لفظ قلم | زهرا محسنیفر
🔴 نور خدا، صدای سکوت، دوربین مداربسته،
حرکت...
نور خدا مسیر شهادت را به جوان رهگذر نشان میدهد. رستگاری کمی آنطرفتر در تقاطع بعدیست. مرد مؤمن! زانوانت سست نشود؛ برو. دو سه قدم بیشتر تا ملکوت نداری. آنجا کیمیای غیرت، پر پرواز توست. شهادت نقل و نبات که نیست؛ فقط تو به من «به من چه» نگفتی. پیش من خونت از همه رنگینتر است. بریزش، رنگ من میگیری، سبک میشوی. برو...
صدای سکوت، گوش شهر را کر کرده. رهگذران، صحنه را تماشا میکنند. رگی نمیجنبد. احساسی جریحهدار نمیشود. ذهنی تشویش نمیگیرد. چشمها با ضربات چاقو بالا و پایین میشوند، اما قلبها تپش نمیگیرند و پاها از حرکت نمیایستند. دنیا برای تو رهگذر است، اما مردهدلانِ رهگذر در باتلاق «به من چه» فرو میروند. صدای سکوت سوپراستارهای ورّاج را نمیشنوی؟ سکوت، همیشه مرگبار است... فردا جای جانان و جانی را عوض میکنند؛ این خط و این نشان! هشدار! اراذل، فضولات عالماند، اما به سِحر سینما و جادوی جام جم میتوان آنها را بزک کرد.
دوربینهای مداربسته صحنه را شکار و خوراک شبکههای اجتماعی میکنند. هشتگهای رباتی هنوز سودای انقلاب قلابی دارند. تا چشم کار میکند جای خالی توست و سلبریتیهایی که باز جاخالی میدهند. صحنهای که خلق کردی، به اندازهی نقد یک فیلم اکشن برایشان اهمیت ندارد. از سطل ماست پیراهن عثمان ساختند و در برابر پیراهن پارهپاره تو مثل ماستاند. عالم در محضر دوربینهای خداست اما آقایان و خانمهای دوربینی جلوی دماغشان را هم نمیبینند؛ بصیرت پیشکششان...
حرکت گاهی از مسیر ماجراجویی محقق میشود. جریان خون همواره جریان آگاهی به دنبال دارد. شهید، در دنیای سکون اموات، سیر میکند. خفته را خفته کی کند بیدار، اما شهید برای ملت بیداری میآورد. سر آن تقاطع ابدی سوزنبانی را دیدم که دست خالی ریل جامعه را از درهی «به من چه» به سمت قلهی «کلکم راع ...» حرکت داد. یک بار دیگر صحنه را مرور کنیم؛ نور خدا، صدای سکوت، دوربین مداربسته، حرکت...
#حمیدرضا_الداغی
#غیرت
✍️#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔺سلبریتیزدگی پدیدهای ضدهویتی است، که رسانهی ملی سالها بر طبل آن کوبیده و سلبریتیها را پای ثابت آیینهای اجتماعی کرده است. از بازیگر و فوتبالیست گرفته تا پوزر عروس و بلاگر در متن «عصر جدید» و «دورهمی» و «ماه عسل» و «خندوانه» و در قاب شیشهای تلویزیون ضریب میخورند و پروموت میشوند. سرریز این نگاه سلبریتیمحور را در آثار و برنامههای فرهنگی و هنری سایر نهادها نیز میتوان دید. وقتی جذب مخاطب هدف غایی میشود و تولید محتوای مورد نیاز او شد شد، نشد نشد، چه وسیلهای بهتر و راحتتر از اجارهی چهرههای سرشناس؟!
🔻نیاز امروز جامعه دختران ما، بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی آنهاست. هویتبخشی باید خمیرمایهی تولید آثار هنری و شاهبیت برنامههای فرهنگی برای دختران باشد. چگونه میشود در برپایی مراسم جشن دختران، کلیهی عوامل اجرایی مرد باشند؟ رجال مجازی خوشتیپ و پرفالوور، قرار است کدام نیازمندی هویتی دختران نوجوان را شناسایی کرده و دستمایهی برنامهی فرهنگی خود قرار دهند؟ پوسترها چرا بجای محتوای فاخر، چهرههای شاخص را در چشم بیننده میکنند؟! عقبهی فکری برنامههای زنجیرهای پرمخاطب کشوری وابسته به کدام اندیشکده و اتاق فکر است؟ کسی باید این سؤالات را پاسخ دهد.
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔘شقالقمر، زیر تیغ آفتاب غدیر
سرها به سمت قله کوه جهاز شتران حجاز چرخیده بود. خورشید و ماه بر آن فراز در مقارنه بودند. حضرت محمد(ص) زیر تیغ آفتاب ذیالحجه داشت شقالقمر میکرد. ۲ نیمه سیب سرخ رحمت به وحدت رسیده بودند و در نگاه باریکبین حاضران، مو نمیزدند. پیغمبر داشت در دل تاریخ تکرار میشد. یک نفس در ۲ تن بر منبر «علمالاسما» ایستاده بود و در آن ازدحام جای پر زدن ملائک نبود. فرشته وحی به پایان ماموریت پیامبری خود نزدیک میشد. گردنها برای دیدن لحظه اعجاز کشیده شده بود. بشر در #غدیر داشت قدبلند میشد...
منتشر شده در روزنامه وطن امروز
۱۵ تیر ماه ۱۴۰۲
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
🔘شقالقمر، زیر تیغ آفتاب غدیر سرها به سمت قله کوه جهاز شتران حجاز چرخیده بود. خورشید و ماه بر آن
شقالقمر، زیر تیغ آفتاب غدیر
سرها به سمت قله کوه جهاز شتران حجاز چرخیده بود. خورشید و ماه بر آن فراز در مقارنه بودند. حضرت محمد(ص) زیر تیغ آفتاب ذیالحجه داشت شقالقمر میکرد. ۲ نیمه سیب سرخ رحمت به وحدت رسیده بودند و در نگاه باریکبین حاضران، مو نمیزدند. پیغمبر داشت در دل تاریخ تکرار میشد. یک نفس در ۲ تن بر منبر «علمالاسما» ایستاده بود و در آن ازدحام جای پر زدن ملائک نبود. فرشته وحی به پایان ماموریت پیامبری خود نزدیک میشد. گردنها برای دیدن لحظه اعجاز کشیده شده بود. بشر در غدیر داشت قدبلند میشد. در همهمه بَخٍّ بَخٍّ، پیامبر در حجهالوداع تمام منظومه معارف دین را با نخ ولایت تسبیح میکرد و سررشته تدبیر کائنات را به دست علی(ع) میسپرد. تاریخ، ماضی و مستقبل خود را همزمان با حجاج رفته و بازمانده در آن بیابان جمع کرده بود تا شاهد لحظهای سرنوشتساز باشد. تقویم جلالی چنین شکوهی را هرگز به خود ندیده بود.
پیامبر اما آشکارا نگران امت ذوقبلتین بود. رشته حبلالله را به دست علی(ع) داده بود و بیم آن داشت که مسلمین به طنابی پوسیده چنگ زنند. ثقلین بر دوش فهم آنها که «حسبنا کتاب الله» بر زبان داشتند، سنگینی میکرد. عکس رخ مهتاب که در برکه غدیر افتاد، کوتهفکری سنگ تردید به آب انداخت تا ماه را به هم ریزد. سنگریزهای سرگردان مغز او را بهم ریخت تا به یقین برسد! پیامبر غزل خداحافظی را که خواند، جماعت مهاجر و انصار و اصحاب کبار، خود را به آن راه زده و خیلی زود خیرالبشر را با این و آن تاخت زدند. اشباحالرجال شبپرهای را در منزلگاه خورشید نشاندند. قطبنمای خلافت، حول شیوخ مقدسنما هرزهگرد شد. علی(ع) که از سر دنیا زیاد بود، دنیا نزد او از استخوان خوکی در دستان جذامی پستتر شد.
اگر بشر خاکی با ابوتراب راه آمده بود، امروز در اقطار آسمانها سیر میکرد. اگر بنیآدم با حضرت بحرالعلوم تا کرده بود، مدرنیته در نگاه انسان معاصر همچون عصر مفرغ عقبمانده مینمود و مادهگرایی بسان خرافهپرستی مضحک به نظر میرسید. امروز به جای کاسههای گدایی نزد دشمنان خدا، کاسههای سر به خدا سپرده میشد. کسی نمیتوانست شیعه علی بن ابیطالب(ع) را از شعب ابیطالب بترساند. اگر بشر ظلوم و جهول، عدالت علی(ع) را تاب میآورد، امروز شیطان رجیم برای او حقوق بشر را با آب و تاب تدریس نمیکرد.
آه، آه که دنیا تنها ساعتی میزبان علی(ع) بود! آه که او مزه خدا را به عالم چشاند و رفت! آه که او رنگ خدا را به عالم پاشید و رفت! آه ای ساقی سلسبیل! از خم #غدیر قطرهای به جان شیفته ما مرحمت کن تا استسقای دنیای بی تو را با خود بشوید و ببرد! یتیم تو باشیم، امیر ما میشوی؟!
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنیفر
شوخی که نیست، امِّ علی سی و پنج سال برای جگرگوشهی بیست و شش سالهاش دیده بارانی کرد و بیست و دو سال
🌷به بهانهی آسمانی شدن مادر شهید علی هاشمی🌷
مادر موسی او را درون صندوقچهای گذاشت و به آب داد، اما تاب نیاورد. دیری نپایید که دوباره آغوش گشود و آرام گرفت و چشم روشن داشت. بنیاسرائیل، یوسفجمالی را به چاه افکندند و کار پیر کنعان آه شد. عزیز مصر به رغم برادران غیور، ز قعر چاه درآمد، به اوج ماه رسید. یعقوب عمری گریست و چشم سپید کرد و از دور بوسه بر رخ مهتاب زد تا به بوی پیرهن عزیز، شامه نواخت و دیده به جمال یوسف باز کرد ...
این، دو دو تا چهار تای عشق است؛ بچههای کربلای چهار تا یکییکی از خط برگردند، قد مادرهاشان دوتا دوتا شد. تا سر از سجدهی زخمها بردارند، کمر پدرهاشان شکست. شوخی که نیست، امّ علی سی و پنج سال برای جگرگوشهی بیست و شش سالهاش دیده بارانی کرد و بیست و دو سال چشمش به در خشک شد تا از مجنون خبری برسد. مجنون کجا و مادر شیدا کجا؟!
گرد داغ جوانان جنگ، گیس مادرها را زودتر از ریش پدرها سپید کرد. چین و چروک پیشانی مادرها در غم پسرها شیارشیار شد. مادران جوان دههی شصت، به حادثهای پیر شدند ناگهان.
حال یونسدادهها را فقط الفتهای شیار ١۴٣ میفهمند. جوانان بیستساله را که استخوان ترکانده بودند، دادند و بیستسال بعد، چند تکه استخوان ترکخورده تحویل گرفتند. یونسهای گمگشته باز آمدند به کرمان؛ اما الفتها چه کردند؟ مفصل بدرقه کردند و به پیشواز «مختصر» رفتند. شناسنامه دادند و پلاک پس گرفتند. میوهی عمر دادند و انقلاب را بیمهی عمر کردند.
پریزادهها «شهید» شدند و پوریاهای ولی «شهید گمنام». مگر فرزند روحالله، پور ولیالله نیست؟ جز خدا در عالم مؤثر نیست و شهید، جاویدالاثر است. از دامن زن، مرد به معراجالشهدا میرود و پنجشنبهها گلزار شهدا زیر پای مادران شهید است. راز «قطعهی شهدای گمنام» را فانوس عقل فاش نمیکند ...
دنیا همان قمقمهی خالی رزمندگان بیتالمقدس هفت است که به آن دل نبستند و جنگیدند و جمجمهها را به خدا سپردند. میدان زندگی همان کشتزار مین عملیات رمضان است که کشتهمردههای لبخند خمینی از خود گذشتند تا از آن راحت بگذرند. در آن مزرع سبز فلک، کشتهی خویش درو کردند و برای ما گل کاشتند تا هنوز هم که هنوز است وجب به وجب تن این خاک مرده را بگردیم و هزار خاطرهی نیمهجان درآوریم. وقتی گلبوسهی زخمها تن جوانان وطن را دشت شقایق کرده بود، زمین کارزار از خون آنها لالهزار شد تا امامزادههای عشق، یکی در میان بیمزار شوند...
الهی! یا راد ما قد فات؛ کودکی را به سینهی مادر بازگرداندی تا اولوالعزم کنی. یا رازق الطفل الصغیر؛ صدیقی را به آغوش پیر کنعان رساندی تا عزیز کنی. یا راحم الشیخ الکبیر؛ ای آنکه دل شکسته بند میزنی؛ چقدر شهید رشید را به کفنی کوچک پیچیدی تا بزرگ کنی. یا جابر العظم الکسیر ...
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست سلیمانی که بر زمین افتاد، سرنوشت سرزمین قدس به دست سلیمانیها افتاد. خواستند سایهاش را از سر ما کم کنند، امروز سایه او بر دیوار ندبه سنگینی میکند. خواستند او را قطعهقطعه کنند، اما در اقصی نقاط عالم اسلام، تکثیر شد.
حذف فرمانده سپاه قدس، صورت مسألهی آزادی قدس را پاک نکرد، قدس را زودتر از لوث غاصبان پاک خواهد کرد. خدای حاج قاسم سریعالعِقاب است. سریعالحساب است.
🔺فیلم ادای احترام شهروند مسیحی به تندیس #حاج_قاسم در منطقه ضاحیه بیروت
#طوفان_الاقصی
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا مرگ ما را جز در راه نابودی اسرائیل قرار مده.
#غزه
✍زهرا محسنیفر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ققنوسوار از میان شرارههای جنگ و گدازههای جهاد، زاده میشوند، اویسهای پیامبر ندیدهی ایمان گزیده. باید دستی بر آتش جنگ داشت تا فهمید که چه میکشند، پابرهنگان سرافراز سینهسوخته؛ احساس سوختن به تماشا نمیشود.
سوگند به برق خنجر یمنی آنگاه که از قامت تکیده و نحیف یاوران خدا حمایل میشود، که مشت خدا پر است از گزینههای انتقام چون ریح صرصر و سجیل منضود که به صبحی یا شامی بسان برق خاطف بر سر جنود شیطان فرود میآید و آنها را زیر و زبر میکند یا چون دسته علفی میجود. این دود و دم معرکه فرو مینشیند و فجر پیروزی سینهی آفاق را میشکافد و صبح امید از اعتکاف پردهی غیب بیرون میآید. سحر نزدیک است...
🔺فیلم مربوط به قیام مردم #یمن در دفاع از مردم مظلوم #غزه
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فرشتههای آسمانی با فرشتههای زمینی «چام چام» بازی میکنند. شادی بعد از بُرد کودکان غزه، «بزن قدش» دارد. زیر آوارها، کودک دفن نمیشود، بذر غیرت است که کاشته میشود. گیرم جوانها را کشتند، اما با رویش ناگزیر جوانهها چه میکنند؟! خاک مقاومت را انقلاب ۵۷ حاصلخیز کرده. بگذار بمبهای کور با مرگ و زندگیشان گل یا پوچ بازی کنند، بدون شک خدای بینا برای آیندهی این بچهها جفتشش میآورد. جنگ، ویرانی و آشفتگی است، اما برق چشمان این کودکان، برهان نظمی بر وجود خداست. در نقشهراه الهی مقاومت، همه چیز سر جای خودش است؛ آتشبس، خونبس، تسلیم هرگز، مقاومت تا ابد...
#طوفان_الاقصی
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648