♨️شرکت اپل با پرداخت 95 میلیون دلار در شکایت جمعی مشتریانش علیه "سیری" به دلیل گوش دادن مخفیانه به مکالمات موافقت کرده است.
🔹مالکان موبایل ها شکایت داشتند پس از فعالسازی ناخواسته نرم افزار سیری(siri)، اپل به طور مرتب مکالمات خصوصی آنها را ضبط و این محتواها را در اختیار طرف های ثالث مانند آگهی دهندگان قرار می دهد.
🔹 دو شاکی مدعی شده بودند با گفتن کتانی های ایر جوردن و رستوران ها اولیو گاردن تبلیغاتی از این دو محصول برای آنها ارسال شد.
🔹شاکی دیگر مدعی شده پس از صحبت کردن با پزشکش به طور خصوصی تبلیغات از یک برند درمان جراحی دریافت کرده است.
✍در حال حاضر اینستاگرام هم همینطور هست.
♨️ خلاصه اینکه اینستاگرام دارید پیشش حرف نزنید.. 🙂
البته خیلی از نرم افزارها به دوربین گوشی های همراه هم دسترسی دارن یعنی هر وقت خواستن میتونن دوربین گوشی رو هم فعال کنن و...
#حواسمونباشه
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
♨️اپل مجبور به حذف اپلیکیشنهای ویپیان از اپاستور هند شد.
🔹پساز تصویب قانون ضد حریم خصوصی در این کشور که استفادهی ناشناس از ویپیان را ممنوع میکند، برخی از اپلیکیشنهای ویپیان حذف شدهاند و احتمالاً تعداد بیشتری نیز در آینده حذف خواهند شد.
🔹اپل در سال ۲۰۱۷ بهدلیل قوانین سختگیرانهی چین مجبور به حذف صدها اپلیکیشن ویپیان از اپاستور خود در این کشور شد.
تیم کوک در آن زمان اعلام کرد که حذف ویپیانها از اپاستور چین بهدلیل پایبندی به قوانین محلی انجام شده است.
✍مجبور به حذف شد
یعنی اگر به حرف حکومت چین و یا هند گوش نمیکرد باید بساطش رو از این کشورها جمع میکرد!
احتمالا اپل هنوز از تصمیم دولت ایران برای واردات این گوشیها بدون هیچ پیش شرطی در شوک بسر میبره🙂
#بهخودمونبیایم
#جهاد_تبیین
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
▪️یک عمـــر برای دین منادی بودی
آیینــــه ی صبری متمادی بودی...
▪️ این قوم همیشه با تو بد تا کردند
با اینکه برای همه "هادی" بودی...
🥀شهادت مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، مشعل فروزان هدایت، یار و راهنمای امت، کتاب علم و زهد و حکمت، حضرت امام هادی علیه السلام را به محضر مولایمان امام زمان عجل الله فرجه و منتظران حضرتش تسلیت می گوییم🥀
#امام_هادی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«علم ناآموخته امام هادی»
🔹 چگونه عالم ترین دانشمند ناصبی(دشمن ائمه) به امامت #امام_هادی شهادت داد⁉️
🌱کمی زیبایی ببینید و افتخار کنید.
🏴 #شهادت_امام_هادی (ع) تسلیت باد 🥀
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
Salavat_bar_emam_hadi.mp3
622.3K
صلوات خاصه #امام_هادی علیه السلام
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
777_Fani-Ali-Ziyarat-Ameenullah.mp3
11.31M
✨ زیارت امين الله
آیت الله مشکینی رحمة الله:
✍️ مبادا روزشهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید!
در هر روزی که شهادت یا ولادت امامی است به نیت زیارت آن امام یک زیارت امین الله
که زیارت کوتاهی هم هست بخوانید تا جزء زائران آن امام محسوب شوید و از برکات زیارت آن امام معصوم بهره مند گردید.
می خوانیم زیارت امین الله را به نیت زیارت امام هادی ع باشد که از زائران امام هادی(ع) باشیم .
ان شاءالله🤲
#امام_هادی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 ادعیه نقل شده از امام عصر علیه السلام در ماه رجب بیشتر از سایر ماههای سال است
🔵 حجت الاسلام استاد احمد عابدی :
کتابهای سیر و سلوک می گویند که سال سیر و سلوک با ماه رمضان شروع می شود.کتاب اقبال سیدبن طاووس اگر دیده باشید همان ابتدای کتاب اعمال شب اول ماه رمضان است و آخر کتاب اعمال ماه شعبان است یعنی سید بن طاووس می گوید این کتاب را در یک سال سیر و سلوک عمل کنیم که سال سیر و سلوک از رمضان شروع می شود.
مرحوم شیخ عباس قمی رضوان الله علیه که مفاتیح را با ماه رجب شروع کرده است در واقع در ذهن مبارک ایشان این بوده است که رجب و شعبان مقدمه ورود به رمضان است.ولی به هر حال قبلا هم این را عرض کرده بودم که
🟢 آنقدر که دعا در ماه رجب از امام زمان علیه السلام نقل شده است در هیچ ماهی نیست حتی ماه مبارک رمضان.معلوم می شود امام زمان سلام الله علیه به دعاهای ماه رجب اهتمام ویژه دارد.
🎙 استاد عابدی
#امام_زمان
#ماه_رجب
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
🔴 دعای ماه رجب در تعقیبات نمازهای یومیه
🔵 در هر روز از #ماه_رجب در صبح و شام پس از نمازهای روز و شب بگو:
🟢 يا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ ، وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ ، يَا مَنْ يُعْطِى الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ ، يَا مَنْ يُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ ، يَا مَنْ يُعْطِى مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً ، أَعْطِنِى بِمَسْأَلَتِى إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَجَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ ، وَاصْرِفْ عَنِّى بِمَسْأَلَتِى إِيَّاكَ جَمِيعَ شَرِّ الدُّنْيا وَشَرِّ الْآخِرَةِ ، فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَيْتَ ، وَزِدْنِى مِنْ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ. يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ ، يَا ذَا النَّعْماءِ وَالْجُودِ ، يَا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ ، حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ.
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#پاسخ_به_نظرات_شما
سلام خدمت شما دوست عزیز
ممنون بابت اظهار لطفتون
ان شاءالله تو امتحاناتون موفق بشین و با خیال راحت بیاین سراغ رمان ها😊
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
#پاسخ_به_نظرات_شما
سلام، شبتون بخیر
ممنون از نظر لطفتون
خوشحالیم بابت اعضای خوبی مثل شما که با اعلام نظرات خوبتون باعث دلگرمی ما هستید.
ان شاءالله شما و بقیه اعضای کانال هم موفق و پیروز باشید🌺
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa
💠💠💠🔰🔰🔰💠💠💠
🕊بِسْــمِـ اللهِ القــاصِـــمـِ الجَـــبّاٰریــــنٖ 🕊
💠رمان معمایی، امنیتی و دخترانه #شهریور
✍ قسمت ۱۱
با ضرب از جا بلند شدم. گرسنه بودم و چیز زیادی از پساندازم نمانده بود؛ شاید به زور تا آخر هفته میکشید.
رفتم سر یخچال. پیتزای نیمخورده دیشبم را، سرد و سرد سق زدم. مزه زهر مار میداد، مزه تنهایی، مزه بدبختی.
دیگر رسیده بودم به نقطه جوش. نه فقط خونم، که حتی اعضای جامد بدنم هم در حرارت آب شده و داشتند میجوشیدند. حس یک مخزن بخار را داشتم در آستانه انفجار.
داد زدم و اولین بشقابی که دم دستم بود را پرت کردم روی زمین. صدای شکستنش مقابل فریاد خودم هیچ نبود. یک لیوان برداشتم و کوباندم کف سرامیکها. هر تکهاش به یک سو پرت شد.
داد زدم:
_من دوستتون داشتم!
گلدان روی میز را برداشتم. بردم بالای سرم و پرتش کردم کف زمین. هزار تکه شد.
-روی شماها حساب کرده بودم!
جالیوانی را با لیوانهای رویش برداشتم و پرت کردم؛ انقدر محکم که پرت شد وسط سالن و هر لیوانش یک گوشه تکهتکه شد.
-فکر میکردم دوستم دارین!
بعدی را شکستم و بعدی... حیف که مامان دیگر برنمیگشت لبنان تا ببیند چه بلایی سر آشپزخانهاش آوردهام. هرچه داشت و نداشت را شکاندم. کاش میدید و خوب گُر میگرفت، بلکه آتش من خنک میشد.
چه میخواستم چه نمیخواستم،
تا آخر هفته آواره خیابان میشدم. خانه را بانک میگرفت و پساندازم هم تمام شده بود. مرگ در چنین شرایطی بهترین انتخاب بود. تا قبل از آن، هربار زیر فشار حملات پنیک، به خودکشی فکر میکردم، دلیل بزرگی برای زندگی خودش را به رخم میکشید: خانواده.
و حالا آن دلیل نبود. من بودم و یک دنیا بدهی و باز هم همان حملات پنیک؛ روبهرو شدن هزار باره با مرگ. یکبار چشیدن مرگ مگر قرار بود چقدر درد داشته باشد؟ دیگر از این بدتر نمیتوانست بشود...
هرچه توانستم، وسایل پدر و مادر و «آرسن و اسحاق» را شکستم و پاره کردم و سوزاندم.
شاید بالاخره یک روز برمیگشتند و حسابی دماغشان میسوخت. اگر هم برنمیگشتند، حداقل من دلم خنک میشد.
حق نداشتند اینطور من را رها کنند. حالم مثل مسافرِ درراهماندهای بود که یک ماشین سوارش کرده، او را تا نیمه راه برده و بعد در بیابان پیادهاش کرده. رها شده بودم در دوزخیترین برزخ دنیا.
از خانه زدم بیرون و انواع و اقسام روشهای خودکشی را در ذهنم سنجیدم. دنبال روشی میگشتم که حتماً بکشدم و کسی نتواند نجاتم دهد. یک روشی که درد نداشته باشد و خیلی در برزخ احتضار معطلم نکند.
رفتم به نزدیکترین رستوران و تمام پولم را خرج یک غذای حسابی کردم. میخواستم وقتی جنازهام را کالبدشکافی میکنند، در معدهام غذاهای حسابی و گران پیدا شود و با خودشان بگویند عجب بچهپولدارِ بدبختی!
بعد هم دوچرخهام را برداشتم و خودم را رساندم به نزدیکترین مسجد، تا با سنگ بیفتم به جان شیشههایش و اصلا یک شعله از آتش درونم را به جانش بیندازم.
و همان شب بود که دانیال را دیدم...
***
-قشنگه.
از جا میپرم با صدای آوید.
بالای سرم ایستاده و کمی خم شده تا طرح را ببیند. دستانم یخ میکنند و با دقت، به طرحی که داشتم میکشیدم نگاه میکنم. باغچه آن خانه لعنتی و جوانه هسته خرما.از همان بچگی، یاد گرفتم هرچه آزارم میدهد را، کابوسهایم را و چیزهایی که ذهنم را درگیر میکند را نقاشی کنم. هرچیزی که از آن میترسیدم را میکشیدم، یک کاریکاتور از آن میساختم و بعد عکسش را پاره میکردم.
این پیشنهاد یک روانشناس بود؛ تا بتوانم به ترسم غلبه کنم. محال است آوید چیزی از آن بفهمد. لبخند میزنم:
_ممنون.
-اینجا کجاست؟
با اعتماد به نفس، سرم را بالا میگیرم: _باغچه خونهمون، وقتی بچه بودم. با مامانم یه هسته خرما کاشته بودیم.
💠ادامه دارد.....
✍ نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
منبع
https://eitaa.com/istadegi
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#به_وقت_رمان
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@lotfe_khodaa