eitaa logo
🍁لطفِ خدا🍁
506 دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.7هزار ویدیو
72 فایل
گویی بازی ماروپله همان رسـم بندگـیست! هربار ڪه بافــریب شـیطان به طبقات پایین و سختیهای زندگی سـقوط‌ میکنی: نردبان🍁لطفِ خدا🍁برای بازگشت به جایگاه گذشته درڪنارتوست. ادمین: @E_D_60 ثبت نظرات: https://daigo.ir/secret/8120014467
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه باش نگو من که چیزی ندارم اگه به اطراف خودت نگاه کنی حتما چیز هایی است که براشون شکر گزار باشی ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
💞 اےڪاش‌یڪ‌سہ‌شنبہ‌شبےقسمتم‌شود.. درراه‌جمڪران‌سرراهےببینمت یا‌ڪہ‌مُحَرمےشودوبین‌ڪوچہ‌اے درحال‌ڪارنصب‌سیاهےببینمت آقاخدانیاوردآن‌روزراڪہ‌من سرگرم‌مےشوم‌بہ‌گناهےببینمت🥀 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت دوازدهم عرض شد که تمام علم قرآن نزد امام زمان هست و این مساله رو نباید دست کم بگیریم اما در آخر سوره ی رعد می خونیم: و من عنده علم الکتاب از نظر ادبی گفته میشه علم مصدر هست که به الکتاب اضافه شده و وقتی مصدر مضاف بشه، دلالت بر استغراق و شمول میکنه یعنی تمام علم کتاب ، نزد چهارده معصوم هست در داستان حضرت سلیمان و بلقیس وقتی قرار شد تخت بلقیس رو پیش حضرت سلیمان بیارند،عاصف بن برخیا که ذره ای از علم کتاب رو در اختیار داشت، به یک چشم بر هم زدن، تونست تخت سلیمان رو از سبا(یمن) به نزد حضرت سلیمان بیاره به فرمایش امام صادق تنها ذره ای از این علم نزد عاصف بن برخیا بود و ایشون تونست همچین کار بزرگی بکنه با ظهور امام زمان، همه ی باطل ها و مستکبرین نابود میشند و سایه ی رحمت امام زمان همه جا گسترده میشه ان شاءالله ✨و رب الظل و الحرور ✨ ای خداوند سایه و آفتاب ای خداوندی که امام زمان رو جدا کننده ی نهایی نیک و بد قرار دادی مشخصه که سایه، سرده و آفتاب، گرمه و این دو، مخالف همند . پس ممکنه که سایه اشاره به «خوبان » باشه و گرما اشاره به «بدان ». چون خوبان در سایه عرش خداوند هستند و «بدان » در گرمای آفتاب محشرند. و دلهای خوبان از امید رحمت پروردگار خنک، و دلهای «بدان » از آتش ترس و عذاب ،سوزان است. و «خوبان » در خنکی نعمت های خداوند آسوده هستند و «بدان » در گرمی عذاب جهنم گرفتارند. ✨و منزل القرآن العظیم✨ عرض شد که وجود امام زمان، همپایه و تجسم قرآن هست بنابراین این فراز رو میتونیم به این شکل معنا کنیم که: ای خدایی که امامی با این عظمت ، برای ما فرستادی ✨و رب الملائکه المقربین ✨ ای خدایی که فرشتگان مقرب را برای خدمت به امام زمان آفریده ای فرشتگان مقرب خدا نه تنها در زمان ظهور ، یاری کننده ی امام زمان خواهند بود بلکه در زمان غیبت هم به امام زمان و یارانشون کمک میکنند إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ همانا كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر اين عقيده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل مى‌شوند (و مى‌گويند:) نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به بهشتى كه پى در پى وعده داده مى‌شديد. طبق این آیه، نزول ملائکه فقط مربوط به زمان مرگ و برزخ و قیامت نیست بلکه کسانی که ایمان واقعی داشته باشند و در این راه صبر و استقامت به خرج بدن، ملائکه برشون نازل میشند و کمکشون میکنند بنابراین چه در زمان ظهور و چه در زمان غیبت، ملائکه در خدمت امام زمان و منتظران حقیقی هستند ✨والانبیاء والمرسلین✨ ای خدایی که انبیا و مرسلین رو فرستادی و مقدمه ای برای حکومت جهانی امام عصر قرار دادی ✨اللهم انی اسئلک بوجهک الکریم و بنور وجهک المنیر✨ ای خدایی که امام زمان وجه تو و نور وجه توست، من تو را به نام او صدا میکنم به خاطر او به من توجه کن اللهم به معنای یا الله هست کلمه ی الله ، تمام صفات جمال و جلال خداوند رو در خودش داره و گفته شده بین اسامی خداوند هیچ اسمی درخشان تر و دقیق تر از این اسم نیست وجه، به معنای صورت و سیما هست ولی اینجا منظور معنای ظاهری وجه نیست چون خداوند جسم نداره در کافی از اهل بیت روایت شده ما وجه الله هستیم در اینجا متناسب با موضوع منظور از وجه الله امام زمان هستند همونطور که در دعای ندبه هم میخونیم: این وجه الله الذی یتوجه الیه الاولیاء کجاست آون وجه الهی که دوستان خداوند به طرفش رو آورند از امام زمان ، به عنوان نور وجه خدا تعبیر شده خداوند تمام هستی رو با نور امامان معصوم ما ، از تاریکی عدم، خارج کرده بر اساس روایات، نورهای اهل بیت(ع) نخستین مخلوقاتی هستند که خداوند از نور خودش آفرید و آنها در اطراف عرش الهی به تسبیح خداوند مشغول شدند و شاهد آفرینش موجوداتی بودند که بعد از آنها خلق شدند. همینطور در این روایات اشاره شده که بعد از خلقت حضرت آدم، نور اهل بیت(ع) در صلب او قرار گرفت و نسل به نسل به پدران و مادرانی که آلوده به شرک نبودند، منتقل شد تا اینکه اهل بیت به دنیا اومدند. ان شاءالله که خداوند فرازهای دعای عهد رو در حق همگی ما مستجاب بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
باسلام و عرض ادب به همراهان گرامی و خوشامد به اعضای جدید کانال میشه لطف کنید و در مورد مطالب کانال نظر بدین؟؟😊 مطمئن باشین خوشحال میشیم حتی اگه انتقاد بشیم... پس لطفا زود به زود به لینکمون سر بزنید و با اعلام نظرات، خوشحالمون کنید😊 لینک نظرسنجیمون😊 👇👇👇👇 http://payamenashenas.ir/E.D
🍁لطفِ خدا🍁
باسلام و عرض ادب به همراهان گرامی و خوشامد به اعضای جدید کانال میشه لطف کنید و در مورد مطالب کانال
عزیزان، پیامهاتون کاملا بصورت ناشناس است، پس... هرچه می خواهد دل تنگت بگو😊😉 راستی اگه میخواهین کانالتون حمایت بشه، باید به آیدی ادمین پیام بزنید، از طریق لینک نظرسنجی، هیچ حمایتی نمیتونیم بکنیم متاسفانه
🔵 ذکر توصیه شده ارواحنا فداه برای توسل به حضرت عباس علیه السلام 🌺 حضرت حجة الاسلام و المسلمین ((آقاى حاج سیّدمحمد تقى حشمت الواعظین طباطبائى قمى )) داستانى را از ((آیت الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره )) اینچنین نقل فرمود: یکى از علماى نجف اشرف ، که مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل کرد که : من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر ((حضرت بقیة الله حجةّبن الحسن العسکرى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف )) عرضه داشتم و از وى خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود. براى همین منظور به کرّات به مسجد جمکران رفتم ولى نتیجه اى ندیدم . روزى هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم : مولاجان ، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم ؟ شما امام من مى باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به ((علمدار کربلا قمربنى هاشم (ع ))) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم ؟! از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم . ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان ((حضرت حجّت بن الحسن العسکرى عجل الله تعالى فرجه الشریف )) مواجه شدم . بدون تامل به حضرتش سلام کردم . حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار کربلا متوّسل شوى ، بلکه شما را راهنمائى هم مى کنم که به حضرتش چه بگویى. چون خواستى از ((حضرت ابوالفضل (ع )) حاجت بخواهى ، این چنین بگو: 🔴 یا ابا الغوث ادرکنى 🔵 اى آقا پناهم بده 📚 لاله هاى رنگارنگ ، ص ۱۱۴ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 هم‌اکنون؛ سایت KHAMENEI.IR 🔻 تأکید حضرت آیت الله خامنه ای بر نقش جوانان در تبیین حقایق انقلاب در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت 👈 شما انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند 💻 @Khamenei_ir
🍁لطفِ خدا🍁
باسلام و عرض ادب به همراهان گرامی و خوشامد به اعضای جدید کانال میشه لطف کنید و در مورد مطالب کانال
سلام، ممنون از اعلام نظر مثبتتون چشم، سعی میکنم بیشتر بارگزاری کنم، البته میشه دوستاتون رو دعوت کنید، تا خودشون توی کانال، داستان رو دنبال کنند😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa