eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
742 دنبال‌کننده
591 عکس
284 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد مهدی ایرانمنش نوجوان بسیجی که در حمله تروریستی کرمان ، قطع نخاع گردنی شده بود دیروز به شهادت رسید. یعنی از یک شهادت تدریجی و رنج‌های نو به نو رها شد. قطعا درین مدت قریب سه ماه و نیم، درد جانکاه قطع نخاع گردنی بودن را چشید و نشان جانبازی هم گرفت... امیدوارم در بهترین مراتب با جوانان شهید بنی‌هاشم محشور باشد و از درگاه حق طلب صبر می‌کنم برای خانواده مکرمش، خاصه مادری که جانش سوخت و صبرش مورد آزمون قرار گرفت...
«می‌گفت: مرتضی! هرچه کار درست‌تر باشد، سخت‌تر است... حرف هم درموردش بیشتر می‌زنند!» حسن آقا! حالا که برمی‌گردم به اولین مصاحبه‌هایم با دوستانت، معنی بعضی حرفها را جور دیگری می‌فهمم... الحق که چه خوب گفتی!
نمی‌شناسمت! اما، دعایت می‌کنم در بهترین احوالم... نماد مردانی که ایل و تبار و خانه و شهرتان شهید و زخمی و ویران شد، اما ایمانتان به هدف و تلاشتان در راه آزادی وطن، نه! درود خدا بر شما که یادآور مجاهدان صدر اسلامید🇵🇸 https://eitaa.com/lashkarekhoban
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تازه آمده بودیم تهران... گرچه برای این هجرت موقت، بهانه‌های جدی داشتیم؛ وضع ... همسرم و کتاب حاج حسن که به جایی رسیده بود که نمی‌توانستم مطالب را در نت بفرستم. بسیار در رفت‌وآمدهای من به تهران سختی می‌کشیدیم... حالا آمده بودیم و در سوئیت کوچکی ساکن بودیم که شاید وقتی درباره‌اش نوشتم، آن جا، متن اصلی کار حسن آقا تمام شد، آنجا شاهد تب‌وتاب من و نبرد‌های من بود... ما روزهای بسیار خاصی انجا گذراندیم... . هفته‌های اول حضور در تهران بود و هنوز برنامه ما مشخص نبود و همین حیرت، سخت بود... با دوست بزرگواری به دلیل کاری حرف می‌زدم، او سالیان پیش به قم هجرت کرده بود و از برکت هجرت با نیتهای پاک می‌گفت. او گفت حتما از آقا سیدالکریم اذن بگیرید... شاید ندانست چه کلید خوبی در وقت خوبی به من داد... یا سیدالکریم، چه تنهایی‌ها به محضرتان آوردم و چه مهربانی ها با من کردید و می‌کنید یا سیدالکریم...😭🩵 شرمنده‌ام که کم آمدم... کم‌تر از نیازم... مخصوصا از وقتی خانه ابدی مادرجون ( مادر شهیدان طهرانی مقدم ) را پیدا کردم فکر می‌کنم جوارتان، عجب جای خوبی‌ست برای قرار گرفتن پس از بی‌قراری‌ها! مادرجون عجب زن دانایی بود⚘️ https://eitaa.com/lashkarekhoban
مادر، حسن، مادر عشق در بین شما چه طراوتی داشت... خدا نصیب همه بکند.🩵 مادرجون، ممنونم کمک کردید تمامش کنم. ممنونم سفارش مرا به آن "نازنین صنمت" می‌کنی همواره... *خانم فاطمه داوود دخت جلیلی اولین باری که به دیدنش رفتم و شروع کردن به گفتن از پسرش، عبارات عجیبی گفت: خانوم؛ این بچه، "نازنین صنم من" بود.... کسی که آن فایل را پیاده کرد، دوستم خانم خیابانی بود که روزگاری مربی ادبی‌ام در کانون بود ، او زنگ زد که: فلانی! اصلا این مادر، شاعر است! او راست می‌گفت... مادرهای عاشق خیلی قدرتمندند، همین کلمات قوی هم بخشی از قدرت این مامان‌های عاشق و شهید است⚘️ در تصویر، فریده خانم طهرانی مقدم. خواهر بزرگ حسن، الحق که حق بزرگی بر گردن من و کتاب برادر بی‌نظیرش دارد... 🥰⚘️ https://eitaa.com/lashkarekhoban
... حاج حسن آن روز آدرسی به او داد که برود و آنجا را برای کارش آماده کند. وقتی حامد آنجا رفت، جا خورد, آپارتمانی که گویی مدت‌ها خالی مانده بود و همه جایش کثیف و به هم ریخته بود! ـ حتما حاج آقا می‌دونسته اینجا چه خبره! یعنی منظورش این بود من خودم اینجا رو تمیز کنم؟! با این که حس خوبی نداشت و به غرورش برخورده بود، اما تا شب آنجا را تمیز کرد. فضولات و پَر کفترها را که روی هم تلنبار شده بود، به زحمت پاک کرد، اما هنوز تا منظم شدنِ محیط، خیلی کار داشت. شب با ناراحتی به خانه رفت و به مادرش گفت که چه اتفاقی افتاده و سردار مقدّم او را به جایی فرستاده که باید اول آشغال‌هایش را جمع کند و اصلا معلوم نیست بعدش می‌خواهد به او کار دیگری بدهد یا نه! ـ پسرم! به نظرم ایشون خواسته این طوری امتحانت بکنه که از زیر کار در می‌ری یا محکم وایمیستی!..... ندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم https://eitaa.com/lashkarekhoban
او هیچ‌وقت اهل آه‌وناله و حسرت دوران جنگ نبود اما همیشه از دو شهید زمان جنگ زیاد یاد می‌کرد: حسن غازی و حسن شفیع‌زاده. ذکر این دو حسن همیشه با بچه‌های قدیمی توپخانه بود. حسن آن‌قدر به شفیع‌زاده علاقه داشت که در شلوغی کارهایش برای مراسم سالگرد شهید شفیع‌زاده در اوایل اردیبهشت‌، چند بار به تبریز سفر کرد و دوبار هم سخنران مراسم سالگرد شفیع‌زاده بود. https://eitaa.com/lashkarekhoban
هدایت شده از ناصر
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من! شب جمعه؛ السلام علیک یااباعبدالله
دوستان سلام الان برنامه سیدخندان در حال پخش است. و صحبت‌های حقیر درباره کار شهید طهرانی مقدم
خدا مرا ببخشد. زبان الکن ما کجا و گفتن از بنده محبوب خدا... حسن آقای عزیز
عزیزانی سفارش کرده بودند قبلا زمان‌پخش برنامه را عرض کنم. حقیقتا من هم چیزی نمی‌دانستم! غالبا دوستان رسانه، بعد از انجام کارشان، کلا آدم را رها می‌کنند و حرف‌هاشان یادشان می‌رود... 🙄 وای به حال کسی که به این اعتباریات دل ببندد!😅 البته عرض خاصی نبود و ان‌شاءالله با انتشار کتاب و سفر مخاطبانش به زندگی پر ماجرای حسن طهرانی مقدم، نفس راحتی می‌کشم🥹 شب‌جمعه شما به‌خیر نیازمند دعای پاکتان هستم یا علی🩵