ختم 250,000,000 بار خواندن سوره فیل برای پیروزی فلسطین بر اسرائیل راه اندازی کرده ایم.
لطفا ۵ بار آن را بخوانید و آن را به گروه ها و مخاطبین مسلمان خود ارسال کنید. درخواست فروتنانه برای نشکستن زنجیره
لطفا به محض اينکه دريافت کردین بعد از ۵بار خواندن سوره برای نفر بعدی پیام را بفرستید
آجرک الله🌿
بسم اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ ﴿١﴾
أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ ﴿٢﴾
وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ ﴿٣﴾
تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ ﴿٤﴾
فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ ﴿٥﴾
#غزه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا کم استغفار میکنیم؟!
🎙استاد پناهیان
🔻فرصت روزهای آخر ماه #شعبان را از دست ندهیم..
#استغفار
🌷 @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅میشینن تو صدا و سیما رسما حقیقت رو تحریف میکنن و اروپا رو تو سر ایران میزنن، در حالی که داستان چیز دیگریست
#انتخابات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💠 اگر می دانستی بعد از مرگ ...
#تلنگرانه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نماز شب در سیره شهدا :
شهید احمد پلارک ویژگی هایی داشت که اورا از دیگران ممتاز کرده بود...
او بعد از خواندن هر دو رکعت نماز شب ،
میخوابید و دوباره بیدار میشد تا دو رکعت
دیگر بخواند ...
از او پرسیدند چرا ؟
گفت : نفس را باید رنج داد تا پاک شود .
🕊 نمازشب را به نیت ظهور بخوانیم 🕊
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🕊🌷🌷🕊🇮🇷🕊🌷🌷🕊
☘️رمان جذاب #اسطوره_ام_باش_مادر
☘️جلد چهارم؛ از روزی که رفتی
✍️قسمت ۲۳ و ۲۴
مهدی آه کشید:
_احسان خیلی تنهاست. تنهاتر از من! تنها تر از تو! بدترین اتفاقی که برای یک بچه میتونه بیفته، اینه که پدر و مادر داشته باشه و باهاشون زندگی کنه اما محبت نبینه! پدر و مادرش چند ساله جدا شدن. فکر نکنی قبل از طلاقشون خوب بودنا! از وقتی من یادمه، احسان تنها بود. همه جور فشاری روی اون آوردن تا دکتر بشه.احسان هیچ دوستی نداره.همیشه تنها بود و درس میخوند. الانم که مادرش رفته خارج و پدرش هم داره ازدواج میکنه دوباره.
زینب سادات اندوهگین گفت:
_خیلی براش سخت بوده انگار.
مهدی سرش را به مبل تکیه داد:
_خیلی! همه آدمها سختی میکشن!
زینب سادات لبخند زد:
_همه بجز اون محسن شیرین عقل! نگاه کن تو رو خدا! انگار اومده سینما! چه تخمهای هم میشکنه!
مهدی با لبخندی برادرانه محسن را نگاه کرد:
_بذار خوش باشه، معلوم نیست نوبت اون کی برسه!
صدرا یا الله گفت و رها سراسیمه در را گشود و با دیدن احسان همانجا دم در نشست و بی صدا هق هق کرد و اشک ریخت.
احسان مقابل رها زانو زد:
_ببخشید رهایی! غلط کردم! منو ببخش با حرفهام ناراحتت کردم. بخدا روم نمیشد بیام.
رها چشمان خیسش را بالا آورد:
_نصف عمرم کردی! چرا رفتی آخه؟
احسان: _نمیخواستم از محبتتون سواستفاده کنن بخدا...
صدرا هر دو را بلند کرد و گفت:
_نه تو سواستفادهگر هستی احسان خان! نه خانوم من بخیل که تو و دیوانگی هاتو نبخشه! عادت داره دور و برش آدمهایی مثل تو باشن! بریم داخل که یک روز سایه خانم اینجا اومدن و همه بدبختی ها همون روز سر ما اومد.
سایه گفت:
_اختیار دارین! نفرمایید! همه جا مشکلات هست. من خیلی مزاحم شدم، نمیدونم چرا سید دیر کرد!
زینب سادات گفت:
_ایلیا حالا حالاها ول نمیکنه.بریم بالا که عمو صدرا اینها راحت باشن.راستی عمو! فکر کنم نصف بدبختی ها تقصیر من بود!
قلب احسان به تکاپو افتاد. یعنی حرفهای او و رهایی را درباره خودش شنیده بود؟
صدرا خندید:
_باز چکار کردی آتیش پاره؟ گفتیم بزرگ شدی،خانوم شدی! هنوز عین بچگی هات آتیشی؟
زینب سادات گفت:
_بابا من یک سوال پرسیدم از زن عمو! یکهو همه هندی شدن!
صدای خنده بلند شد و صدرا گفت:
_مگه چی پرسیدی؟
زینب سادات مثلا سر به زیر شد و با انگشتانش بازی کرد. احسان با تمام توان نگاه از زینب میدزدید.
زینب سادات: _گفتم بچه هاتو چقدر دوست داری! کلی مغزمو درباره عشق مادری خوردن، بعد درباره دستشویی کردن بچه و عشق مادر به دستشویی بچهاش گفتن و حال منو بهم زدن، بعدش هندی بازی مهدی شروع شد! حالا نمیدونم خاله کدوم بخش رو برای آقا احسان تشریح کرد که بنده خدا غذا نخورده از خونه زد بیرون! به نظرم بخاطر پیپی بچه و عشق مادری به اون بوده که بنده خدا طاقت نیاورد. اگه اونی که برای من شرح داد، برای آقا احسان هم گفته باشه، من به شخصه بهشون حق میدم.
همه می خندیدند ،
و احسان دلش کمی داشتن زینب سادات هم خواست! داشتن این همه متانت و شیطنت باهم! دلش کمی بی حیایی میکرد.
صدرا با خنده گفت:
_رها جان! بعدا برای من هم بگو از این عشق مادریها ببینم چی گفتی که بچه ها رو فراری دادی!
زینب به آغوش صدرا رفت و بعد از بوسیدن رها و ضربه یواشکی به شکم مهدی همیشه مظلوم، که دور از چشم همیشه مشتاق احسان نبود، خانه را ترک کرد و همراه مامان زهرا و سایه و بچه هایش به طبقه بالا رفتند.
مهدی شکمش را مالید:
_چه دست سنگینی هم داره لامصب!
احسان دست دور شانه اش انداخت و گفت:
_خواهر داشتن خوبه؟
مهدی دست از روی شکمش برداشت و لبخند زد:
_عالیه!بخصوص از نوع زینبش!
آخرین نفر که خداحافظی کرد، زهرا خانم بود.لبخندی به احسان زد و خواست خارج شود که احسان گفت:
_من رو ببخشید حاج خانم! شرمندهام بخاطر حرف هایی که زدم!
زهرا خانم مادرانه خرج احسان کرد و لبخندش پر مهرتر شد:
_من به دل نگرفتم عزیزم. دخترم باعث افتخاره!مادر خوب بودن چیزی هست که هر زنی توانش رو نداره! رها واقعا ارزشمنده و اگه حسرت چنین مادری در دلت داری، چیز بدی نیست. من رو مثل بچه ها مامان زهرا صدا کن! داشتن نوه ای مثل تو هم افتخاره!
احسان بیشتر شرمنده شد:
_برای من افتخاره که شما منو مثل نوههای خودتون بدونید.
مامان زهرا هم شیطنت کرد:
_پس پول ویزیت از من نمیگیری؟
نگاه متعجب احسان را که دید، خندید و ادامه داد:
_میخواستم دفترچه بیمه رو بیارم برام آزمایش بنویسی. پول ویزیت ندم دیگه؟
احسان لبخند زد. لبخندی از ته دل، از میان روح خسته و غمگین:
_شما امر کن مامان زهرا! هر وقت کاری نداشتید بیاید واحد من، تا هم فشار و قندتون رو چک کنم، هم آزمایش بنویسم.
زهرا خانم پر محبت و از ته دل دعا کرد.....
☘️ادامه دارد.....
✍️نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ نام مناسب ترین واژه ها
بہ رسم محبت بہ نام خدا
آغاز هر ڪلامے،نام خداے یڪتا
همواره مے برم من،
نام مقدسش را بہ نام
گشاینده ڪار ها ز نامش
شود سهل، دشوار ها
🌸 الهے بہ امید تو 🌸
#بِسْــــــمِاللَّهِالرَّحْمَـنِالرَّحِيــم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
❤السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
❤السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین (ع)
❤السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
سلامامامزمانم✋🏻❤•°
هر صبح ڪہ سلامت میدهم
و یادم می افتد که صاحبی
چون تو دارم:↯
کریم، مهربان، دلسوز، رفیق،
دعاگو، نزدیک...
و چھ احساسِ نابِ آرامش بخش
و پر امیدی است داشتنِ تـو...🌱
سلام ا؎ نور خدا در تاریڪی ها؎ زمین
#صلیاللهعليڪیـاصـاحبالــزمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💔
کاسه ی چــشم مـرا از آب زمـزم پر کنید
کاسه ی خالی من را نیز نـم نـم پـر کنید
من به اینکه روزوشب اینجا بیایم دلخوشم
راضی ام این کاسه را هربار، کم کم پرکنید
کربلایی شد کسی که صبر او لبـریز شد
لـطف کرده، کاسه ی صبر مرا هم پر کنید
این همان شورِغمِ عشقِ حسین بن علی ست
سینه ی مـارا از این شور دمـادم پـر کنید
شیعیان باید قـیـام دیگری بــر پـا نمود
عـالمی را از دم #جانم_حسینـم پر کنید
بر سر نام #علی این جنگها بـرپا شده
هرکجا را باید از این ذکر و پرچم پر کنید
زیـنبـش با دست بسته تا سر بازار رفت
دفتر اشک مرا این بار زین غم پر کنید
بعدازاین دیدید اگر که خانمی خورده زمین
دور او را زودتر با چند مَحرَم پر کنید
#حـسـیـن_جـان
میشود این روزها درد فراغم بیشتر
صبحها این بغض میآید سراغم بیشتر
السلام ای در کنار آب مقطوع الورید
آه نامت آمد و شد حسِ داغم بیشتر
#صلیاللهعليڪیـاابــاعبــدالله
🥀 به یاد شهیدمدافعحرم علیرضا بابایی
#اللّهُمَّصَلِّعَليمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُـم
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa