ݪَبْݒَࢪ
بر دو چشم من نشین، ای آنکه از من من تری ! @labpar
دوستانِ دل نازک باز نکنن عکسو🗿
چقدر هوای الان سرده 😐
به طوری که مجبورم کرد بیدار شم و پتو رو بیارم تا یخ نکنم.
تازه پرده رو هم هی تکون میده و منتظره پام از پتو بره بیرون تا ...👹
ݪَبْݒَࢪ
چقدر هوای الان سرده 😐 به طوری که مجبورم کرد بیدار شم و پتو رو بیارم تا یخ نکنم. تازه پرده رو هم هی
ما مگه یه جا نیستیم؟😐
چرا اینجا کولر روشنه😐
هدایت شده از .رسانای بدون برق.
او کارش فرار کردن بود
همه چیزی که در زندگی قسمتش شده بود فرار کردن از همه چیز بود
او بلد نبود خوشحال باشد ، بلد نبود آرزویی جز فرار داشته باشد
او اصلا خودِ فرار بود !
تکه هایش را که میچسباندی به هم، چیزی جز فرار و ترک شدگی قسمتت نمیشد .
_فاطمهٖمکی_