دورغین شاه مبنی بر اصلاحاتی که ادعا کرده بود، خواندم. در نهایت هم بیان کردم که شاه مدعی است امام از فئودال ها است، در صورتی که امام یک وجب زمین ندارد. امام فرمودند: نه، این طور نیست که یک وجب زمین نداشته باشم. ما در خمین یک قطعه زمین داریم که در اختیار اخوی است. ایشان کشاورزی می کند و درآمدش را بین فامیل و فقرا تقسیم می کنند. این که من زمین ندارم خلاف واقع است، شما واقعیت را بگویید. 📚 گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، ص ۸۵ الی ۸۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دشمنان خدمتگزار🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری من مکرر در نوشته‏ های خودم نوشته‏ ام که من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند نه تنها متأثر نمی‏ شوم، از یک نظر خوشحال هم می‏ شوم، چون می‏ دانم پیدایش اینها سبب می‏ شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می‏ کنند وقتی خطرناک است که حامیان دین آنقدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند و عکس‏ العمل نشان ندهند. اما اگر همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس‏ العمل نشان بدهد، مطمئن باشید که در نهایت امر به نفع اسلام است؛ همان طور که در طول سی چهل سال اخیر، کسروی پیدا شد علیه شیعه بالخصوص و احیانا علیه اسلام چیزها نوشت، توده‏ ای‏ ها آمدند در مسائل مادیگری حرف ها زدند و به اساس اسلام اعتراض کردند، افراد دیگری پیدا شدند که به نام حمایت از ملیت ایرانی علیه اسلام سخنانی گفتند؛ اینها بدون این که خودشان بخواهند و قصد داشته باشند، به طور غیر مستقیم آنقدر به اسلام خدمت کردند که خدا می‏ داند. وقتی کسروی آن کتاب ها را نوشت، تازه دست علمای اسلام رفت روی کاغذ و مسائلی را که در طول چند قرن در اثر این که اعتراض و تشکیک و ایرادی نشده بود پرده‏ هایی از ابهام روی آنها را گرفته بود و کم‏ کم خرافات و اوهامی هم درباره آنها پیدا شده بود، تشریح کردند. اصلا مردم نمی‏ دانستند مثلا در باب امامت چه باید بگویند، در باب تشیع چه باید بگویند، در باب تقیه چه باید بگویند، در باب بَداء چه باید بگویند. آن وقت علما شروع کردند به آشکار ساختن حقایق از زیر پرده‏ های اوهامی که در طول چند قرن در اثر نبودن شکاک و این دشمنان خدمتگزار به وجود آمده بود، و یک سلسله از مسائل خیلی بهتر روشن شد. توده‏ ای‏ ها چقدر به طور غیر مستقیم و بدون این که خودشان بخواهند، به منطق فلسفی و منطق اجتماعی اسلام خدمت کردند! یعنی سبب شدند که دست های علمای اسلام از آستین بیرون آمد و آثار نفیسی در این زمینه منتشر شد. یک دین زنده هرگز از این گونه حرف ها بیم ندارد، آن وقت بیم دارد که ملتش آنقدر مرده باشند که عکس‏ العمل نشان ندهند و متأسفانه ما در گذشته گاهی چنین حالتی داشته‏ ایم. 📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۳۲۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹خصم درون🔹 ✍ مولوی ◽️ای شهان کشتیم ما خصم برون ◾️ماند خصمی زو بتر در اندرون ◽️کشتن این کار عقل و هوش نیست ◾️شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست ◽️دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست ◾️کو به دریاها نگردد کم و کاست ◽️هفت دریا را در آشامد هنوز ◾️کم نگردد سوزش آن خلق‌سوز ◽️سنگ ها و کافران سنگ‌دل ◾️اندر آیند اندرو زار و خجل ◽️هم نگردد ساکن از چندین غذا ◾️تا ز حق آید مرو را این ندا ◽️سیر گشتی سیر گوید نه هنوز ◾️اینت آتش اینت تابش اینت سوز ◽️عالمی را لقمه کرد و در کشید ◾️معده‌اش نعره زنان هل من مزید ◽️حق قدم بر وی نهد از لامکان ◾️آنگه او ساکن شود از کن فکان ◽️چونک جزو دوزخست این نفس ما ◾️طبع کل دارد همیشه جزوها 📚 مثنوی معنوی، دفتر اول ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹رهگذر شک🔹 ✍ دکتر سید يحیی یثربی شماری شک را پدیده ای نامیمون و ویرانگر نظام علمی و ارزشی دانسته، از آن گریزانند. اینان حق دارند، چون شک، جهل است و انسان تشنه علم است، اما باید از این نکته غفلت نکنند که شک، هدف نیست، بلکه وسیله ای برای دست یافتن به هدف اصلی و نهایی، یعنی علم و آگاهی است. سخن ما این نیست که شک از یقین بهتر است، بلکه می گوییم اگر کسی به دنبال یقین باشد، باید از رهگذر شک، به سوی آن گام بردارد. بشر سال های بسیار فهم خود را از جهان بر پایه یافته‌ های حسی خود شکل داده و شمار زیادی از گزاره های خود ساخته اش را نیز بر آنها افزوده بود. نخستین فيلسوفانی که قوای ادراکی بشر را زیر ذره بین برده، به ارزیابی توان و امکانات دستگاه ادراکی وی پرداختند، اساسی ترین نقش را در کامیابی علمی انسان به عهده گرفتند. نقادان و شکاکان همیشه راه گشا بوده اند. اگر ما به پيشداوری ها و داوری هایمان به دیده نقد ننگریم، ممکن است برای همیشه در غفلت بمانیم و گامی به جلو بر نداریم. بنابراین، یک محقق شک می کند تا راه یقین را کشف نماید، نه اینکه در شک بماند. شک سرمنزل مقصود نیست و تنها وسیله و روش است و بس. 📚 از یقین تا یقین (راه نو در معرفت شناسی و میتافیزیک)، ص ۴۴ - ۴۵ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹دست ها بالا، تسلیم🔹 📢 کیومرث صابری {گل آقا} 🌀 فرانسوا میتران تبریک به آقای رجایی گفت که: رئیس جمهور شدید مبارک باد. یک چنین چیزی. این چیزها را آقای رجایی همیشه می گفت که آقای صابری، تو در مدرسه معلم انشا بودی، من معلم ریاضی، منطق با من، این احساساتی است تو این را بنویس. 🌀 ... ما به میتران نوشتیم که بله شما از یک طرف به ما تبریک گفتی و از آن طرف پاریس را کرده اید مرکز سقر ضد انقلاب {زمانی بود که منافقین آنجا بودند} نمی دان کسی که می خواست این را به فرانسه ترجمه کند نفهمید یا فهمید و شیطنت کرد. ما یک سقر داریم به نام جهنم، این را جهنم ترجمه کرد. یک جوری ترجمه کرد که انگار پاریس را جهنم ضدانقلاب خواهیم کرد، یعنی تهدید و دخالت در امور داخلی. حالا اگر این هم نبوده باشد متنی که من نوشتم متن غیر دیپلماتیک بود، یعنی یک متنی بود که کسی به شما گفته است تبریک عرض می کنم و شما نگفتید غلط کردید، گفته اید برو خودت را بساز، خودت را درست کن. 🌀 جالب این است که من لیسانس علوم سیاسی هستم، در رژیم گذشته در امتحان سیاسی وزارت امور خارجه جزو چهل نفر اول قبول شدم. اما در مصاحبه رد شدم که اصلًا به خاطر رساله پایان تحصیل امور سیاسی ام درباره تجزیه و تحلیل فرمان حضرت علی به مالک اشتر بود که خودش آنجا کلی حرف دارد، ولی در رژیم سابق اصلا گوش به این حرف ها نبود. یک آدمی که لیسانس علوم سیاسی است و مثلا ادیب هم هست آمده است به رئیس جمهور یک مملکت که به رئیس جمهور خودش گفته است، به شما تبریک عرض می کنم، گفته است که تو اگر راست می گویی چرا نمی روی اخلاق خودت را درست کنی {خیلی بی ادبانه است} امضا محمد علی رجایی. 🌀 این نامه رفت. یک مانوری روی آن مرکز سقر و جهنم کردند و این خیلی به ضرر ما تمام شد. این، چیزی نبود، این را دشمن ساخته بود، ما این را نگفته بودیم که آنجا جهنم است و جهنم خواهیم کرد. اما اصل قضیه اصلا با عرف دیپلماتیک نمی خواند. از این طرف ما مشتهامون را بلند کردیم مرگ بر آمریکا، دیگر می گوییم مرگ بر فرانسه برای اینکه مسعود رجوی آنجاست و غیره. 🌀 ... یک روز دفترم نشسته بودم، آقای رجایی فشاری که روی شانه من داد دیدم ای داد بیداد، ما همین الان باید با هم دعوا کنیم. نگاه کردم رنگش مثل گچ پریده است. چی شده؟ 🌀 گفت: تو نمی دانی چکار کردی؟ گوشی از من امام کشید که در عمرم کسی این جور با من برخورد نکرده بود. 🌀 چی گفت امام؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده ایم؟ ما تمام دل مان با امام، تمام دل مان با انقلاب، چی شده؟ 🌀 گفت ... راجع به آن اطلاعیه جواب میتران. 🌀 گفتم: آقا به میتران می گفتی که این را بد ترجمه کرده اند ما مرکز سقر نوشتیم. 🌀 گفت: اصلا دعوا این نبوده است که، من هم فکر می کردم همین است امام به من گفت: یک کسی به تو گفته است تبریک عرض می کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگوییم متشکرم. اصلا رئیس جمهور هم هیچ، تو چه جوری می زنی تو دهان رئیس جمهور یک مملکت، نخست وزیر یک مملکت، چرا؟ ادب مان کجا رفته است. گفت: من هر چی فکر کردم دیدم خب امام راست می گوید. 🌀 گفتم: هیچ هم امام راست نمی گوید چی چی راست می گوید، امام خودش می گوید مرگ بر آمریکا، خودش مقابل آن جوری، ملت زیر سایه امام این جوری بگویند مرگ بر فرانسه، امام هیچی نگوید من بنویسم تو بنویسی این جوری، حتما باید پیش امام بروی. 🌀 بالاخره در اولین ملاقات ... آمد این دفعه دیگر خوشحال، گفتم: چی شد؟ 🌀 گفت: خدا ما را فدایی امام بکند ما اصلا باید خودمان را با امام میزان بکنیم. من رفتم به او گفتم: آقا مشاور فضول ما این جوری می گوید. گفت: هم مشاور فضول تو درست می گوید، هم تو درست می گویی. اما کار شما غلط است. {این حرف ها را شما می گویید چرا ما نگوییم} پس هماهنگی دولت با رهبر کجاست با ملت کجاست؟ امام گفت: من یک آخوند هستم، اینجا نشسته ام دارم حرف می زنم چکاره هستم من، من تو عالم اسلام برای مسلمان ها باید حرف بزنم، حرف می زنم. تو پست سیاسی قبول کردی، تو رئيس جمهور مملکتی، رئيس جمهور مملکت باید به حرف سیاسی عمل کند در عرف سیاسی جواب می شنوی اما حق توهین نداری، در حالی که اگر کسی به تو گفت تبریک عرض می کنم هر کس بوده باشد، تو باید بگویی متشکرم، تمام. 🌀 دیدیم راست می گوید، علوم سیاسی را ما خواندیم، این بنده خدا تا قم بوده است در خانه اش بود. تا تبعید بوده باز در خانه اش بوده حداکثر راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقد حضرت علی {ع} دعا خوانده است یا شاید این را هم در قم بوده به جهت ازدحام مردم باید یک نیمه شب می رفته است. آن وقت این جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن می شناسد که من علوم سیاسی خوانده نمی شناسم. گفتم: آقا به حضرت عباس دست ها بالا، تسلیم. 📙 خاطرات کیومرث صابری {گل آقا}، ناشر: چاپ و نشر عروج، ص ۲۵ - ۲۹ @khateratenghelab تلگرام
🔹شنیده ایم، می گویند🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری این چه مسلمانی‏ ای است که من و شما داریم و کبائر محرّمات اسلامی را هم مرتکب می‏ شویم؟ قرآن دیگر چقدر در مورد همین معصیت رایج میان ما، یعنی غیبت کردن و تهمت زدن داد بکشد؟! به خدا قسم انسان از این همه تهمت هایی که میان مردم است تعجب می‏ کند. می‏ دانید تهمت یعنی چه؟ ما دو گناه کبیره درجه یک داریم: یکی از آنها دروغ گفتن است و دیگری غیبت کردن. گناه کبیره یعنی گناهی که انسان به وسیله آن استحقاق جهنم رفتن را پیدا می‏ کند. 《لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً ایحِبُّ احَدُکم انْ یأْکلَ لَحْمَ اخیهِ مَیتاً》 مردم! غیبت یک دیگر را نکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مسلمانش را در حالی که مرده است بخورد؟! گوشت مرده چقدر تنفّرآور است، خصوصاً اگر انسانْ مرده را بشناسد و دوستش بوده باشد. دیگر بالاتر از این تعبیر هم هست؟ تهمت یعنی دروغ به علاوه غیبت؛ یعنی دو گناه‏ که با هم دیگر توأم شوند اسمش می‏ شود تهمت، و چقدر در میان ما تهمت زدن رایج است! و بعضی از ما که می‏ خواهیم مقدسی کنیم، یک «می‏ گویند» اول حرفمان می‏ آوریم. مثلًا شخصی به یک نفر تهمتی زده، می‏ خواهیم از گردن خودمان رد کنیم، خیال می‏ کنیم که سر خدا را هم می‏ شود کلاه گذاشت! می‏ گوییم: می‏ گویند فلانی چنین است، می‏ گویند فلان جا چنین است. دیگری از ما می‏ شنود و در جای دیگر می‏ گوید: می‏ گویند چنین، و بعد می‏ گوید: خوب، من که نگفتم، من می‏ گویم دیگران گفته‏ اند که این‏ طور است. قرآن جلوی این را هم گرفته است، این را هم یک گناه بزرگ شمرده است، می‏ گوید: 《انَّ الَّذینَ یحِبّونَ انْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ امَنوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ‏》 آنان که دوست دارند در میان مردم حرف زشتی درباره فرد مؤمنی، افراد مؤمنی، یک مؤسسه ایمانی شیوع پیدا کند [برایشان عذاب دردناکی است] اگر از یک احمقی یا مغرضی یا کسی که معلوم است که ریشه حرفش در کجاست درباره کسی حرفی شنیدید، حق ندارید بگویید «شنیده‏ ام»، «می‏ گویند». خود این «می‏ گویند» ها اشاعه دادن فحشاست. 📚 آزادی معنوی، ص 136 ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin