eitaa logo
بازگشت || محمدامین رضایی
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
620 ویدیو
66 فایل
طلبه درس خارج،دانشجوی سیاستگذاری دوست دار فقه،عدالت وکتاب #اندیشه_متفکران_انقلاب #آرمان_های۵۷ #نقد_سرمایه_داری سوال،انتقاد،پیشنهاد: @R_m_am ♦️اینستاگرام:instagram.com/M_amin_rezai1 ♦️تویتر twitter.com/m_amin_rezai ویراستی virasty.com/m_amin_rezai
مشاهده در ایتا
دانلود
بازگشت || محمدامین رضایی
🔸️معاونت علمی بسیج مرکز شهید رجایی اصفهان برگزار می کند: گوشه ای از مکعب💥 (پیش نیاز چالش مکعب) 🔅بر
☑️ امروز اول سخنرانی م پیرامون سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در دانشگاه فرهنگیان اصفهان گفتم: بخاطر حجم درس هایم معمولا در طول هفته خیلی توفیق شرکت در جلسات خارج از قم را ندارم لکن دو چیز موجب شد اینجا بیایم. 🔻۱: از ابتدای فعالیت تبلیغیم از میان انواع مخاطب دانشگاه فرهنگیان و دانشجومعلم ها اهمیت ویژه ای داشتند چون شما با کار بزرگ ساختن انسان سرکار دارید! 🔻۲:هر وقت حالم خوب نیست "اصفهان درمانی" یکی از راه حل هاست، این اغراق نیست، این شکوه و اصالت و این هنر دست انسان مسلمان ایرانی عجیب انسان را از تشویش ها خارج و به آرامش نزدیک می‌کند. ✍ @m_amin_rezai
بعد از مدتها دست به قلم شدم، در این زمانه که آب و نان اصالت دارد و شعر کمتر خریدار دارد، خصوصا که ذهن هم پریشان باشد و بخواهی دردنامه هم بنویسی! بخشی از غزلی نوپا که شاید کودکی استوار شد لبریز درد و بلائیم، در ما غمی شعله دارد چون جنگلی غرق آتش...ای کاش باران ببارد مانند غزه غریبم، در این هیاهوی عالم خسته،مقاوم، پر از درد، این درد در ما که کارد؟ این حال محزون و غمگین، این بی قراریِ ممتد! پایان این قصه غُصه است، این غُصه پایان ندارد... ✍ @m_amin_rezai
🔻هر بار میروم روستا صبح ها که خوابیم مادرم بلند میشود می‌رود گوسفندها را علف میدهد، شیرشان را میدوشد و‌‌‌‌... عصرها که می آیند با کلی زحمت داخل آغل می‌کند و..‌. با دست خودش در تنور نان میپزد، علاوه بر کار خونه که برعهده اوست در کشاورزی و زرشک پاک کردن هم پای پدر کمک می‌کند و..‌‌. 🔻مادرم شش کلاس بیشتر سواد ندارد اما بارها گفته ام من او را جز عاقل ترین زنانی میدانم که در اطرافم دیدم که بعضا دکتری دارند و... نه چون مادر من است بلکه چون بر اصول انسانی حرکت میکند. 🔻متن قبلی روی نکته درستی دست گذاشته، eitaa.com/m_amin_rezai/4174 در فضای سیاست گذاری، در مناسبات رسمی در مثل همین سخنرانی ها مقابل رهبرانقلاب جای زنان روستایی مثل مادر من اصلا نیست، اساسا در نگاه بخشی از روشنفکران و حتی سیاست گذاران انقلابی که در تهران برای ما تصمیم می‌گیرند اساسا هزاران زن روستایی بزرگ جز زنان موفق ایرانی-اسلامی به حساب نمی آیند تا تریبونی به آنها داده شود یا دعوت شوند کسی درد و حرف شان را بشنود. به قول آن دیالوگ:ما زیر پونس نقشه هستیم. 🔻خواستم یک نمونه ملموس مثال بزنم بدانید بین فضای رسمی حکمرانی با میدان چقدر فاصله است 📸 من و مادر در حال جمع کردن انبار آغل گوسفندان ✍ @m_amin_rezai
🔻میگند دیروز بوده، این یک تصویر از کار ما، شب پنجشنبه ای :) 🔹محتویات روی میز: تنبیه الامه میرازی نائینی،مستند آیت الله خوییی، قواعد فقه سیاسی تازه خریدم درباره یکی از قواعد فقهی اجتماعی دنبال یک متن شسته و رفته بودم؛ لپ تاب هم مقاله ای که برای یکی از مجله ها مینویسم درباره مصلحت و عدالت 🔻بعضی دوستان لطف دارند میگند باید اگر انتخابات ثبت نام میکردی، هر چی فکر کردم دیدم احساس وظیفه کردنم نمیاد، اگر ثبت نام کرده بودم تازه اگر ما را هم مثل بعضی مستقل ها رد نمی‌کردند! الان باید دنبال دغدغه لیست، ستاد رقابت، چپ و راست کردن می بودیم :)) پولم که نداریم مجبور بودیم بگیم ستاد ما قلبهای شماست :) 🔸 الان یه گوشه نشستیم کتاب مون می‌خونیم و درسمون میدیم، شیرین عسل مون را میخوریم :)) بعضی ها هم یک نفس راحت میکشند والا :) ✍ @m_amin_rezai
پدربزرگم نامش بود. هر وقت ماه رجب می آید من بی اختیار به یاد او می افتم. آن پیرمرد زحمتکش؛ فقر و رنج روزگار او را به هجرت وادار میکند. با اهل و عیالش با الاغ میروند به کربلا، چند ماه توی راه بودند! به کربلا که میرسند در یکی از رواق های حرم حضرت ابولفضل ع ساکن میشوند. آنجا کارگری میکرده؛ دخترش همان جا به دنیا اومده، حدود ۵ سال کربلا ساکن بودند و بعدش بعضی شهرهای ایران یکی از اقوام میگفت: گاهی با دست اشاره میکرد همه این ساختمان ها را من ساختم( یعنی داخلش کار کردم) واقعش من همیشه به این افتخار کردم که اجدادم از توده مردم بودند، از طبقات پایین جامعه، من اگر هم به جایی برسم این نتیجه تلاش خودم باشد نه در امتداد ثروت و شهرت اجدادم ✅ من خیلی او را یاد نمیدهم اما به شهادت خیلی ها او آدم کثیر البکائی بود! بسیار گریه میکرد آن هم با صدای بلند؛ اشک خصوصا وقتی در راه بندگان خوب خدا باشد نتیجه قلب صاف است و روح تمیز و وسیله تقرب و اتصال است به آسمان! انسان های صاف و ساده قدیمی اینگونه بودند اقتضائات روزگار مدرن غالبا انسان ها را کدر میکند و روح اگر کدر شد اشک انسان هم خشک میشود! این تیکه صوت بخشی از تعزیه روستای ماست، پیرمردی اذان میگوید اگر دقت کنید یک صدای زمینه دارد، گریه بلند یک پیرمرد(https://eitaa.com/m_amin_rezai/2968) که با شنیدن اذان هم اینگونه ناله میکند، این پیرمرد پدر بزرگ من است! همان کربلایی رجب، من از او فقط یاد دارم وقتی برایش سوره های قران میخواندم تشویقم میکرد. ✅ دوست دارم در همه آن سالها که در جوار قبر ابی اعبدالله ع زندگی میکرده در میان اشک هایش یک بار هم در کنار ضریح آرزو کرده باشد شبیه طلبه های نجفی از نسلش عالمانی هم باشند؛ نمیدانم چنین آرزویی کرده یا نه ولی من تلاش میکنم چنین نوه ای باشم برای آن پیرمرد رنج دیده کثیر البکا؛ برای او و اجدادم که بخاطر علقه های دینی نام زیبای رجب را برایش برگزیدند. برای شادی روح همه اموات خصوصا آن پیرمرد با صفا، کربلایی رجب فاتحه ای را بخوانید. ✍ @m_amin_rezai
📸خراسان جنوبی، هوای بهاری-بارانی روستاهای شهرستان زیرکوه با دست­های شاعرانه­ ی تو، بر دفتری که خالی است خواهم نوشت ای نام تو تغزل دیرینم در باران.... ✍شاعر عشق و غزل، حسین منزوی @m_amin_rezai
🔻عجیب بود هیچ شور و روحی در نمایشگاه کتاب نیافتم! منی که تجربه هر سالم در نمایشگاه کتاب در حد اضافه شدن یک جان بود هیچ شوقی نگرفتم! فقط این لوکیشن مناسب بود برای یک عکس خوب :) 📚این چهار کتاب را هم خریدم برای خالی نبودن از عریضه، البته احتمال داره یک دفعه دیگه هم برم. @m_amin_rezai
☑️به وقت ۳۲سالگی... 🔻ادامه متن در eitaa.com/m_amin_rezai/5183 📸 خراسان جنوبی، روستا، ۱۱محرم، باغچه خانه پدری @m_amin_rezai
🔻چهارشنبه ها صبح که میام تهران با نشاط و سرزنده و پنج شنبه ها شب که با ماشین برمی‌گردم خسته و داغون تازه باید رانندگی هم کنم... اگر یه وقت تو این راه مرگ مون سر رسید بنویسید وی در راه عدالت، مردم و مردمی سازی از دنیا رفت😊 البته حیفه جز تو راه آزادی قدس به دست این خبیث ها از دنیا بریم... ✍ @m_amin_rezai
🔻زندگی داشتن است که از ۱۲۰۰ کیلومتر فاصله، نوبرانه زرشک محصول زمین کشاورزی ش را برایت فرستاده و که دلش نیامده محصول درخت به و انار داخل خانه سهم تو نشود، موقع گذاشتن زرشک ها گفته بذارید براش چند دونه انار و به هم داخل کارتن بذارم. دلخوشی ما بچه های همینقدر کوچک، ساده اما اصیل است. هدیه ما به هم هیچ وقت کادوی گرون قیمت و سوپرایزهای عجیب و غریب نبوده، ما اینجور ساده و سلیس عشق برای هم پست می‌کنیم. همین. بماند به یادگار ۱۹ آبان۱۴۰۳ ✍ @m_amin_rezai
🔻دیشب در برگشت از سفر تبلیغی چون دیر وقت بود نتونستم برم بخشی از آثار تاریخی-مذهبی قزوین را ببینم؛ شب موندم و صبح هم حسرت زده حرکت کردم به سمت تهران، حیف شد :) 🌱ما در ایران با دو نوع شهر طرفیم. شهرهایی که یک بنای تاریخی- مذهبی و...دارند و شهرهای و شهرک های که جدیدا بنا شدند و هیچ ریشه ای ندارند. مهمترین مشکل این جنس شهرها و شهرک ها فاقد هویت بودن است. شهر بی هویت از خانه به خوابگاه تقلیل پیدا میکنه. بنای تاریخی، اماکن مذهبی و... حتی محله روح یک شهر هست. شهر و روستا را از خوابگاه شدن خارج می‌کنه ، این روی شخصیت افراد هم اثرگذار هست. بخشی از شکل گیری شخصیت ما را شهر میسازه، اگر شهر برای شما چیزی بیش از خوابگاه نباشه شخصیت شما و فرزندان تون حتما مخدوش میشه، هویت که یکی از چالش های انسان مدرن هست بخشی محصول نوع سکونت گاه اوست. عدم توجه به این امر در سیاست گذاری های ما در حوزه مسکن موجب تبعات اجتماعی جدی است. خلاصه امر شهرهای تاریخی و... فقط زیبا و نوستالژیک نیستند بلکه هویت بخش هستند و این هویت بخشی مهمی از زندگی ماست ✍ @m_amin_rezai
🌱من آدم پولداری نیستم ولی ثروتمند چرا، ثروت من تک تک دوستانی است که در خیلی از استان ها دارم، کمتر شده در استانی بروم و غریب بمانم؛ البته هنوز خیلی این افزایش دوست جا دارد. ارتباطات مبتنی بر اخوت سبب این امر است. سالها قبل با آقا منصور با هم در دوره ای حفظ قرآن کار میکردیم، شماره هم را داشتیم ولی رابطه زیاد نبود، به بندر عباس که رسیدم پیام دادم و با هم قرار گذاشتیم بعد از سالها دیدار تازه کردیم و کلی گپ زدیم، چند سالی هست معلمی را انتخاب کرده، آقا منصور به ما غذای دریایی هم داد و بعدش اومدیم دریا، دیدیم دریا که چند کلیوتر عقب رفته بود :)) نیم ساعتی تو ساحل قدم زدیم درباره مسائل هرمزگان و... حرف زدیم. حقیقتا آن حکایت قدیمی حکیمانه است بجای خانه ساختن در چند شهر محدود، دوستانی در تمام شهرها داشته باش. ✍ @m_amin_rezai