غروب و دلتنگی💔
سلام امام زمانم♥️
بے گمان خواهد آمد....
در صبـح یك آدینه....
سوار بر سمند سپید با رایت آفتاب بر دوش ،....
تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداے گنبد گیتے....
او مےآید....
تا با آذرخش ذوالفقارش...
سینه شب را بشكافد....
و خورشید خدا را نمایان سازد....
او مےآید.....
زیباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار
او مےآید....
و از بادهاےخزانے ، انتقام همهے لاله هاےپرپر را میگیرد . . .
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
آقاےمهربانمن♥️
پیوستن یادت نره👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب بچه هاتون باشید و نگذارید کسی آزادانه سگ بیاره بیرون
هاری کشنده است
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💟
إن شاالله سال دیگه با آقا امام زمانمون این عید سعید غدیر رو باهم جشن میگیریم .....🥰
اللهم عجل لولیک فرج 🤲
پیوستن یادت نره👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
چـٰادر ...♥️
یَعنی صُعود↑.....
یَعنے بالا رَفْتَنْ اَز ریسمان الهۍ....
اما؛.....
وَقتی بِه قُله میرسی که! 🧗🏻♂
حَیا را هَم هَمراه خُودٺْ داشته باشے....
غِیر از ایݩ حَتماً سُقوط خواهي کرد↓👌🌹
دختر با حجابش زیباست بانو....♥️
#حجاب
#حیا
پیوستن یادت نره👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان
پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد
و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت
مادرش از پنجره نگاهش میکرد
و از شادی کودکش لذت میبرد
مادر ناگهان تمساحی را دید که بسوی
پسرش شنا میکرد مادر وحشت زده
به سمت دریاچه دوید و با فریادش
پسرش را صدا زد
پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر
شده بود تمساح با یک چرخش پاهای کودک
را گرفت تا زیر آب بکشد
مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی
پسرش را گرفت، تمساح پسر را با قدرت
میکشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود
که نمیگذاشت پسر در کام تمساح رها شود
کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود
صدای فریاد مادر را شنید
به طرف آنها دوید و با چنگک محکم
بر سر تمساح زد و او را فراری داد
پسر را سریع به بیمارستان رساندند
دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند
پاهایش با آروارههای تمساح سوراخ شده بود
و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش
مانده بود
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد
از او خواست تا جای زخمهایش را
به او نشان دهد
پسر شلوارش را کنار زد
و با ناراحتی زخمها را نشان داد
سپس با غرور بازوهایش را نشان داد
و گفت: این زخمها را دوست دارم
اینها خراشهای عشق مادرم هستند
گاهی مثل یک کودک قدرشناس
خراشهای عشق خداوند را
به خودت نشان بده
خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند
پیوستن یادت نره👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 لطفا خودمون رو منتظر ندونیم😭
🔴 آیا واقعا ما منتظر امر مولایمان هستیم؟؟
🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌
✍ پنــــــــــــــــــــد امشـــــــــــــــب
بــــــــــــدانیــــــــد ....
وقتـــــی ایمـــان داشتــــه باشـــی کـــه خــــدا
قـــراره بهتریـــنهــــارو ســــر راهـــت بــــذاره؛
میـــــذاره. چــــون بـــه او ایمـــان داری. چـــون تـــو هستـــی کـــه داری خالــــق خــــودت رو تواناتــــر از هرچیــــزی کـــه تـــو
زندگیــــت پیــــش میـــاد فـــرض میکنـــــی.
پــــــس .....
با ایمــــانـــی قـــــوی و دلـــی سرشـــار از امیــــد و یقیــــن فقـــط او را بخوانیـــــد .....√
پیوستن یادت نره👇
https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
چرا سال دیگه؟ چرا امسال نه؟
بله درسته....
ان شاء الله امسال و
همین الان....
یا عالی بحق علی علیه السلام فرج مولای مارو الساعه برسان🤲