1⃣ شروع یک داستان
🔸 در سال ۱۳۹۰ گروهک پژاک مردم را به خاک و خون کشیده بود که نیروهای سپاه به منطقه آمده و با آنها درگیر شدند . در آخرین مرحله گازهای اشک آور و فسفری آنها موجب سوزش چشمانم شد . با ادامه سوزش و وجود غده درخواست جراحی دادم کاری که پزشکان مخالف آن بودند اما من رفتم . ناگهان ، همه چیز عوض شد ...
🔸 برویم ... !
دیگر دردی نداشتم. حس زیبایی بود . برای یک لحظه تمام زندگی ام را دیدم . در همین حال جوانی زیبا را دیدم که به نظرم آشنا می آمد ! فامیلهای فوت شده ام حتی پسرعموی شهیدم را هم دیدم. آن جوان را شناختم ( حضرت عزرائیل) ! دکترها، برادرم و یا آن جانباز که برایم دعا میکرد را دیدم ذهنشان را میخواندم و حرفهایشان را می شنیدم جوان گفت : برویم ؟
گفتم : نه ناگهان دوجوان که فرشته اعمالم بودند گفتند : برویم ...
📚 #کتابِماه | دوشنبهها
👈 #سهدقیقهدرقیامت
🆔 @aminghobeiti
2⃣ اقرأ کتابک !
🔻 به بیابانی رسیدیم ! روبه رویم یک میز ، سمت چپ شعله های آتش و سمت راست چیزی شبیه جنگل بود ! به شخص پشت میز سلام کردم و حسابرسی شروع شد! کتابی بزرگ روی میز بود ! تعجب کردم ! گفت : کتاب خودت است بخوان ! یاد آیه. (اقرأ کتابک بنفسک الیوم علیک حسیبا )افتادم .
📖 فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّة ...
🔻 نگاهی به کتاب کردم ، سن بلوغم را دیدم ! او نماز هایم را بررسی کرد ! گفت : نماز هایت خوب بود ! یاد احادیثی که اشاره به این داشت که اولین چیزی که محاسبه می شود نماز است افتادم ... تمام کارهایم ریز به ریز بررسی می شد . تازه فهمیدم ( فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ) یعنی چه !
ادامه دارد ...
📚 #کتابِماه | دوشنبهها
👈 #سهدقیقهدرقیامت
🆔 @aminghobeiti
3️⃣ 🎥 فیلم سه بعدی
🔸 در داخل این کتاب ، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من ، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می شدیم ، مثل فیلم به نمایش در می آمد . یک فیلم سه بعدی با تمام جزییات ! یعنی در مواجه با دیگران، حتی فکر افراد را هم می دیدیم . حتی نیتهای ما هم ثبت شده بود ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سرعت سوزناکی غیبت
🔸 همینطور که به صفحه اول نگاه می کردم و به اعمال خوبم افتخار می کردم ، یکدفعه دیدم اعمال خوبم در حال محو شدن است . عصبانی شدم و اعتراض کردم آقای پشت میز گفت : بله درسته ، اما همانروز غیبت یکی از دوستانت را کردی اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. باز هم اعتراض کردم . او غیر مستقیم اشاره به حدیثی از پیامبر کرد که می فرماید : سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمی رسد .
📚 #کتابِماه | دوشنبهها
👈 #سهدقیقهدرقیامت
🆔 @aminghobeiti
4️⃣ یا حسره الی العباد ...
🔸 صفحه بعدی هم اعمال خوبی بود . اما باز هم اعمالم محو شد ! اعتراض کردم ، مرد پشت میز گفت :
یکی از رفقای مذهبی ات را #مسخره کردی . این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد . آیه 30 سوره یس برایم یادآوری شد : یا حسره الی العباد ما یاتیهم رسول الا کانوا به یستهزءون... حسرت بزرگ برای مسخره کنندگان ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با هم بگوییم و بخندیم !
رفتم صفحه بعد ، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم . اما کارهای خوب من پاک نشد ! با اینکه انروز هم شوخی کرده بودم ، اما در این شوخی ها با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم . غیبت نکرده بودم . هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود برای همین شوخی ها و خنده های من به عنوان کار خوب ثبت شده بود . یاد حدیثی از امام حسین (ع) افتادم که می فرماید : برترین اعمال بعد از اقامه نماز ، شاد کردن دل مومن است . البته از طریقی که گناه نباشد .
📚 #کتابِماه | دوشنبهها
👈 #سهدقیقهدرقیامت
🆔 @aminghobeiti
📚 #کتابماه | دوشنبهها
#سهدقیقهدرقیامت
🔴 رضایت تمام مردم
از زمانی که خود را می شناختم ، به حق الناس و بیت المال اهمیت می دادم و البته سفارش های پدرم و همچنین نشستن پای منبرها در این موضوع تاثیر داشته است . لذا وقتی که در سپاه بودم در ساعات کاری به کار شخصی مشغول نمی شدم و اگر کار شخصی داشتم به همان میزان یا بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم . از طرفی سعیم بر انجام بادقت کارهای مراجعین بود . جوان پشت میز به من گفت : خدا را شکر بیت المال بر گردن نداری و گرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می کردی ! اتفاقا آنجا کسانی را دیدم که شدیدا گرفتار رضایت مردم و گرفتار بیت المال بودند . آنجا بعد مکان و زمان نبود . یعنی کسانی که قبل من فوت کرده اند یا بعد از من قرار بود بیایند و همچنین مشکل افراد را در یک لحظه می دیدم . من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور ، حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند ، حلالیت می طلبیدند .
🔹🔹🔸🔶🔹🔹
😢😰 من گرفتارم
آنجا یکی از همکارانم را دیدم که در دنیا مبلغ قابل توجهی را به عنوان تنخواه و برای خرید برخی اقلام برای واحد خودشان گرفته بود . او این مبلغ را در جیب خودش گذاشت ! او در تصادف در گذشت ! در آن وادی ، به من گفت : خانواده فکر کردند این پول مال من است و آنرا هزینه کرده اند . به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند . من گفتارم !!! تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان آنقدر روی بیت المال حساس هستند . در سیره پیامبر (ص) آمده که : روز حرکت از سرزمین خیبر ، ناگهان تیری به یکی از یاران پیامبر اصابت کرد و او شهید شد . همگی گفتند : بهشت بر او گوارا باد . بعد از اینکه خبر به پیامبر (ص) رسید ، فرمودند : من با شما هم عقیده نیستم ، زیرا عبایی که برتن او بود از بیت المال بود و آنرا بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد . یکی از یاران پیامبر گفت : من دو بند کفش بدون اجازه برداشته ام . حضرت فرمود : آنرا برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پای تو قرار می گیرد .
🆔 @aminghobeiti