#روزنوشت📝
سهروز مهمونِ بچههایِ زنجان بودم!
تو اعتکافِ بینهایت عاشقی
و از عشق گفتیم و شنیدیم اما...
میخوام براتون بنویسم الان که
آخرای این محفل نورانی و عاشقانه است
من با چشمهای خودم عشق رو دیدم.❣️
ـ عشق یعنی دوازده ساعت زودتر از شروع اعتکاف بیان که مسجد رو آماده کنند واسه کسایی که حتی ندیدنشون!
ـ عشق یعنی وقتی همه خوابیدن همچنان بیدارن تا ظرف بشورن و سرویسها رو نظافت کنند.
ـ عشق یعنی شب میلاد حضرت علی علیهالسلام افطاری تموم شه و با خنده و شوخی نون و پنیر بخورن و بگن شبیه مولا...
ـ عشق یعنی یکی بگه من اینجا تنهام!
کسی رو نمیشناسم...
اون یکی جواب بده: ماها هستیم که!
همهمون باهم رفیقیم تنهات نمیذاریم.
ـ عشق یعنی برای کسی که بار اوله میبیننش تولد بگیرند.🎉
ـ عشق یعنی پتوی اضافهام مالِ تو!
ـ عشق یعنی دو ساعت کنار کسی که نمیشناسه میشینه و سعی میکنه با حرفاش به کم شدن دردِ پاش کمک کنه.
ـ عشق یعنی میتونه بره؛ اما میمونه که پشتِ صحنه کمک باشه تو آشپزخونه!
ـ عشق یعنی انسولین میزنه؛
اما میاد که تو جمع معتکفین نفس بکشه!
ـ عشق یعنی سه ساعت تموم ظرف میشوره و حاضر نیست جاشو عوض کنه میگه هنوز خسته نشدم!
ـ عشق یعنی از عکسگرفتن بدش میاد بخاطر تو میاد.
ـ عشق یعنی سه کیلو ذرتِ بوداده توی خونه درست میکنه تا تو جشن مولا شریک باشه!
ـ عشق یعنی خادم نیست؛
اما مدام میپرسه اگه کاری هس درخدمتم.
ـ عشق یعنی تقسیم خوراکی هاشون...🥪🌯
ـ عشق یعنی خادمایی که سه ساعت خوابیدن فقط!
ـ عشق یعنی تست صدا و سه ساعت هیئت!
ـ عشق یعنی مداحی ترکی بخونن بشینه کنارت ترجمه کنه.
ـ عشق یعنی بعد از اعتکاف تا یازده شب جارو زدن مسجد و نظافتش... 🧹
ـ عشق یعنی لقمه گرفتن برا رفیقش وقتی هنوز خودش افطار نکرده!
ـ عشق یعنی خادمای مسجد الهادی...
ـ عشق یعنی
صدوپنجاه نفر دهه هشتادیِ عاشق!❤️🔥
ـ عشق یعنی آغوش و اشک و التماس دعا و آرزوهای قشنگ برای کسانی که فقط سه روز باهم بودن! 💌
#اعتکافبینهایتعاشقی
#زنجان